هنوز هم در بحثهای مربوط به مناسبسازی محیط، نگاه به معلولان آنطور که باید باشد نیست. در گذشته تعاریفی که درباره معلولان میشد به خودشان برمیگشت و میگفتند، مشکل از خود فرد است. آنزمان نحوه برخورد با معلول هم متفاوت بود، بهطور مثال آنها را در نوانخانهها نگهداری میکردند و آموزشهایشان هم در مدارس استثنایی بود. اکنون جامعه و نگاه مردم تغییر کرده و در تعاریف معلولیت دیگر به خود فرد نگاه نمیکنند. مهم این است که فرد معلول چه میزان مشارکت با محیط پیرامون داشته باشد. اگر مشارکت معلول کم باشد مشخص است، دسترسی به فرصتهای شغلی، تفریحی، فرهنگی و نبودامکانات موجب مشارکتنداشتن میشود. وقتی زیرساختها درست نباشد میزان مشارکت به حداقل کاهش پیدا میکند و موجب محرومیت میشود. این نگاه سبب میشود تا به این سمت برویم که بخواهیم محیط را اصلاح کنیم. تغییر نگرشها کی اتفاق میافتد زمانی که آنها را باور کنیم و بدانیم، آنها هم حق استفاده از فرصتهای شغلی، تفریحی و فرهنگی و... را دارند. یکی از روشهای رسیدن به این باور این است که خودتان را جای آنها بگذارید و ساعتی روی ویلچر بنشینید یا چشمانتان را ببندید و در خیابان راه بروید آن وقت نیازهایشان را میفهمید. من روی ویلچر مینشینم، اما زمانی که قرار بود طرحی ارائه بدهیم روی ویلچر برقی نشستم و مسیر چهارراه شهدا به میدان شهدا و چهارراه خسروی را رفتم و برگشتم تا نیازهای این افراد را هم در طرح لحاظ کنم. این ویلچرها سنگینتر از ویلچرهای معمولی است و راحت نمیتوان آن را بدون شارژ حرکت داد، پس افزایش مسیرهای ناخواسته این استرس را بهوجود میآورد که شارژ ویلچر تمام نشود، همان استرسی را که در این مسیر داشتم. این ویلچرها از کمترین ارتفاع عبور نمیکند. برای مسیر کوچک باید مسیرهای طولانی را دور بزنید. از موانع هم نمیتوانستم عبور کنم، حتی رمپهای ویلچررو، میدان شهدا هم که برای ویلچر معمولی مناسب نیست، چه برسد به ویلچرهای برقی. حال اگر مسئولان خودشان را جای معلولان نگذارند چطور میتوانند برای آنها برنامهریزی کنند. اینکه مسئولان و مدیران شهری روی ویلچر مینشینند و مسیری را میروند یا چشمانشان را میبندند و مسیری را طی میکنند، کار کلیشهای و نمادینی نیست، بلکه با اینکار متوجه نیاز این افراد میشوند. مهم است بدانید معلولانی مانند سندروم دان، نابینایان و... چگونه از خیابان عبور میکنند. پیشنهاد میدهم همانطور که سهشنبههای بدون خودرو داریم، روزی را هم برای معلولان در نظر بگیریم و یک روز برای معلولان داشته باشیم. اگر هفتهای یک روز زیاد است، باید ماهی یکبار روزی برای معلولان داشته باشیم. در آن روز مسئولان در شهر روی ویلچر بنشینند یا با عصای سفید از خیابانهایی که درست کردهاند عبور کنند و کمبودهایی را که برای معلولان ایجاد شده است در نظر بگیرند. وقتی میگوییم شهر بدون مانع همه افراد جامعه را در برمیگیرد مانند مادران باردار، کودکان، سالمندان و کودک با کالسکه. علاوه بر مناسبسازی برای معلولان باید به دنبال آموزشهایی برای مردم باشیم تا بدانند چگونه با معلولان مواجه شوند مثلا یک نابینا را چطور هدایت کنند. رانندگان اتوبوسرانی را آموزش میدهیم تا بدانند چگونه از رمپهای ایستگاهها استفاده کرده و افراد ویلچری را سوار اتوبوس کنند. متأسفانه یکی از رانندهها نتوانسته اینکار را انجام دهد و یکی از دوستان ما که با ویلچر بوده به زمین میخورد و پایش میشکند و کارش به جراحی و پلاتین میرسد.