صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ساعت زباله ها!

  • کد خبر: ۱۸۶۴۴۱
  • ۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۸
همین که خواستم پلاستیک زباله را کنار تیر چراغ برق توی کوچه بگذارم صدایی را شنیدم.

همین که خواستم پلاستیک زباله را کنار تیر چراغ برق توی کوچه بگذارم صدایی را شنیدم.
دوست عزیز شما خیلی خیلی زود آشغال‌ها رو می‌ذاری تو کوچه!
سرم را برگرداندم، همسایه بود. به ساعتم نگاه کردم و گفتم: الان ساعت ۸:۵۹ دقیقه است. فقط یک دقیقه مونده تا ساعت ۹.
همسایه گفت: شما درست می‌فرمایید، ولی الان ۹ صبح است، نه ساعت ۹ شب.

خندیدم و گفتم: راست می‌گی ها. آخه عینک دودی زده بودم به چشمم، فکر کردم الان ۹ شبه.
عجیبه عینک دودی باعث شد شما فکر کنید شبه؟
آره. تازه دیروز سر ظهر هم عینک دودی زده بودم که پسرم اومد خونه، دعواش کردم تا این وقت شب کجا بودی؟ ضمن اینکه فقط دوازده ساعت مونده تا ۹ شب.

ولی همسایه گرامی، آشغال‌ها رو از الان بذاری بیرون، گربه‌ها پلاستیک زباله رو پاره می‌کنن.
در همین لحظه یکی از گربه‌های کوچه از کنارمان رد شد و گفت: البته ما گربه‌ها هیچ وقت پلاستیک این آقا رو پاره نمی‌کنیم.
با غرور وصف ناپذیری گفتم: می‌بینی گربه‌های کوچه چقدر هوای من رو دارن.

گربه ادامه داد: پاره نمی‌کنیم، چون تجربه چندین ساله ما نشون میده داخل پلاستیک این آقا نه استخون داره، نه ته مونده غذا داره، و نه هیچ چیز دیگه که به دردمون بخوره! اصلا فکر کنم سرانه مصرف گوشتشون صفره.
به گربه گفتم پیشده! تا محل را ترک کند و بیش از این اطلاعات اقتصادی مرتبط با خانوارمان را لو ندهد.
همسایه گفت: حتی این گربه‌ها هم پاره نکنند پشه و مگس دورش جمع میشه.
خودم همین جا وامیستم مانع تجمع حشرات موذی می‌شم.
یعنی می‌خوای تا ساعت ۹ شب اینجا واستی مواظب باشی حشرات تجمع نکنن.

البته نیازی نیست من خودم واستم. طبق پیش بینی‌های هواشناسی هوا داره سرد میشه و حشرات هم توی سردی هوا کمتر حضور به هم می‌رسونند. احتمالا شما اخبار هواشناسی استان رو از تلویزیون نمی‌بینی.
ببخشید، ولی حشرات هم جمع نشن، منظره کوچه خیلی زشت میشه.
من که مسئول زیباسازی کوچه نیستم. الان ماشین شما هم که توی کوچه پارک می‌کنی گلگیرش یک وجب رفته داخل. من اومدم به شما بگم که ماشین شما منظره کوچه رو زشت می‌کنه.
همسایه آه بلندی کشید و گفت: واقعا هیچ جوابی ندارم بهتون بدم.
گفتم: جواب ندارید، چون حرف حساب جواب نداره.

خواستم آشغال را بگذارم و برگردم خانه که یکی دیگر از همسایه‌ها از خانه اش آمد بیرون و تا من را دید که پلاستیک زباله را دارم آنجا می‌گذارم با عصبانیت داد زد: آخه سر صبح کدوم انسان شریفی آشغالش رو می‌ذاره بیرون. چون آدم یکی به دو کردن با کسی نیستم تصمیم گرفتم پلاستیک آشغال را کنار کوچه نگذارم. البته اینکه این همسایه یک مربی جودوی باسابقه بود هم در این تصمیم من بی تأثیر نبود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.