نوید سرادار | شهرآرانیوز؛ هنر جلوههای مختلفی دارد. مانند زندگی که هر وجهه اش آدمی را با لایهای از موضوعات روبه رو میکند. یکی از بازتابهای هنر، «اعتراض» است. رویکردی مهم که همیشه با رسالت هنرمند نزدیکی تنگاتنگی دارد. محمدرضا وحیدزاده، نویسنده، پژوهشگر و مدیر گروه ادبیات پایداری دانشگاه سوره، به سراغ موضوع شعر و اعتراض رفته و آن را از میان غبار بی توجهی در حوزه پژوهش بیرون کشیده است. کتاب «شعر و اعتراض» از مجموعه ۱۰ جلدی هنر و اعتراض به وسیله انتشارات «سوره مهر» چاپ شده است و نگاهی به زندگی و آثار ۱۰ شاعر معترض معاصر جهان دارد. با محمدرضا وحیدزاده با محوریت این اثر درباره زوایای هنر اعتراضی گفتگو کرده ایم.
خیلی وقت بود که من به چنین موضوعی فکر میکردم و همیشه یک تعرضی در گفتمان غالب در فضای مطبوعات، نشریات و فضای روزنامه نگاری میدیدم. گفتمانی که هنر را از هر نوع مسئولیت اجتماعی، هر نوع موضع گیری و از هر نوع کنشگری بری میداند و با چسباندن عناوین خاص و با برچسب و انگ زدن سعی میکند نظرهای مخالف را از میدان خارج کند. موضعی که به عنوان گفتمان غالب سعی میکند همه جریانها را با خودش همراه کند و خودش را به یگانه رویکرد پذیرفته شده تبدیل کرده است. انگار که همه سر این موضوع به توافق رسیده اند که هنر هیچ میانهای با کنشگری اجتماعی، مسئولیت اجتماعی و هیچ نوع حرکت اجتماعی ندارد.
بعد از سقوط اتحادیه جماهیر شوروی و افول خیلی از ارزشها و هنجارهای ایدئولوژیک بلوک شرق، خیلی از مواضع گفتمانی دیگر این بلوک هم تا حدودی زیر سؤال رفت ازجمله همین موضع مسئولیت اجتماعی در هنر که خیلی مورد تأیید چپها و مارکسیستها بود. دراین میان، در عرصه سیاسی، بلوک غرب به یکه تازی آمریکا به نوعی یگانه بودن رسیده بود. در حوزههای دیگر هم مانند فرهنگ و هنر این تک بعدی شدن را شاهد هستیم. این رویکرد واحد به ویژه در کشورهای جهان سوم و فضای روزنامه نگاری، بقیه رویکردها را کنار میزند و خودش را بر همه نگاهها تحمیل میکند.
این درحالی است که در واقعیت بیرونی این چنین نیست. برخلاف همه هیاهوها و جنجالهایی که سربازان فرهنگی گفتمان غالب به پا کرده اند و مشغول صف بندی و تشکیل جبهه متحد هستند، بسیاری از هنرمندان بزرگ جهان، در طول تاریخ، هنرشان با زندگی گره خورده و گاهی هم سویههای اجتماعی یا سیاسی پیدا کرده است. این چنین نیست که بخواهیم هنر را محدود کنیم و آن را صرفا در چارچوب قرار دهیم و برایش تعیین تکلیف کنیم. نمونههای برجسته بسیاری در طول تاریخ از گذشته تا امروز بوده است و پیشروبودن این نمونهها و این غوغاسالاری و هیاهویی که در روزنامه نگاری به راه انداخته اند، همیشه در ذهن من بوده و میتوان گفت همین موضوع دغدغه اصلی شکل گیری این اثر شده است.
بعضی از مطالعات درباره هنر اعتراض سویه نظریههای ادبی و هنری مارکسیستی و چپ گرایانه دارد. بسیاری از آثاری را که اکنون موجود است، نویسندگان و منتقدان مارکسیست تولید کرده اند. چنان که گفته شد، این آثار عمدتا در این سالها به حاشیه رانده شده اند و در فروپاشی بلوک شرق به نظر میرسد که گفتمان غالب دارد آنها را کنار میزند. این درحالی است که موضع هنر برای هنر، هنر بی تعهد و وفاداری هنر فقط به فرم خویش، مسئلهای کاملا قابل نقد و به چالش کشیدنی است. از طرف مقابل، مواضع نویسندگان و منتقدان چپ هم خیلی قابل دفاع نیست.
اساسا بنده به محدودکردن هنر به تعریف صرف اجتماعی، چنان که چپها میگویند هم اعتقادی ندارم. بحث ما این است که هنر نسبتی مستقیم با زندگی دارد. هنر آینه زندگی است. این زندگی میتواند یک زمانی سویههای مبارزاتی و در زمانی دیگر سویههای عاطفی یا فلسفی داشته باشد. این گونه نیست که ما فقط هنری را که به زیبایی متعهد یا به اجتماع متعهد است، بخواهیم هنر تلقی کنیم. این نگاهی است که هم با گفتمان چپ و هم با گفتمان راست گرایانه در تعارض است. در واقع ما معتقد به هنری متعهد به زندگی هستیم. این زندگی تنوع و رنگارنگی بسیاری دارد که یکی از آنها هم بحث مبارزه است.
یعنی ما مبارزه و مسئولیت اجتماعی را یگانه رویکرد هنر تلقی نمیکنیم، ولی یکی از رویکردهای مهم، اما فراموش شده آن میدانیم. این رویکرد اتفاقا در این سالها به شدت انکار شده و نادیده گرفته شده است. من در کتاب «هنر و اعتراض» ضمن توضیحی که در مقدمه میدهم، سعی کرده ام یک غبارروبی در این حوزه انجام دهم و هنرمندان معترض برجسته جهان را بررسی کنم. اولین جلد این مجموعه مربوط به شعر است، اما به کمک من و دوستان دیگر قرار است این بررسیها تا ۱۰ جلد ادامه داشته باشد. در این مجموعه سعی میکنیم هنرمندان برجسته متعهد و دغدغه مندی را که درعین حال کار هنری شان هم در اوج ایستاده است، معرفی کنیم تا فضا را از این یک جانبه گرایی و تک صدایی بودن خارج کنیم.
شعر نزدیکترین ارتباط را با ضمیر، جان و دل ما برقرار میکند. فاصله اثرپذیری و خلق یک اثر در گونه هنری شعر کمترین فاصله است و ما شاهد تکثری در این حوزه هستیم. در هر گونه هنری دیگری غیر از شعر که آدم بخواهد اثر خلق کند، فاصلهای میان انسان و آن اثر هنری وجود دارد. برای مثال اگر نقاشی است، باید قلم مو را برداریم و برویم پای بوم یا اگر موسیقی است، باید بالاخره یک سازی برداشته شود. منتها در شعر میتوان همان طورکه آدم در خلوت است یا از هر امکاناتی محروم است، به زایایی هنری پرداخت. چنان که بسیاری از هنرمندان که بنده در این اثر معرفی کرده ام، سالها در زندان بوده اند و مرارتهای بسیاری کشیده اند، اما حتی این زندان، تبعید و اوضاع سختی که سالها به این افراد تحمیل کرده اند، نتوانسته است جلو خلاقیت و فعالیت هنری شان را بگیرد. دلیل این موضوع آن است که نمیتوان فکر و ذهن را مسدود کرد. بنابراین، بسیاری از هنرمندانی که در دفتر اول که دفتر شعر است، معرفی شده اند، از تنوعی برخوردارند که قابل توجه است و من برای تهیه فهرست بهترینها ناگزیر از انتخاب بودم.
کار من در مجلدات دیگر سختتر بود، زیرا به فرض برای پیداکردن هنرمندی که هم نقاش و هم معترض باشد و همچنین در ابعاد جهانی کار کرده باشد، گزینههای معدودی وجود داشت. اما در مبحث شعر گزینههای من زیاد بود، به نحوی که فکر میکردم همین دفتر شعر را میتوان به دوسه دفتر تبدیل کرد. بخشی از این موضوع به دلیل خود جنس شعر است. به این دلیل که شعر ذاتا یک رهایی خاصی در درونش دارد. این گونه هنری خیلی زودتر میتواند به منصه ظهور برسد و در لحظه حادثه حضور داشته باشد. به همین دلیل است که ماجرای شعر مقداری از بقیه گونههای هنری متفاوت است.
هنر اعتراض در ایران وضعیتی متفاوت از همه جهان دارد؛ وضعیتش پیچیده و درکش نیازمند دقتهای خاصی است. هنر اعتراض در ایران با یک تناقض روبه روست؛ یعنی فرصتها و تهدیدهایی دارد که شاید در هیچ کجای دنیا به این صورت نبوده باشد. پس از انقلاب اسلامی با روی کارآمدن حکومتی که شعارهای آرمان خواهانهای داشت و خودش را حامی مظلومان جهان معرفی میکرد، وضعیت خاصی در ایران حاکم شد. هنرمندان معترضی که پیش از این در کنار بقیه هنرمندان جهان به میدان مبارزه آمده بودند، با وضعی تازه روبه رو شدند. پیش از این، همیشه جلو آنها را گرفته بودند، اما الان اتفاقا حکومت از عملکرد آنها حمایت هم میکرد. ما از دهه چهل و در زمانی که دولت مستقر ارتباط بسیار خوبی با رژیم صهیونیستی داشت، آثاری درباره فلسطین داریم.
آثاری از روشن فکران چه مذهبی و چه غیرمذهبی وجود دارد؛ از سیدعلی موسوی گرمارودی تا محمدعلی سپانلو و بسیاری دیگر. این نشان میدهد که هنرمندان از همان زمان بیدار و در صحنه بوده اند. پس از انقلاب اسلامی، اما موقعیت مقداری تغییر میکند و وضعیتی پیچیده حاکم میشود. هنرمندی که تا دیروز باید هم با ظلم بیرونی و هم با ظلم درونی مبارزه میکرد، حالا در زمینههای خاصی مانند مسئله فلسطین، ظلم در آپارتاید، ظلم به مردم آمریکای لاتین و ظلمی که امپریالیسم دارد در گوشه گوشه جهان حاکم میکند، وضع دیگری را میبیند و آن این است که حکومت با آرمان هنرمند هم سو و هم صداست.
هنرمند در اوضاع بعد از انقلاب اسلامی این فرصت را دارد با امکانات جدیدی که در اختیارش قرار گرفته است، صدایش را بلندتر کند و اعتراض خودش را به آن نقطههای دورتری که پیش از این دستش نمیرسید، برساند. یعنی از امکانات دولتی استفاده کند و با گسترهای وسیعتر و عمقی بیشتر، همان فعالیتهای متعهدانه و آرمان خواهانه خودش را پیش ببرد. این موضوع یک فرصت است، اما از جهت دیگر به صورت هم زمان تهدیدی وجود دارد که روبه روی این فرصت قرار میگیرد و آن این است که در این اوضاع، بسیاری از اهالی هنر به این دلیل که این هنرمند دارد با حکومت همکاری میکند، او را شماتت میکنند.
خیلی از هم صنفان این هنرمند شروع میکنند به زیر سؤال بردن فعالیت آزادی خواهانه اش. با چنین وضعی، این دست از هنرمندان آزاده با تهدیدی روبه رو میشوند که پیش از انقلاب اسلامی با آن روبه رو نبودند. یعنی هنرمندی که دارد آرمان هایش را دنبال میکند و از حق مظلوم دفاع میکند، اما از سوی دیگر عدهای دارند به او حمله هم میکنند. ماجرا زمانی وخیمتر و پیچیدهتر میشود که گروهی دیگر از هنرمندان هستند که هنرمندان سوءاستفاده گرند.
یعنی هنرمندان کلاهبرداری که از موقعیت پیش آمده برای عرضه آثار غیراصیل خودشان و بهره برداری سوداگرانه از وضعیت بعد از انقلاب اسلامی سوءاستفاده میکنند. این دست از هنرمندان خودشان را به هنرمند حقیقی و اصلی نزدیک میکنند، برای اینکه بتوانند با قدرت و حاکمیت همراه شوند. آن هم صرفا برای اینکه از وضع موجود منتفع شوند. حضور این گروه به مراتب اوضاع را برای هنرمندان حقیقی و متعهد سختتر میکند. هنرمندی که با باور خودش به میدان آمده است، برخی آدمهای سوداگر را در اطراف خویش میبیند که میداند آنها هیچ اعتقادی به حرفشان ندارند، ولی برای بهره برداری از اوضاع، فعلا با آن هم صدا شده اند.
با وجود این وضعیت، ولی ما در این سالها هنرمندان بزرگ و متعهدی داشتیم که ثابت قدم در میدان بوده اند و با وجود همه مشکلات توانسته اند از فرصتهای پیش رویی که جمهوری اسلامی در اختیارشان گذاشته است، به درستی استفاده کنند. این افراد آدمهای بزرگی بوده اند که توانسته اند در این میدان بمانند و کارهایی مؤثر انجام دهند.
مرحوم حبیب ا... صادقی، کاظم چلیپا و عبدالحمید قدیریان در حوزه نقاشی، ابراهیم حاتمی کیا، مجید مجیدی، قیصر امین پور، سیدحسن حسینی، حمید سبزواری و علیرضا قزوه و خیلی از هنرمندان دیگر، نمونههای این میدان داران هستند. این افراد نسلی تازه را هم پروراندند. جوانهایی به میدان آمدند که با وجود همه این دشواریها و پیچیدگی ها، صفوف را محکم و مستحکم حفظ کرده اند.
وقایع اخیر کشور مصداق و شاهد خوبی برای پیچیدگیها و دشواریهای کار هنرمندان معترض انقلاب اسلامی است. در این روزها و اتفاقات شاید بیش از هر زمان دیگری شرایط پیچیده رسانهای و فرهنگی کار را بر هنرمندان معترض انقلاب اسلامی دشوار کرد. از یک سو، این هنرمندان با مشکلاتی در داخل کشور درگیرند و به بی عدالتیها و قصورهای برخی افرادی که قدرت را به امانت در اختیار دارند، اعتراض دارند. از سوی دیگر، این گروه با هجمههای بسیار سنگین دشمنان خارجی به ویژه رسانههای معاندی که بی امان فشار میآورند، روبه رو هستند. در این اوضاع و هجمه همه جانبهای که علیه این مردم شکل گرفته است، شاید هنرمند انقلاب اسلامی بیش از هر فرد دیگری درگیر باشد.
آن هم به دلیل آن تعهد و حساسیتهای روحی اش است. همان طورکه این هنرمند با دشمنان و رسانههای معارض پنجه درپنجه دارد، از جهت دیگر با هنرمندنماها و افرادی که اسم هنرمند را به یدک میکشند نیز درگیر است. هنرمندنماهایی که با دشمنان این سرزمین هم نوا هستند و گاهی خودشان فریب خورده اند و گاهی نیز بخشی از جریان فریب هستند. هنرمند معترض انقلاب اسلامی از سوی این گروه نیز هدف هجمه است و با عناوینی مختلف مثل حکومتی و مزدور به او حمله میشود. با همه این اوصاف، بازهم هنرمندان جوان و متعهد انقلابی در صحنه هستند و هیچ کدام از فشارها باعث نشده است از میدان به در روند.