واژهها همیشه تداعی کننده معنا نیستند. واژهها گاهی در برابر مفهوم کم میآورند و سر خم میکنند. واژهها گاهی فقط منتقل کننده یک معنا میشوند. از این رو، گاهی برخی واژهها به یک مفهوم و یک شخص و یک شخصیت معنا میدهند و گاهی هم برعکس، یک شخص و شخصیت است که به واژه معنا میبخشد. «وفا» از جمله این واژ ه هاست که در فرهنگ شیعی با نام مبارک حضرت عباس (ع) معنا گرفته است:
سرشار ز عقل و حکمت و احساس است/ یک شاخه گل ز بوستان یاس است
در دایرةالمعارف کرب وبلا/ معنای وفا مساوی عباس است
در ستایش وفاداری همین بس که در سورۀ مؤمنون در صفات مؤمن میفرماید: «و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت مى کنند.» و نیز تأکید امام علی (ع) در نامه اش به مالک اشتر که: «در برابر پیمانی که بستهای و امانی که داده ای، خود را سپر ساز. زیرا هیچ یک از واجبات خداوندی که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید در آن هم داستان و هم رأی هستند، بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست.
حتی مشرکان هم وفای به عهد را در میان خود لازم میشمردند. زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی را دریافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفته ای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و خصمت را به پیمان مفریب. زیرا تنها نادانان شقی در برابر خدای تعالی دلیری کنند.»
و به درستی معنای وفا مساوی نام «عباس» است و او اهمیت و درجه و شأن وفاداری را باور داشت و بر عهدی که با برادر بسته بود، تا پای جان وفادار ماند. این است که هرگاه واژه «وفا» را میشنویم، بی اختیار نام «عباس» در ذهنمان نقش میبندد و مصداق و معیار وفاداری شده است. تا نام «عباس» هست، «وفا» هم هویت پیدا میکند و به آن جان میبخشد.