بدون تردید بزرگترین خیانت جریان توسعه در ایران که از اواخر قاجار شکل گرفت و در دوران پهلوی به اوج رسید، تقلیل مفهوم شهر به جنبه کالبدی بود. این سیر پرشتاب توسعه خواهی بی بنیاد، بیشترین هجمه خویش را بر شهرهایی که از لحاظ معنایی بیشترین ظرفیت را داشتند و اساسا بر مدار یک معنای شناختی ژرف شکل گرفته بودند، متمرکز ساخت.
مشهد ازاین جهت در جهان اسلام جایگاهی انکار ناپذیر داشته و دارد. هستی مشهد مقدس به عنوان یک شهر در گرو وجود مضجع شریف حضرت رضا (ع) بوده و مؤلفههای فرهنگی این حضور در همه ابعاد زیست شهری نقش آفرینی کرده است.
تفکر منحط توسعه خواهان غرب گرا، با شناخت از این زنجیره معنایی ژرف و امتداد زیارت در همه بخشهای زیست انسان شهری، کوشش خویش را بر معنازدایی از مفهوم گسترده شهر دینی و زیارتی قرار داد. شکل گرفتن خیابانی به نام ارگ در مشهد مقدس و از بین رفتن بازارچههای اطراف حرم مطهر رضوی و ساخت بازار رضا (ع) که بدون تردید مهمترین مگامال روزگار خود بوده است، همه در راستای گسستن پیوستگی معنایی حرم مطهر رضوی با زیست جاری مردم قرار داشت. در واقع تفکر توسعه خواه کوشید تا با تقلید از مسیر غرب، عناصری را برجسته کند که فقط جنبههای مادی انسان را پوشش داده و در واقع خود مولود معنای مرگ آفرین نوسازی غربی بودند.
در همه تاریخ شهر مشهد شاهد این هستیم که زیست شهری بیشترین پیوند و ارتباط را با عنصر زیارت داشته است؛ ازاین رو در طرح تحول بافت پیرامون حرم مطهر رضوی که در دوران پهلوی دنبال میشود، بنیاد طرح بر تخریب گسترده در جهت فاصله انداختن بین حوزه معنایی و لایههای گوناگون زیست شهری استوار میشود.
یکی از پدیدههایی که در این مسیر به وجود آمده است، به حاشیه راندن شدن بخشهای باارزشی از شهر مشهد است که به دلیل رویکرد غلط توسعه، نقش ویژه خویش را در ارتقای هویت زیارتی شهر مشهد از دست داده اند. منطقه قلعه خیابان یا همان شهرک شهید باهنر مشهد یکی از اجزای مهم در هویت بخشی به زیست شهری مشهد مقدس است. این منطقه جدای از همه ویژگیهای راهبردی خویش، جایگاه ورود حضرت رضا (ع) به این منطقه است که پس از شهادت ایشان مشهد نام میگیرد.
چگونه ممکن است چنین ظرفیت عظیم هویتی آن هم در شهری که وجود خویش را مدیون امام رضا (ع) است، نادیده گرفته شود؟ در همان نظام توسعه خواه غربی حضور حتی چندساعته یک شخصیت برجسته در یک شهر با نمادسازی و برجسته سازی ماندگار میشود تا زمینهای برای ارتقای شهری ایشان باشد.
اکنون ما با ظرفیتهای روشنی، چون قلعه خیابان که به جز ویژگی بنیادین یادشده از تکثر فراوان فرهنگی به عنوان عامل پویایی شهری، ظرفیت قدرتمند محلی، محور ترانزیتی بودن و... برخوردار است، چگونه برخورد میکنیم؟
هرچند باید از نگاههای غرب زدهای که به هویت زیارتی نگاهی نوستالژیک و موزهای دارند نیز هراسید و فاصله گرفت. آنچه از زیارت مد نظر است، توجه به جنبههای معرفتی آن و ریشه دواندن فرهنگ برآمده از آن در وجوه گوناگون زندگی است. توجه به قلعه خیابانها از این منظر به معنای احیای پیوند زیارت با زندگی مردم و ارتقای شهر خواهد بود.