سخن گفتن درباره استاد علامه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی بسیار دشوار است. بررسی اندیشه و زندگی و شخصیت این استاد مسلم و کمنظیر ادبیات فارسی و پژوهشگر فرهنگ و تمدن اسلامی و شاعر بلندآوازه ایرانی را باید از ابعاد مختلف واکاویی و بررسی کرد؛ کسی که با ذهن و ضمیری روشن و حافظهای بینظیر و با سختکوشی، علوم حوزوی را در محضر بزرگترین علمای مشهد تا مرحله اجتهاد آموخت و از سوی دیگر این شانس را داشت که با شور و شوق وصفناپذیری تحصیلات دانشگاهی را نیز از بزرگترین ادبای ایران بیاموزد و دقیقهای از وقت خود را هدر ندهد.
کسی که با تلاشی خستگیناپذیر زوایای پنهان زبان و ادبیات و تاریخ و تمدن ایرانی-اسلامی را جستوجو و ادبیات و شعر جهان را رصد کرده و با بزرگترین شاعران و ادیبان و علمای زمان نشستوبرخاست داشته، طبیعتا از چهرههای تأثیرگذار قرن در حوزه ادبیات و شعر و عرفان اسلامی است. به قول استاد زرینکوب «حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم.» بنابراین قلم فرسایی درخصوص اینچنین شخصیتی دشوار است.
باوجوداین تاکنون کتابهای چندی درخصوص ایشان نوشته شده است و در فضای مجازی نیز وبگاههایی برای استاد ساخته و شعر و اندیشهها و رفتار و حرکات وی منعکس میشود که البته شخص دکتر شفیعیکدکنی در هیچکدام از اینها دخالتی ندارد.
نویسنده اینسطور نیز زندگی و شخصیت و آثار استاد شفیعیکدکنی را در قالب کتابی گردآورده است که بهزودی انتشارات مولانا آن را منتشر خواهد کرد. نام کتاب نیز احتمالا «سیمرغ و کیمیا» خواهد بود و قرار است که شخص استاد نیز نظری بر آن داشته باشند.
از اینکه به این کار دست یازیدم و به خود حق دادم گوشهای از تلاشهای این دانشیمرد بزرگ را بنمایانم، بهراستی هنوز دلشوره دارم. ولی مسائل مختلفی باعث شد که بحق یا ناحق این کار برایم توجیهپذیر شود؛ از جمله زندگی استاد میتواند از هرنظر الگویی برای پیشرفت و برنامهریزی جوانان امروز باشد که اکثرا توقع دارند بدون کوشش، یک شبه ره صدساله بروند و محبوب عام و خاص باشند.
بههرحال این دفتر حاصل مشاهدات و برداشتهای مؤلف است از حالات و سخنان استاد در دیدارهای مکرری که با ایشان داشته است. برای شناخت بیشتر و نگاه کردن به زندگی ایشان و بیان نکاتی کمترگفتهشده، به سراغ خویشان و نزدیکان و همولایتیهای دکتر شفیعیکدکنی نیز رفتهام. از دیگر منابعی که از آن استفاده کردهام، کتابها و مقالهها و مصاحبهها و گفتگوها و درسگفتارهای ایشان است.
این اثر از جهتی پیگیری مسیر حرکت و کمال استاد است. ولی به مصداق شعر حافظ که «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها»، هنگامی که کار را شروع کردم، استاد شفیعی کدکنی را دریایی دیدم بس عمیق که غوص کردن در آن برای شناخت ایشان و آثار و افکارشان سالها وقت و تخصص میخواهد. در پایان از گفتن این مطلب ناگزیرم که درخصوص استاد هر آنچه نوشتهام بهدور از تعصب، و صورت واقعی زندگی وی است و خداینخواسته نخواستهام تابوتراشی کنم که خود استاد نیز از بتتراشی و تابوپروری متنفر است.
این کتاب در ۲۵۰ صفحه با فصل «روزهای روشن و ریان زندگی (دوران کودکی)» شروع میشود که مختصری درخصوص زادگاه او، کدکن، است. در ادامه همین فصل به تولد، نامگذاری، خانواده مادری و پدری، دوران کودکی، همبازیها و بازیگوشیها و مهاجرت به مشهد پرداخته شده است.
فصل دوم به حضور او در حوزه علمیه مشهد (شامل: استادان، درسها و همکلاسیهای حوزوی وی، منبر و ملبس شدن و رفتن او به مؤسسه وعظ و تبلیغ) اختصاص دارد.
در فصل سوم به ورود دانشگاه مشهد، استادان وی، کار در کتابخانه دانشکده ادبیات، دروس و همکلاسیهایش پرداخته شده است. در ضمن همکاری دکتر شفیعی کدکنی با مطبوعات آن روز مشهد بررسی شده است. در این فصل حضور او در انجمنهای ادبی مشهد و ارتباط با دوستان شاعرش مورد توجه قرار گرفته است.
فصل چهارم به زندگی استاد شفیعیکدکنی در تهران و ورودش به دانشگاه تهران، استادان و درسها و همکلاسیها و دوستان و ازدواجش مربوط است. این مرحله از زندگی، با کوچ از مشهد شروع میشود.
در فصل پنجم از استخدام در دانشگاه تهران، کلاسداری و شیوه معلمی وی، کلاسها و تدریس و تحقیق در دانشگاههای خارج از کشور و همچنین کار در کتابخانه مجلس سنا صحبت شده است.
فصل ششم به وجه شاعری استاد شفیعیکدکنی و سیر سرایش اشعار او اختصاص دارد.
فصل هفتم کتابشناسی آثار استاد شفیعیکدکنی را در بر میگیرد. در این فصل فهرستی از آثاری که درباره زندگی و شعر او نوشته یا به صورت فیلم و صوت درآمده نام برده شده است.
فصل هشتم هم نگاهی است به سفرهای داخلی و خارجی دکتر شفیعیکدکنی؛ و در فصل نهم، به شخصیت و ویژگیهای روحی و اخلاقی استاد اشاره شده است که شامل ورزش و بیماری و لباس و غذا و خواب و بیداری و برنامههای علمی-پژوهشی و آموزش و اخلاق و رفتار علمی و پژوهشی و قضاوتهای افراد درباره وی میشود.
این نوشته را با شعری از استاد به پایان میبرم:
به پایان رسیدیم اما/ نکردیم آغاز/ فروریخت پرها/ نکردیم پرواز/ ببخشای/ای روشن عشق بر ما/ ببخشای