صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دغدغه‌های زندگی؛ عامل فاصله مردم با کتاب

  • کد خبر: ۲۰۱۷۳۱
  • ۰۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۱
گفت‌وگو با یک فعال حوزه کتاب که معتقد است مسیر آگاهی ما از مطالعه می‌گذرد.

مریم محبی | شهرآرانیوز اگر یک رسالت برای خودشان تعریف کرده باشند، آگاه‌تر کردن مردم است و در این راه مهم‌ترین ابزاری که به آن متوسل شده اند کتاب است. انجمن «راه به زیستن» که بسیاری آن را با عنوان یک NGO یا یک سازمان مردم نهاد یا خیریه‌ای فرهنگی-اجتماعی می‌شناسند، در عین حال یک کتابخانه عمومی بزرگ نیز هست که شعار‌های متعددی هم دارد؛ اینکه «مطالعه را به عنوان کار ضروری روزانه بپذیریم.»، «ما به گرسنگی مغز‌ها می‌پردازیم.»، «بهترین خانه کتابخانه است.»، «سخت‌ترین فقر نادانی است.»، «جامعه‌ای که خواندن کار روزانه اش باشد هیچ گاه روی ذلت نخواهد دید.» و «سرفرازی به خرد و فرهنگ است نه به دارایی و دودمان.» و حالا چیزی حدود ۲۷ سال است که افراد زیادی به واسطه این مجموعه با کتاب و کتاب خوانی دمخور شده اند.

آنچه در ادامه می‌خوانیدگفت وگویی است با مهناز احمدی مقدم، مدیرعامل انجمن مردم نهاد «راه به زیستن»، در باب شکل گیری این مجموعه و قدم‌های بزرگی که می‌توان با کمک کتاب برداشت.

یک کتابخانه در دل یک سازمان مردم نهاد

آغاز مسیر «راه به زیستن» برمی گردد به اردیبهشت ۱۳۷۵ که احمدی مقدم خودش این گونه برای ما تعریف می‌کند: «دنبال این بودم که جمعی از بانوان کنار هم بنشینند و گفتگو‌هایی شکل بگیرد به غیر از آن گفتگو‌های همیشگی و روزمره و معمولی که بخش زیادی از آن هم شخصی و خانوادگی است. صحبت‌هایی که فایده‌ای ندارد. راستش این گفتگو‌ها همیشه برای من آزاردهنده بوده و احساس می‌کنم به جای اینکه پیوند‌های اجتماعی را محکم‌تر کند، گسسته می‌کند. در مقابل، دنبال حرف‌های هدفمند بودم که آگاهی ما را نسبت به مسائل مختلف بیشتر کند. البته برنامه‌های ما جنسیت نمی‌شناسد، اما آغاز کار بدین شکل بود.»

و برای محقق شدن این هدف، کتاب ابزاری است که به کمک او می‌آید: «می خواستم هر حرفی که می‌ز نیم از کتاب‌ها باشد. برخی می‌گفتند ما اصلا اهل کتاب نیستیم. اما این اصلا مهم نبود. حتی یک کتاب قصه هم می‌توانست ما را به هدفمان برساند، چون یک قصه کودک هم در داستانش پیامی نهفته دارد.»

و همین می‌شود که از یک جایی به بعد تصمیم بر آن می‌شود تا افراد چند دقیقه‌ای زمان داشته باشند تا صحبت کنند؛ اگر کتاب یا روزنامه یا مجله‌ای خوانده اند، یا مثلا اگر فیلم مستندی تماشا کرده یا حتی اگر به اخبار فرهنگی گوش کرده اند.

مهربانی فقط دادن آب و نان نیست

هرچند قدم اول این کار مشابه برداشتن هر گام آغازین دیگری، سختی‌های مخصوص به خودش را داشته، با این حال بازخورد‌های خوبی که این گفتگو‌ها و کتاب خواندن‌ها داشته، بنیان گذاران و دست اندرکاران این مجموعه را به ادامه مسیر مصمم و مشتاق می‌کند.

او می‌گوید: «بازخورد‌های خیلی خوبی گرفتم. بودند کسانی که با یک باور عمیق به این جلسه‌ها می‌آمدند و آنچه خوانده و آموخته بودند و مفید بود دوست داشتند به دیگران نیز منتقل کنند. خیلی ها، اولین چیزی که می‌گویند این است که اگر ما با اینجا آشنا نشده بودیم الان یک آدم دیگر بودیم. آن‌ها معتقدند نگاه و بینششان به زندگی عوض شده است.

مهم است که بتوانیم منصف باشیم و ۵۰ درصد به خودمان فکر کنیم و ۵۰ درصد به جامعه بیرون، یا اینکه قبول کنیم تربیت فرزندان ما احتیاج به مطالعه و آگاهی دارد، یا اینکه بپذیریم مسئولیت من در خانواده فقط پخت و پز نیست، یا اینکه ارتباط درست با همسر و اطرافیان را بدانم. اینجا عشق ایجاد شده. من معتقدم خداوند ما را به رحمانیت دعوت کرده است. مهربانی فقط این نیست که به کسی آب و نان بدهیم. گاهی وقت‌ها یک نگاه مهرآمیز می‌تواند روز شما را سرشار از انرژی کند.»

قفسه کوچکی که به چند کتابخانه تبدیل شد

رفته رفته، همان طور که به جمع مشتاقان این گردهمایی‌ها اضافه می‌شود، تعداد کتاب‌ها و کتابخانه‌ها هم بیشتر و بیشتر می‌شود. احمدی مقدم می‌گوید: «از یک جایی به بعد دیگر به ابزار نیاز داشتیم. برای عده ای، کتاب جایی در سبد فرهنگی آن‌ها نداشت یا جزو اسباب و لوازم خانه نبود. من یک قفسه کوچک کتاب داشتم که همان را برداشتم و آوردم در راهرو منزل گذاشتم؛ جایی که در ابتدای کار محل شکل گیری دورهمی‌های ما شد و مراجعه کننده‌ها قطعا آن را می‌دیدند و می‌توانستند از آن استفاده کنند.

همین اتفاق باعث شد که متوجه شویم وجود کتاب و کتابخانه در مسیری که پیش گرفته ایم ضرورت دارد. این یک قفسه کوچک تبدیل شد به چند قفسه در منزل و هرچه بیشتر گذشت بیشتر توسعه پیدا کرد.» و این داستان تا جایی پیش می‌رود که احمدی مقدم می‌گوید: «می آمدند سراغمان و می‌گفتند کوچه و محله خیلی شلوغ و ترافیک می‌شود.»

ترویج کتاب خوانی و چالش‌های آن

کتابخانه «راه به زیستن» البته شعبه‌های دیگری هم در نقاط مختلف شهر داشته که در گذر همه این سال‌ها دیگر اثری از آن‌ها باقی نمانده است. اتفاقی که برای بسیاری از کتاب فروشی‌های سطح شهر نیز رخ داده و عمده علت آن مسائل اقتصادی و مالی بوده است. البته احمدی مقدم می‌گوید داستان جمع شدن شعبات دیگر کتابخانه‌های راه به زیستن، فقط معطوف به مسائل مالی و اقتصادی نیست و داستانش مجال جداگانه‌ای می‌طلبد.

با این حال می‌گوید: «مشکلات حقوقی پیدا کردیم. شریان مالی ما به جز همسرم به جایی وصل نیست. از ابتدا هم به دنبال این نبودیم که پول جمع کنیم برای این کار. مسائلی پیش آمد که خستگی زیادی بر من عارض شد و باید انرژی زیادی برای کنترل آن‌ها می‌گذاشتم.»

وقتی از او می‌پرسم با وجود همه این چالش ها، چه چیزی شما را در همه این سال‌ها برای حفظ این مسیر ثابت قدم نگه داشته است، ابتدا می‌گوید درد و سپس عشق: «برای خودم احساس خجالت! معنای زندگی برایم خیلی بیشتر از مادیات آن بوده است.» و در ادامه از بی اعتمادی و بدبینی موجود، به عنوان بزرگ‌ترین چالشی که در همه این سال‌ها با آن روبه رو بوده است، صحبت می‌کند: «بدبینی هم از سوی مردم وجود دارد و هم از سوی دولت. می‌گویند چرا؟ برای چه؟ هدفتان چیست؟ می‌گویند خلاصه کتاب از مردم می‌گیرند برای مقالات دانشگاهی خود.»

کتاب؛ شنا در قسمت عمیق تفکر

با همه این صحبت ها، مدیرعامل انجمن می‌گوید نسبت به سال‌های ابتدایی، استقبال از برنامه‌های کتابخانه کم شده است: «وقتی امید به زندگی کم می‌شود، انرژی تان کاسته می‌شود، بعضی از کار‌ها که به ظاهر جزو اولویت‌ها نیست می‌رود داخل پرانتز. نمی‌گویید کتاب نمی‌خوانم، می‌گویید بعدا می‌خوانم.

وقتی زندگی از روال اصلی خود خارج شود، آدم مجبور می‌شود در حوزه‌های سطحی شنا کند. کتاب، اما شما را می‌برد به عمق. هجوم دغدغه‌های زندگی است که بین مردم و مطالعه و کتاب خواندن فاصله می‌اندازد. مردم شاید در این زمینه کوتاهی کنند، اما شرایط را نمی‌توان نادیده گرفت و البته ریشه‌های تربیتی مان را.»

گذر از تقلید به تعقل، هزینه زیادی دارد

از احمدی مقدم می‌پرسم آیا برای آینده این کتابخانه برنامه‌ای دارد یا نه؟ می‌گوید: «وقتی این انجمن را راه انداختم ۳۴ ساله بودم و حالا ۶۰ سال دارم. چند سال است دارم به این موضوع فکر می‌کنم که برای ادامه این مسیر باید چه کاری انجام بدهم؟ اینکه چگونه می‌توانم اینجا را به نسل بعد بسپارم؟

باید امیدوار بود. با این حال، می‌دانم اثرش را گذاشته است. من معتقدم هر کسی باید معمار عمر خود باشد، سازه وجودی ما احتیاج به تعمیر دارد، چون خیلی تخریب شده است. هرکس خودش می‌داند کجا‌ها احتیاج به تعمیر دارد و در این مسیر به ابزار و آگاهی نیاز است. در همه این سال‌ها بسیاری دنبال یک نسخه حاضر و آماده بوده اند. اما اگر کسی بخواهد همین دنباله روی‌ها را به تدبیر و تعلم و تفکر تبدیل کند برایش خیلی هزینه دارد. چون عادت نکرده است. سخت هم هست.

برای همین است که می‌گویند یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. این اتفاق احتیاج به مطالعه دارد و هرکس به فراخور زندگی خودش می‌تواند تصمیم بگیرد. متأسفانه اندیشیدن در جامعه ما دارد روز به روز سخت‌تر هم می‌شود، چون اندیشیدن واقعا به فراغ بال احتیاج دارد.»

نهاد کتابخانه‌ها حمایت نمی‌کند، شهرداری پاسخ نمی‌دهد

سیما، دختر مهناز احمدی مقدم نیز که از کارکنان همین مجموعه است در خلال این گفتگو نکته‌ای به ما می‌گوید مبنی بر حمایت نکردن نهاد کتابخانه‌های عمومی برای در اختیار قرار دادن نرم افزار به روز شده کدگذاری کتاب ها: «نهاد کتابخانه‌ها که خودش را حامی کتابخانه‌ها معرفی می‌کند هیچ حمایتی نمی‌کند. ما داریم با قدیمی‌ترین نرم افزار کار می‌کنیم.

خیلی از داده‌هایمان را نمی‌توانیم به روز کنیم و خیلی از کارهایمان را نمی‌توانیم انجام دهیم. من خودم برای دریافت نرم افزار جدید با نهاد کتابخانه‌ها تماس گرفتم و گفتند باید ۲۰۰-۳۰۰ میلیون پرداخت کنید. چرا باید نهادی که خودش را حامی کتابخانه‌ها معرفی می‌کند چنین هزینه‌ای از ما دریافت کند؟ گفتند این امکان فقط برای کتابخانه‌های خودشان است! پیگیری‌ها جز استهلاک ثمره دیگری نداشت. ما با فرایند‌های دست‌وپاگیر اداری در نهاد‌های فرهنگی روبه رو هستیم.

وقتی یک سیستم اداری دارد شما را فرسوده می‌کند، آدم‌ها نمی‌آیند روی آن سرمایه گذاری کنند. ضعف‌های این سیستم اداری معیوب، به حدی است که بهره وری را به صفر می‌رساند.» این البته تنها مشکلی نیست که راه به زیستن با آن روبه رو است.

یکی از کتابدار‌های آن نیز می‌گوید نصب یک تابلو برای ورودی کتابخانه برا یشان به چالش تبدیل شده است. او می‌گوید، چون درِ ورودی کتابخانه از داخل کوچه باز می‌شود، باعث سردرگمی بچه مدرسه ای‌ها شده است. به همین دلیل، از شهرداری برای نصب تابلو ورودی درخواست کرده ایم، اما هیچ اتفاقی رخ نداده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.