«سرم خیلی شلوغه» «وقت سر خاراندن هم ندارم» «نمی دانم کی هفتهها و ماهها میگذرد» برای احساس این کلمات لازم نیست که حتما مسئولیتی داشته باشید، در هر شغل و جایگاه اجتماعی که هستید این کلمات برای شما آشنا بوده و به بخشی از محاورات روزمره همگی تبدیل شده است.
وضعیت زندگی و رشد هزینهها و در عین حال رسیدگی به امور فرزندان و نگرانی از آینده آنها و صدها مورد دیگر در عمل موجب شده اند تا دیگر زندگی برایمان مانند قطار سریع السیری شود که هر آن در حال جا ماندن از آن هستیم. اما تنها چیزی را که در این هیاهوی روزمره زندگی فراموش میکنیم، خودمان هستیم.
وجودی که گاه گداری آن را در آیینه میبینیم و گاهی آن قدر به ما احساس شرم دست میدهد که ترجیح میدهیم، بلافاصله همین چندلحظه دیدنش در آیینه را هم کوتاه کنیم. از همین رو ست که احساس میکنیم نیاز به زمانهایی داریم که ما را از این روزمرگی رها کرده و اجازه دهد که بیشتر در خودمان و در کیستی و چیستی مان درنگ کنیم.
اصلا در این زندگی وجودم اهمیتی دارد یا تبدیل به ماشینی شده ام که طبق برنامه ریزی در حال فعالیت است. مسئله اینجاست که این قدر دور زندگی تند است که به ندرت وقتی برای این تأملات داریم. در این میان برخی از موقعیتها پیش میآید که این امکان را برایمان فراهم میکند تا درباره خودمان تأمل کنیم. یکی از این موقعیتها ماه مبارک رمضان است. این ماه فرصتی است تا در زندگی خودمان، دنیایمان و درونمان کاوش کنیم، توقف کنیم، ببینیم و بشنویم.
این ماه فرصتی طلایی است تا فکر کنیم، جدی باشیم، در نظراتمان درباره زندگی تعمق کنیم. ماه رمضان این امکان را به ما میدهد وجودمان را که در لابه لای هیاهوی زندگی گم کرده ایم دوباره پیدا و لمس کنیم. وجودی که بهای گم کردنش نگرانیها و دردهای روحی است که حسش میکنیم، اما نمیدانیم دلیل آنها گم کردن همین وجودمان است. از این روی ماه مبارک رمضان برههای است که با اندیشیدن به خود و وجودمان امکان تحقق این جمله علامه مجلسی که فرمود: «هرکس خود را بشناسد، قطعا خدایش را خواهد شناخت.» را برای خودمان فراهم میکنیم.