صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

عباس، جانباز و شهادتی که هر روز تکرار می‌شود

  • کد خبر: ۱۰۱۳۹۴
  • ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۷
غلامرضا بنی اسدی - روزنامه نگار

عباس را، علیه السلام، نباید فقط در همان نیم روز سرخ دید و خواند. این درست که عاشورا، قله شکوه متجلی شده عباس و شهداست که در رکاب حضرت حسین (ع) جاودانه شدند، اما همه آنان را زیستی به قاعده شهادت بود و عباس را زندگانی‌ای به قاعده شهادتی چنین بشکوه و ماندگار. چنان زیستند که خدا چنین جاودانگی شان بخشید. قاعده هم همین است. ماجرای «حر» یک استثنا بود. عباس در همه عمر، فضیلت را زندگی کرد و «ابوالفضل» لقب گرفت.

او پدر فضیلت و خوبی بود و در هر نفس، زیبایی را تکثیر می‌کرد. صبر پرشکوه او در کنار امام مجتبی (ع)، کم از حماسه سازی در کربلای سیدالشهدا (ع) نداشت. او همواره رفتار خود را و حتی نفس کشیدن خود را با امام زمان خویش تنظیم می‌کرد.

در زمانی که حکم امام سکوت و نشستن بود، به نجوا هم سخن نمی‌کرد و هنگامی که امامت، تکلیف را قیام تعیین فرمود، باز او برای لحظه‌ای از پاننشست. این درسی است که باید از عباس آموخت. باید گستره حیات خود را با امام سامان داد. از این رهگذر است که می‌توان به جاودانگی رسید.

اینکه ما جانبازانمان را به الگویی چنین تعریف می‌کنیم، فقط ناظر به زخم خوردن و ایستادن نیست که در نگاه تبیینی، به تعریف دقیق نسبت با امام زمان خویش نظر داریم. اینجاست که می‌بینیم جانبازان، ذخیره خدا می‌شوند برای امروز و فردا‌هایی که در راه است. زبان حق می‌شوند در دفاع از حقیقت. به میدان می‌آیند تا به احیای امر شهادت بپردازند.

سلوک و حتی سکوتشان، شارح فضیلت‌های اصلی انقلاب اسلامی است و نفس کشیدنشان، «زنده نگه داشتن یاد شهداست که «کمتر از شهادت نیست». در گذر زمان، با تحمل مشقت‌ها و مصائب و تجربه شهادت هر روزه، به مقام صبر می‌رسند که شأن محسنین را برایشان به ارمغان آورد؛ شأن آنانی که کار نیک را نیکو انجام می‌دهند.

از این هم هرگز نه به غرور که به «عجب» هم نمی‌رسند، بلکه در مقام عظمای «مخبتین» می‌نشینند که در اوج، تواضع بندگی دارند. شکسته اند در برابر حضرت منان. نگاه کنیم به اطرافمان.

هنوز از نسل اینان، گواهانی باقی است تا دلیل راهمان باشند. هستند که معلم امروز ما شوند تا بتوانیم به تربیت آنان، فردا‌های نزدیک و دور را و نسل‌های بعد را پرورش دهیم. آنان قبله نمای حقیقت هستند. قطب نما‌هایی که «قطب عالم امکان» را نشان می‌دهند و با باور به حضرتش، ناممکن‌ها را ممکن می‌کنند. تفاوت اساسی در همین نگاه است.

همین است که جانباز را در وسط معرکه نگه می‌دارد، والا زخم خوردگان همه جنگ ها، در همه جای جهان، جایشان در آسایشگاه هاست. با نهایت احترام هم از آنان پذیرایی می‌شود، اما جانباز ما آسایشگاه را هم به کانون انجام وظیفه تبدیل می‌کند.

او برای خود شأن شهادت قائل است و می‌داند که خداوند در او توانی چنین عظیم به ودیعت نهاده است که هر روز شهید شود تا شهادت برقرار و پایدار بماند. مگر در زمان جنگ، میدان را خالی می‌کردند که امروز به حاشیه امن بروند؟ مردان خطر، خاطرات آنان را در دل نوشته اند. یک نفرشان می‌شود حسین خرازی که با یک دست در میدان است.

یکی می‌شود بابانظر خودمان که با ۱۰۰ ترکش در بدن، باز پرچم را به دوش می‌کشد. حکایت ما با همه جای دنیا متفاوت است؛ چون اسوه و الگوی ما هم متفاوت بود. امروز هم به سیره عباس (ع) می‌ایستیم تا یزیدشکن باشیم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.