صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

شورورزی، پهلوان مهربان

  • کد خبر: ۱۲۸۱۸۵
  • ۱۲ مهر ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵
درباره پهلوان خراسانی، یعقوبعلی شورورزی که فردا بیست‌وسومین سالروز کوچ او به دیار باقی است

مرتضی اخوان | شهرآرانیوز؛ شمایل پهلوانی‌اش از همان کودکی مشهود بود. پسر آخر خانواده شورورزی‌ها از سه برادرش کوچک‌تر بود، اما قامتی تنومند داشت. یعقوبعلی در چهارمین روز از شهریور ۱۳۰۲ دیده به جهان گشود و آفتاب زندگی‌اش در نحسی ۱۳ مهر ۱۳۷۸ غروب کرد. مردی که نام پرآوازه او در کشتی و عرصه پهلوانی زبانزد است. یعقوبعلی در روستای شورورز از توابع نیشابور دیده به جهان گشود. پدرش کشاورز بود و مادرش خانه‌دار.

ستاره‌ای که درباره‌اش می‌گویند در دوازده‌سالگی چوخه می‌گرفته و کسی در روستا‌های اطراف نیشابور یارای مقابله با او را نداشته است. مرور زندگی مردی که نامش به پهلوانی شهره است و نوه‌هایش برادران رشید لمیر هم ادامه‌دهنده راه پدربزرگشان بوده‌اند، در سالروز کوچ ابدی‌اش خالی از لطف نیست.

از خدمت سربازی تا نبرد روی تشک

شورورزی در دوران جوانی حریفی در مبارزه نداشت، اما با فرارسیدن دوران خدمت سربازی مجبور شد به «اجباری» وقت برود و از فضای ورزش دور شود. سال‌ها پیش، اوایل دهه ۷۰ پهلوان در گفت‌وگویی خاطره جالبی از خدمت سربازی‌اش بازگو کرده است: «وقتی به خدمت سربازی رفتم، چون از هیکلی درشت و قامتی بلند برخوردار بودم، هیچ لباس و کفشی هم‌اندازه خودم نیافتم و به دستور فرمانده پادگان عشرت‌آباد تهران، برای من لباس و کفش اختصاصی دوختند و همچنین جیره غذایی‌ام را افزایش دادند.»

بعد از این اتفاق بود که بالاخره یکی از افسران او را به گروهان ورزشی لشکر ۲ منتقل و از همان موقع کشتی روی تشک را شروع کرد. استعداد ذاتی و قدرت فراوان باعث رشد او در رشته کشتی شد. ابتدا با سه ماه تمرین در مسابقات کشتی آزاد و فرنگی ارتش مقام اول را کسب کرد و سپس در مسابقات قهرمانی تهران به مقام قهرمانی دست یافت. این آغاز مسیر پرافتخار یک پهلوان بود.

روز‌های اوج؛ از قهرمانی تا حضور در المپیک

افسانه داستان پهلوانی که هم پهلوانی را بلد بود و هم راه قهرمانی را به‌خوبی می‌دانست، در دهه ۳۰ به اوج خود رسید. جایی که پهلوان شورورزی مسیر شانزده‌ساله قهرمانی پشت قهرمانی را در رقابت‌های کشتی قهرمانی کشور نه‌تن‌ها در یک رشته، بلکه هم آزاد و هم فرنگی آغاز کرد. شورورزی در سال ۱۳۲۶ برای نخستین‌بار قهرمان کشور و بنا به اعتقادات مذهبی خودش صبح روز پیروزی با پای پیاده به زیارت شاهزاده عبدالعظیم مشرف شد. نقطه اوج شهرت پهلوان شورورزی سال ۱۳۳۲ بود و تا هجده سال به‌شکل مرتب مقام اول کشتی آزاد و فرنگی کشور را از آن خود ساخت و هرگز به خاک نرسید و در سال ۱۹۶۰ به افتخار پوشیدن پیراهن تیم‌ملی نائل شد و همراه تیم‌ملی ایران در المپیک رم شرکت و مقام ششم را کسب کرد.

ماجرای جام اخلاق و بازوبند همیشگی

در سال ۱۳۴۰ در یک رقابت کشتی، واقعه‌ای روی داد که محبوبیت پهلوان افسانه‌ای خراسان را دوچندان کرد؛ جریان از این قرار بود که حریف شورورزی در این مبارزه پس از شکست، با سر به‌صورت او زد! حرکتی غیرورزشی که موجب خونی‌شدن دهان پهلوان خراسانی شد. پهلوان نامی خراسان در ادامه خودش این ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند: «پس از زدن بخیه و پانسمان، فوری روی تشک برگشتم. جلو رفتم تا صورت حریف شکست‌خورده را ببوسم. بار دیگر سیلی محکمی به گوش من زد. آن‌موقع رو به جمعیت کردم و گفتم‌ای مردم شما خود قضاوت کنید. مردم هیجان‌زده از جا بلند شدند و به ضارب من حمله کردند.

مأموران امنیتی حریفم را از پنجره به بیرون فراری دادند. در همین مسابقه بود که بنا به خواسته مردم و رأی داوران کمیته المپیک، «جام اخلاق» به من اعطا شد.» یل نیشابور در همین سال ۱۳۴۰ یعنی هنگامی که حدودا ۳۸ ساله بود و سه فرزند داشت، علاوه بر کسب جام اخلاق، «بازوبند پهلوانی کشور» را نیز به مجموعه افتخارات خود افزود. اما از آنجا که در سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ کسی حاضر به انجام مسابقه کشتی پهلوانی با ایشان نشد، طبق رسوم کشتی پهلوانی، بازوبند برای همیشه نزد ایشان باقی ماند.

تختی، حریف تمرینی شورورزی!

سال ۱۳۳۲ در یکی از اردو‌های تیم‌ملی با جهان‌پهلوان تختی آشنا شد و در طول تمرینات اردو‌های تیم‌ملی پهلوان تختی یار تمرینی او بود! تختی در وزن پایین‌تر شورورزی کشتی می‌گرفت، اما، چون کسی دیگر توان مقابله با او را نداشت، مربیان تیم‌ملی تصمیم گرفتند او را حریف تمرینی شورورزی قرار دهند. از این گذر رابطه دوستی بین این دو پهلوان شکل گرفت و خاطرات و روز‌هایی را برای آن‌ها رقم زد.

«پهلوان مهربان» پشت «جوانک»‌ها

اهالی کشتی و پهلوانی که با مرحوم شورورزی به‌نوعی هم‌دوره بودند، می‌گویند باید به او گفت «پهلوان مهربان». این روایتی است که امثال حمید توکل، ابراهیم آزمون و رشید لمیر از او دارند. حمید توکل درباره شورورزی خاطره‌ای جالب دارد. او می‌گوید یعقوبعلی به جوانان خیلی اعتماد داشت و همیشه آن‌ها را آینده‌دار می‌خواند. یکی از تکیه‌کلام‌های جالب او «جوانک» بود. هر بار با جوانی روبه‌رو می‌شد، به‌شوخی به او می‌گفت «جوانک». امین رشید لمیر، نوه شورورزی، درباره این پهلوان می‌گوید: «تفاوت بین آدمیت و انسانیت مرز باریک، ولی عمیق روحانیت است که این عنصر دلیلی برای ماندگاری و پهلوانی پدربزرگم شد. پهلوان شورورزی هجده سال رکورددار قهرمانی ایران و دارای سه بازوبند پهلوانی بود.»

پهلوانی که شاعر بود

یعقوبعلی شورورزی در دوران حیاتش شعر هم می‌گفت. آن‌هایی که با او هم‌نشین بودند، مدعی‌اند پهلوان قلبی رئوف داشت و شاعرپیشه بود. البته خود او در مصاحبه‌ای گفته بود من شاعر نیستم و ادعایی هم ندارم، اما گاهی در خلوتم اشعاری را زمزمه می‌کنم. در یکی از اشعاری که گفته شده منتسب به این شاعر است، آمده است: «قوی بازوانند جوانان ما / همه شیرمردان ایران ما / ز ورزش تن و روحشان آهنین / چنان گیو و گودرز گردان ما.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.