نفر پشت سر آن قدر نزدیک ایستاده که چند باری باید به نشانه تذکر برگردی و نگاهش کنی تا فاصله اش را حفظ کند. جدا از اینکه باید امنیت کارت بانکی ات را در همین چند دقیقهای که ایستادهای تا پول از خودپرداز بگیری باید حفظ کنی، این میزان رعایت نکردن فاصله فیزیکی هم آزاردهنده است. وارد بانک میشوی و نوبت میگیری. شماره ات که خوانده میشود هم زمان با تو چند نفر دیگر کنارت ایستاده اند که یکی مقداری از کار قبلی اش تمام نشده و یکی هنوز نوبتش را اعلام نکرده اند و به جای صبر کردن و نشستن روی صندلیهای بانک ترجیح میدهد مقابل کارمند بانک بایستد!
تـوی صف نان ازدحام زیادی است و هر چه شلوغتر میشود آدمها فاصله فیزیکی شان کمتر میشود. برای دقایقی که میخواهی نان بخری معذب میشوی و گاهی باید به نفر پشت سری یا کناری یا... تذکر بدهی که طبق نوبت پیش میرود و هر چه نزدیکتر بایستی زودتر نوبتت نمیشود.
این اتفاق را بارها و بارها در صفهای دیگر تجربه میکنی و میبینی. این اتفاق نشان از فقدانی است که باید برای آن فکری شود. یک فرهنگ سازی که شاید نیازمند آموزشهایی در تولیدات رسانهای یا بنرهای شهری و.. باشد. این فاصلهها نه تنها محدود به رعایت حریم شخصی دیگری است بلکه در ارتباطات اجتماعی نیز فهم تنظیم فاصله با دیگری نیازمند آموزش و یادگیری است. مهارتی که میآموزد چگونه با دیگران فاصله اجتماعی خود را حفظ کنیم. حریم شخصی مان را بسازیم و در محدودهای شفاف و روشن، چارچوب زندگی اجتماعی مان را تعریف کنیم.
همه آنچه که در محیط اطراف میبینیم و گاهی رنجمان میدهد همیشه مستلزم تعریف قوانین سختگیرانه نیست بلکه نیازمند تربیتی است که در فضای کوچک خانواده تعریف میشود و به فضای جامعه تعمیم مییابد. برای همین است که میگویند برای تغییر آنچه دوست نداریم از خودمان شروع کنیم.