محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز فیلم سینمایی «هاوایی» که پس از حدود سه هفته اکران عمومی، با بیش از ۲۰ میلیارد فروش، جزو آثار پرمخاطب سینمای ایران در سال ۱۴۰۲ بوده است، درحالی به کارش در اکران ادامه میدهد که تماشای آن را سخت میتوان به قشری از جامعه توصیه کرد. فیلم جدید بهمن گودرزی، ترکیبی ناهم ساز از عناصر سینمایی زرد است که حتی نمیتواند مخاطب را بخنداند.
واقعیت امیدوارکننده درباره سینمای ایران این است که سالنهای سینما در یک سال گذشته رونق قابل توجهی پیدا کرده اند و اوضاع به نحوی است که میتوانیم از آشتی دوباره مردم با سینماها سخن بگوییم. این افزایش تعداد مخاطبان، اما لزوما ارتباطی با مقوله هنر ندارد و واضح است که کمدیهای بسازبفروش بیشترین نقش را در آن داشته اند. ریشه ماجرا را مشخصا باید در کیفیت ساخت دو فیلم «فسیل» و «هتل» جست وجو کنیم؛ دو اثری که رتبههای اول و دوم فروش را به خود اختصاص داده اند و اگرچه خالی از ظرافتهای هنری سینما هستند، دست کم در خنداندن مخاطب بسیار موفق ظاهر میشوند.
این دو فیلم، مردم را به سینمای کمدی ایران امیدوار کردند و در حاشیه این اتفاق، انبوهی از آثار سینمایی بی ارزش هم فرصت اظهار وجود پیدا میکنند و میتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند. اینکه سینمای امروز ایران دوباره درحال بازگشتن به روزهای سیاه دهه ۸۰ و آن کمدیهای شانه تخم مرغی است، بحثی جداگانه میطلبد؛ اما «هاوایی» یکی از آثار عجیب این روزهای سینمای ایران است که دقت در مؤلفههای سازنده آن، به صدادرآمدن زنگ خطر برای سینمای ایران را یادآوری میکند.
فیلم جدید بهمن گودرزی قصه یک ورزشکار متوسط ایرانی است که به کشور ماکائو رفته است و آنجا تحت تأثیر القائات دوست شیادش، مجاب میشود که اعلام پناهندگی کند. این اتفاق در دقایق اول فیلم رخ میدهد و در ادامه، تا حوالی دقیقه نود، فقط مزه پرانیهای خارج از متن داریم و البته یک ازدواج که بیشتر به کلاهبرداری و خیانت شبیه است.
بررسی عناصر تشکیل دهنده «هاوایی» نشان میدهد که سینمای بدنه امروز با چه لحنی کارش را پیش میبرد. «هاوایی» قبل از هر چیزی فیلم برهنگی است. لباس دو شخصیت اصلی فیلم، به نحوی طراحی شده است که مایه تعجب بینندگان میشود. امین حیایی و امیر جعفری در بیشتر سکانسهای این فیلم پوششی دارند که در محافل خصوصی هم سخت میتوان از آن پوشش استفاده کرد. در بقیه سکانسها نیز تنگ بودن لباس امیر جعفری، کاملا زننده از آب درآمده است. علاوه بر این، شوخی سیاسی با برهنه شدن یا ماجرای تعویض لباس در فروشگاه نیز از لودگیهای غیرضروری فیلم به شمار میرود.
دیگر عنصر تکراری این فیلم، رقص و حرکات جلف است که اساسا در فیلم نامه برایش بستری عریض وطویل تعبیه شده است و به بهانههای گوناگون، جلو چشم مخاطب میآید. کارگردان این اثر، مرزهای بندبازی روی خط قرمزها را جابه جا کرده و عملا تا آستانه نمایش رقصیدن زنان خارجی (در پس زمینه نماهای لانگ) پیش رفته است. بدبختانه، دو بازیگر اصلی این فیلم حتی در همین کار هم تبحری ندارند و اگر مثلا سکانس ساحل در «هاوایی» را با سکانس رقص جواد عزتی و رضا عطاران در «هزارپا» مقایسه کنیم، روشن خواهد شد که سهل انگاری سازندگان «هاوایی» نشانهای از ارزش نگذاشتن ایشان به بیننده است.
چشم چرانی و لجام گسیختگی اخلاقی نیز در هر سه شخصیت اصلی مرد فیلم مشهود است و در کمال تعجب، تا پایان فیلم حتی یک نما از داوود که نشانگر دل بستگی عاطفی او به همسر و فرزندش باشد، وجود ندارد. در عوض، تا دلتان بخواهد در این فیلم رفتارهای زننده به چشم میخورد و استفاده از لوکیشنهای رستوران و میخانه نیز صرفا به قصد انجام همین شوخیها تدارک دیده شده اند. حضور تبلیغاتی یک خواننده جوان را هم به این موارد اضافه کنید؛ خوانندهای که فقط یک آهنگ دارد که در بین مردم گل کرده است.
بدترین قسمت فرمول ساخت «هاوایی»، انتخاب بازیگران این فیلم است؛ گویی فقط حضور دو چهره سرشناس و محبوب برای تولید این اثر کافی به نظر میرسیده است. بر اساس قصه فیلم، یک ورزشکار ملی ایرانی از کشور خارج میشود؛ اما امیر جعفری نه تنها سنش به ورزشکار ملی بودن نمیخورد، بلکه از لحاظ فیزیکی هم هیچ نسبتی با ورزش ندارد.
امین حیایی هم در پنجاه وسه سالگی مسنتر از آن است که بتواند چنین نقشی را بپذیرد. از فیلمی صحبت میکنیم که در حضور امیر جعفری و امین حیایی، بهترین و باورپذیرترین نقشش را امیرحسین رستمی بازی کرده است. فیلمی که با وجود استفاده از این همه ترفند امتحان پس داده و گل درشت، حتی از پس خنداندن مخاطب هم برنمی آید؛ در عوض، ترجیح میدهد دیالوگ امیر جعفری در سریال محبوب «مرداب» را توسط همین بازیگر، تکرار کند تا شاید کمی به چشم بیاید.