صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بازخوانی اشعار صحن وسرای حرم رضوی (۳)

  • کد خبر: ۱۴۶۰۴۳
  • ۲۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۲
علی باقریان

اگر همراه با من از ورودی شیخ طوسی وارد حرم شوید و مسیر مستقیم صحن انقلاب را پیش بگیرید، بعد از طی حدود پنجاه متر در بست علیا یا بالاخیابان یا همان شیخ طوسی، نرسیده به پله‌های ورودی رواق دارالحجه، در سمت راست خودتان یک دروازه دولته و همچنین دو در دولته در دو سوی آن خواهید دید که رو به سوی صحن نسبتا جوان جمهوری باز می‌شوند. حتما بار‌ها آن‌ها را دیده اید و به طریق تبرک لمس کرده اید و بوسیده اید؛ اما تابه حال شده است که ولو یک بار در ظاهر این در‌های چوبی دقیق شوید و نقش ونگارهاشان را بخوانید؟
روی این درها، روی هر دو لتشان، عبارات و ابیاتی به شیوه معرق (چیدن قطعه‌های کوچک) چوب درج است که نبایست نادیده شان گرفت.

در آغاز، باید دقت کنید که ابیات نقش بسته بر در اول، همه، بخشی از یک شعر بلندند که بخش دیگری از آن را هم روی در سوم می‌توانید بخوانید. در مجموع، ۴۰بیت شعر روی این دو در متقارن آمده است؛ روی هر لتی ۱۰بیت. (به وقتش خواهم گفت که این شعر
بیشتر از ۴۰بیت دارد.) بیت آغازین یا همان مطلع شعر را روی در اول، لت راست، سمت راست، گوشه پایین پیدا می‌کنید. برای خواندن بیت‌های بعدی، از آنجا بروید بالا، بعد چپ، بعد پایین، بعد راست. در برابر لت‌های دیگر هم همین شیوه را پیش بگیرید.

اما شعر. آنچه می‌خوانید، چنان که حین مرور ابیات لت چهارم خواهید دانست، سروده فخرالدین اوحد مستوفی سبزواری است؛ عالم و دانشمند همه فن حریفی که بین سال‌های ۷۸۷ تا ۸۶۸ زندگی می‌کرده است. مستوفی که بنابه همین عنوان، معلوم می‌شود از دودمان «مستوفیان» (گروهی مثل همین حسابدار‌های امروزی) بوده است، خودش علاوه بر اشتغال به کار‌های علمی، به شعر هم می‌پرداخته و بنابه گفته دولتشاه سمرقندی، نویسنده «تذکرةالشعرا» (۸۹۲)، دیوانی مشتمل بر انواع شعر داشته است.

باتوجه به اینکه شاعر ما، به اصطلاح امروزی ها، «کتاب باز» قهاری هم بوده است که هزار مجلد کتاب جمع کرده بوده، عجیب است که امروز از دیوان خود او که «اوحد» را به عنوان تخلص (نام شعری) برگزیده بود، ظاهرا فقط هفتادهشتاد بیت باقی است. بااین همه، از همین مقدار هم می‌توانیم بفهمیم که شاعر ما از گوینده‌های ممتاز زمانه در سبک عِراقی (منسوب به «عِراق عجم»، عنوان کلی نواحی یک چهارم شمال غربی ایران، مطابق مرز‌های فعلی) بوده است. (برای تقریب به ذهن، بد نیست بدانید که این سبک شعری همانی است که مولوی و سعدی و حافظ نماینده‌های برجسته آن اند.) بگذریم.

۶۵بیت از آن ابیات از سروده‌ای در قالب قصیده (نوعی شعر بلند در وصف و مدح) است در منقبت امام رضا (ع)؛ و این شعر همان شعری است که چهل بیتش را بر آن در‌ها می‌بینید. این چکامه سند دیگری از جایگاه رفیع سبزوار و اهل سبزوار در پاسداشت و گسترش مذهب تشیع دوازده امامی در سده‌های متمادی است.

برگردیم به اصل شعر. صورت احتمالا کامل این قصیده در همان کتاب دولتشاه که ظاهرا خودش دیوان شاعر را دیده، آمده است. (بعدها، مثلا، قاضی نورا... شوشتری [ف.۱۰۱۹]در «مجالس المؤمنین» و احمد احمدی بیرجندی در «مدایح رضوی (ع) در شعر فارسی» [۱۳۶۵]هم بخش‌هایی از این شعر را آورده اند.) دولتشاه اوحد را «حکیمی صاحب فضل» نامیده که «به جامعیت او در روزگار او نبود» و «در جهان فانی به غیر از صید نکته دانی کاری نداشت و به جز ذکر خیر و کتابی چند یادگاری نگذاشت» و افزوده است که «خواجه عمر مجرد گذرانید.»

او به جز آن قصیده، یک قطعه (نوعی شعر در اجتماعیات و اخلاقیات) طنازانه بامزه هم از اوحد نقل کرده است که شاعر آن را در پاسخ به کسانی سروده است که به او سفارش می‌کرده اند ازدواج کند. این دو بیت از همان قطعه است: «وصل زن هرچند باشد پیش مرد کامجوی/ روح و راحت را کفیل و عیش و عشرت را ضَمان// لیک با او شمع صحبت درنمی گیرد ازآنک/ من سخن از آسمان می‌گویم او از ریسمان».

اما چکامه مذکور که البته بسیار جدی است، باز به قول مؤلف «تذکرةالشعرا»، جزء «چرخیات» است. منظور دولتشاه این است که قصیده اوحد، مثل بسیاری دیگر از قصاید مشهور، با وصف عناصر چرخی (آسمانی) و تصویرسازی از طریق آن‌ها آغاز می‌شود. بالاخره، می‌توانیم برویم سراغ متن شعر، اما در یادداشت بعدی.
منبع: «تذکرةالشعرا» (۱۳۸۲). به اهتمام و تصحیح ادوارد براون. تهران: انتشارات اساطیر. صص۴۴۳-۴۵۰.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.