صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

از خیاطی تا پیش‌نمازی حرم

  • کد خبر: ۱۰۴۹۱۰
  • ۲۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۱
  • ۱
گفتگو‌ با حجت‌الاسلام محمدحسن خُزاعی که ۲۵ سال امام جماعت‌حرم مطهر رضوی است.

فاطمه شوشتری | شهرآرانیوز؛ اگر قرار باشد حجت‌الاسلام محمدحسن خزاعی را در یک جمله کوتاه بشناسیم، کافی است نگاهی بیندازیم به صفحه مشخصات کتاب «روض‌الجنان و روح‌الجنان»؛ کتاب تفسیر جامع و معتبر قرآن کریم از ابوالفتوح رازی (متوفای ۵۵۲قمری) که حجت‌الاسلام خزاعی برای ویراستاری تفسیرش پانزده سال از عمرش را صرف آن کرد و بیست جلد این تفسیر در اواخر سال‌های دهه ۱۳۷۰ دوباره چاپ شد. البته او در کنار این کار، چند کتاب دیگر را نیز گردآوری و تفسیر کرده که «موسوعةالادعیه» در شش جلد، «منتهی‌المطلب» علامه حلی در پانزده جلد و «دروس شهید اول» در یک جلد ازجمله آن‌هاست. البته اگر بخواهیم در این گزارش که هم‌زمان با روز‌های ماه رمضان تهیه شده است، بیشتر از او بگوییم، باید به حضور مداوم شصت‌ساله‌اش در «انجمن تلاوت قرآن و نشر حقایق دین اسلام جوانان حسینی» هم اشاره کنیم.

حجت‌الاسلام خزاعی با این اقدامات و تدریسی که همچنان ادامه دارد چهره‌ای شناخته‌شده بین طلاب است و به‌واسطه حضور بیست وپنج‌ساله در حرم مطهر نیز تا حدود زیادی آشنای مردم است. زیرا سال‌هاست هر روز مردم در صحن‌های حرم مطهر نماز‌های روزانه‌شان را پشت سر او می‌خوانند. با همین پیش‌زمینه، با همراهی رضا ایمانی‌راد، از اهالی محله پایین‌خیابان، به سراغ حجت‌الاسلام محمدحسن خزاعی ۸۱ ساله رفتیم تا اتفاقات زندگی، کار‌های علمی و شاگردی‌اش در محضر میرزاجوادآقای تهرانی را مرور کنیم. مردی که منصب‌های دولتی زیادی در طول زندگی‌اش به او پیشنهاد شد، اما هرگز نپذیرفت.

طبع بلند پدر

متولد سال ۱۳۱۹ در روستای فدافن از توابع کاشمر است؛ روستایی که پدر مرحومش در آن کشاورزی و دامداری می‌کرد، تا اینکه اموالش را از دستش درآوردند. پدرش مجبور به مهاجرت به مشهد و کارگری و بنایی در شهر شد و پس از مدتی همه خانواده را از روستا به مشهد آورد.

حجت‌الاسلام محمدحسن خزاعی از آن روز‌ها که می‌گوید، گریزی به روزگار نداری‌شان هم می‌زند تا از فقری که در کودکی چشیده است بگوید و از غریب‌نوازی و لطف امام‌رضا (ع) در زندگی‌اش روایت‌کند: هشت‌ساله بودم که به مشهد آمدیم. ساکن اتاقی در پایین‌خیابان شدیم. سواد نداشتم، اما پدر مرحومم طبع بلندی داشت و می‌گفت بچه من باید باسواد بشود. یک روز پس از پرس‌وجو با مادرم سراغ مرحوم تدین در خیابان دریادل رفتیم. حدود یازده‌ساله بودم. آقای تدین عربی بلد بود و با وجود سن کم، مدرسه ملی را راه انداخته بود. وقتی وارد مدرسه شدیم، از مادرم پرسید چقدر برای سواددارشدن پسرت می‌توانی هزینه کنی؟ مادرم گفت بیشتر از پانزده قران توان ندارم. آقای تدین هم آن‌قدر شریف بود که با همین مبلغ من را قبول کرد. حافظه خوبی داشتم و در یک‌سال تا کلاس سوم خواندم.

شاگرد خیاطی که طلبه شد

حاج‌آقا خزاعی پیش از باسوادشدن شاگرد خیاط شد تا با حقوق هرچند اندکش کمک‌دست پدر باشد، اما به‌سبب حضور مداوم در نمازجماعت و سؤال‌های قرآنی، حاج‌شیخ‌مجتبی قزوینی او را به حوزه و درس طلبگی دعوت کرد: آن زمان مرحوم شیخ‌قزوینی از علمای بزرگ مشهد بود. نمازجماعت تکیه علی‌اکبری‌ها با پیش‌نمازی او بود. من سنی نداشتم، اما به حضور در نمازجماعت مقید بودم.

بعد از نماز هم از ایشان سؤال‌های قرآنی می‌پرسیدم. ایشان به من توصیه کرد که درس طلبگی بخوانم و وادارم کرد که وارد این راه بشوم. با توصیه ایشان شروع کردم و حتی شب‌ها در منزلش برایم کلاس می‌گذاشت. فقط خودم و ایشان (به عنوان استاد) حضور داشتیم. بعد ازآن وارد مدرسه نواب شد و تا آخر درسش را در این مدرسه ادامه داد.

خودش می‌گوید: آن زمان وقتی هریک از دروس حوزه راتمام می‌کردیم، دروس پایین‌تر را می‌توانستیم تدریس کنیم که این روش بهترین کار برای آماده شدن برای تدریس و فراموش نکردن مطالب بود. آن زمان استاد‌های زیادی داشتم. یکی از آن‌ها مرحوم سیدهاشم مدرس‌قزوینی بود؛ مرد باابهت حوزه که البته در مهربانی هم چیزی کم نداشت. یک صندلی قراضه در مدرسه نواب بود که ایشان رویش می‌نشست و درس‌هایی را که باید می‌گفت، بدون نگاه‌کردن به کتاب ازحفظ می‌گفت. خیلی بااخلاص بود و پیش از فوتش خبر مرگش را به ما شاگردانش داده بود. وقتی هم درگذشت، در مشهد ولوله شد. از استاد‌های دیگرم جوادآقای تهرانی بود که به‌حق از اولیای خدا بود.

تواضع بسیار جواد‌آقای تهرانی

حاج‌آقا خزاعی در هر بخش گزارش که نام مرحوم جوادآقای تهرانی می‌آید، با درنگ از ایمان و تقوای ایشان می‌گوید. او که سال‌ها پای درس جوادآقا تهرانی شاگردی کرده است، از استادش چنین تعریف می‌کند: از کسانی که ایمان، تقوا و اخلاصشان برایم خیلی ملموس بود، مرحوم میرزاجوادآقای تهرانی و آیت‌ا... شیخ حسنعلی مروارید بود. میرزا جوادآقای تهرانی آن زمان در عین حال که عالم و فقیه بود و در معقول هم وارد بود و از طرف دیگر استاد بود و در مدرسه میرزاجعفر که این روز‌ها دانشگاه رضوی شده است، تدریس می‌کرد، چنان خودش را نشان می‌داد که گویی هیچ ندارد. ایشان اهل هیچ ادعایی نبود. خوب به یاد دارم که اگر در مجلسی به ایشان می‌گفتند آیت‌ا... یا حتی حجت‌الاسلام، در جوابشان می‌گفت من در حد این نام نیستم.

ایشان اصلا از وجوهات شرعیه استفاده نمی‌کرد. مقداری ارث پدری داشت که دست فرزندانش بود و از همان زندگی می‌گذراند. حاج‌آقا خزاعی درباره توصیه همیشگی میرزاجوادآقای تهرانی چنین می‌گوید: مرحوم میرزاجوادآقای تهرانی همیشه می‌گفت هرجا مردم، همان‌جا دفنم کنید. حتی در روز‌های جنگ، باوجود کهولت سن، چهار بار عازم جبهه شد و معتقد بود حضور در جنگ، دفاع از اسلام و دیانت است. همان‌جا هم می‌گفت اگر من اینجا کشته شدم، همین‌جا دفنم کنید. توصیه خودش بود که پس از فوت در قبرستان عمومی دفن شود. این شد که در بهشت‌رضا (ع) دفنش کردند.

او همچنین اشاره‌ای به مرحوم سیدجواد رئیسی از دوستان و همسایه‌هایش در پایین خیابان می‌کند و می‌گوید: سیدجواد برادر بزرگ‌تر آقای رئیسی، رئیس‌جمهورمان، بود. دورانی که من به عنوان مبلغ در جبهه حضور داشتم، کمک‌های نقدی را دستم می‌داد تا برای امورات جبهه خرج کنم. آن‌قدر تواضع داشت که وقتی اسامی کمک‌کننده‌ها به جبهه در مسجد خوانده می‌شد، می‌گفت به جای نام من اسم جوان‌تر‌ها را بخوانید تا خوش‌حال شوند.

۱۵ سال ویراستاری کتاب تفسیر قرآن

حجت‌الاسلام خزاعی به همان اندازه که درس طلبگی خوانده و امام‌جماعت مساجد بوده، در کار علمی هم تلاش کرده‌است. بزرگ‌ترین ثمره تلاشش، آمدن نامش در مشخصات کتاب تفسیر مفصل فارسی «روض‌الجنان و روح‌الجنان» معروف به تفسیر ابوالفتوح، از تفسیر‌های جامع و معتبر قرآن است.

او در توضیح این کار که پانزده سال از عمرش را صرف آن کرده است، می‌گوید: در سال ۱۳۶۴ از من دعوت کردند که با این مرکز در بخش تفسیر و ویرایش متون اسلامی همکاری کنم. جزو اولین کار‌هایی که شروع کردیم، ویراستاری تفسیر کتاب ابوالفتوح رازی بود که ۹ قرن پیش تألیف شده و از کتاب‌های مهم شیعه است. آن زمان دکتر ناصح و دکتر یاحقی هم مصمم بودند که این کتاب دوباره چاپ شود. من با چند نفر دیگر روی این کتاب پانزده سال کار کردیم. حتی بعد از کار، سه‌بار این کتاب را زیرورو کردم و خداراشکر در بیست جلد چاپ شد. اکنون هم نام من به‌عنوان ویراستار در آن قید شده‌است.

حضور شصت‌ساله در دوره قرآن

حجت‌الاسلام خزاعی را این شب‌ها می‌توان در دوره قرآن «انجمن تلاوت قرآن و نشر حقایق دین اسلام جوانان حسینی» پیدا کرد؛ جلسه‌ای که سال ۱۳۳۲ در کنار مسجد هجرت پایین‌خیابان شکل گرفته است و این روز‌ها در خیابان سرخس فعالیت می‌کند: آن زمان مسجدی در پایین‌خیابان با نام درویش‌ها بود که بعد از هجرت امام‌خمینی (ره) به فرانسه، نام آن را به هجرت تغییر دادم. جلسه قرآن در این مسجد برپا می‌شد و بعد از جلسه برای اهالی و اعضا تفسیر قرآن می‌گفتم و احکام و.... خداراشکر این جلسه از همان سال تعطیل نشده و رمضان امسال شصتمین سالی است که من در این جلسه هستم و تفسیر می‌گویم.

قرائتی همان قرائتی قدیم است

آقای قرائتی در همه این سال‌ها که در تلویزیون تدریس می‌کند، حتی یک ریال هم نگرفته است. این جمله را با حاج‌آقا که از دوستان آقای قرائتی است، درمیان می‌گذاریم تا برایمان از خاطرات دوستانه‌شان بگوید. او از آن روز‌ها چنین تعریف می‌کند: پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، آقای قرائتی در مشهد، درست در همین کوچه تاجر‌های پایین‌خیابان نزدیک منزلمان، خانه‌ای اجاره کرده بود. خیلی متواضع بود. هرروز مردم را در مساجد جمع می‌کرد و پای تخته با گچ به آن‌ها در باب توحید و جهان‌بینی و تفسیر کلی از جهان درس می‌داد و سؤال‌هایشان را جواب می‌داد. برایش هم فرقی نمی‌کرد که جمعیت کم باشد یا زیاد. فقط دنبال آگاهی‌دادن بود، بدون گرفتن حتی یک ریال. البته هنوز هم روش تخته و گچش برپاست و انگار قرائتی امروز همان قرائتی قدیم است.

راز سلامتی در ۸۱ سالگی

«مایل نیستم برای منبررفتن و روضه‌خوانی مبلغی تعیین کنم.» حجت‌الاسلام خزاعی این جمله را می‌گوید تا تأکید کند که نباید در دنیا حرص مال را خورد و باید به خدا توکل کرد. او که در سن ۸۱ سالگی همچنان فعال و در سلامت کامل جسمی است، می‌گوید: هیچ‌وقت پرخوری نمی‌کنم. غذایم ساده است و شب‌ها نان و پنیر می‌خورم. هرروز هم پیاده‌روی می‌کنم.

گاهی از خیابان آیت‌ا... عبادی تا حرم مطهر را پیاده می‌روم و برمی‌گردم. سعی می‌کنم بیشتر کارهایم راو حتی خرید منزل را با پای پیاده انجام دهم و تاکنون هیچ وسیله نقلیه حتی دوچرخه نداشته‌ام. خداراشکر که با همین کار‌ها سالم مانده‌ام و همچنان هر روز در سه نوبت صبح، ظهر و مغرب امام‌جماعت نماز در مسجد گوهرشاد و صحن امام‌حسن مجتبی (ع) و شبستان نجمه‌خاتون در صحن آزادی حرم مطهر هستم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حامد
۲۰:۰۵ - ۱۴۰۳/۰۶/۰۸
جالب و آموزنده بود