صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گزارشی از بیمارستان «شمس‌الشموس» ارتش در روز‌های کرونایی

نمره ۲۰ ارتش در نبرد با کووید ۱۹

  • کد خبر: ۲۴۱۲۷
  • ۲۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۲:۴۶
در‌های بخش که باز می‌شود، ترس تمام تنم را برمی‌دارد و صدایی از درونم می‌گوید که «بی‌خیال! از همین بیرون هم می‌شود حال این بخش را توصیف کرد! نکند بروی و کرونایی بشوی!» مثل این‌حرف‌ها را از ته دلم زیاد می‌شنوم و با هر قدم که پرستار بخش با لباس‌های آبی سرتاپاپوشیده‌اش به من نزدیک‌تر می‌شود نیم قدمی عقب‌تر می‌روم که مبادا فاصله اجتماعی را رعایت نکرده باشم و این درد مرا هم گرفتار کند!

لیلا جانقربان- فردا ۲۹ فروردین است، روز ارتش. به گزارش شهرآرانيوز، هرسال، در چنین روزی به‌گفتگو با مردانی می‌نشستیم که سال‌ها پیش بحرانی به‌نام «جنگ» را تجربه کرده بودند، امیرانی که خانه و خانواده را گذاشته و در خط‌مقدم جنگ ۸ سال مقابل دشمن ایستاده بودند. هرسال، درکنار دیدن رژه نظامی، خاطراتی را مرور می‌کردیم که گاهی چشم‌ها را درشت می‌کرد و بر زبانمان می‌آورد که «مگر می‌شود؟!»، اما امسال، در روز ارتش، همه‌چیز تغییر کرده است؛ امسال دوباره حرف از میدانی است که ارتشی‌ها باز به آن برگشته‌اند.

 

میدانی در خیابان بهار


دم‌ودستگاه کارمان را برمی‌داریم و راهی یکی از همین میدان‌ها می‌شویم، میدانی بعد از میدان شریعتی، در خیابان بهار مشهد، میدانی به نام یک بیمارستان ۵۵۰ تخت‌خوابی، همان بیمارستان «شمس‌الشموس» ارتش جمهوری اسلامی ایران.

 

 

به‌استقبال کرونا


از دیروز که قرار شده است برای مصاحبه با پزشکان و پرستاران بیمارستان ارتش بروم آنجا، ترس تمام جانم را برداشته است که نکند دارم به‌استقبال کرونا می‌روم! اما از آن گوشه‌و‌کنار‌ها چیزی به‌نام وجدان از درونم می‌گوید: «ترس از کرونا را که نمی‌شود انکار کرد، ولی باید دید آن پزشکان و پرستارانی که هرروز با کرونا دست‌وپنجه نرم می‌کنند چه حالی دارند!» واقعا چه حالی می‌شود آدم، وقتی هرروز صبح که لباس می‌پوشد برود سر کارش، نداند که شب به خانه بازمی‌گردد یا نه، و اگر بازمی‌گردد نداند که مبادا ندانسته دارد برای اهل خانه یک بیماری سوغات می‌برد؟!

 

سوم اسفند، اولین بیمار کرونایی

 

بیمارستان ۵۵۰ تخت‌خوابی ارتش که «شمس‌الشموس» نام دارد سال ۱۳۰۱ تأسیس شده است و درحال‌حاضر دارای بخش‌های جراحی مردان و زنان و داخلی مردان و زنان، بخش‌های ویژه آی‌سی‌یو و سی‌سی‌یو، و بخش ان‌آی سی یو (مراقبت‌های ویژه نوزادان) است. دکتر غلامرضا نجارزاده، رئیس این بیمارستان، می‌گوید: بیمارستان «شمس‌الشموس» نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهر مقدس مشهد تنها بیمارستان ارتش در خراسان رضوی است که درگیر ارائه خدمات به بیماران کرونایی است. ما سوم اسفند اولین بیمار کرونایی خود را در این بیمارستان بستری کردیم. البته تا ۱۷ اسفند خدمات‌درمانی ما به بیماران کرونایی ویژه نیرو‌های مسلح ارتش بود، اما بعد از دستور مقام معظم رهبری درباره پای‌کارآمدن و کمک نیرو‌های مسلح خود را موظف دانستیم که خدمات‌درمانی را به‌شکل گسترده‌تر به عموم مردم ارائه بدهیم.

 

۱۲۰۰ نفر ویزیت


یکی از ویژگی‌های خوب بیمارستان ارتش درمانگاهی است که در ورودی آن برای تشخیص بیماران کرونایی تعبیه کرده‌اند. در این بخش، یک پزشک عمومی همه افرادی را که علائمی از ابتلا به کرونا دارند یا مشکوک به آن هستند در همان بدو ورودشان معاینه می‌کند و سپس، اگر کسی از آن‌ها به معاینه پزشک متخصص یا دیگرخدماتِ تشخیص بیماری نیازمند باشد، در همان درمانگاه کارش را راه می‌اندازند و اگر محتاج بستری باشد در بخش ویژه‌ای که برای این موضوع درنظر گرفته‌اند بستری‌اش می‌کنند. به‌گفته رئیس این بیمارستان، تابه‌امروز بیش از ۱۲۰۰ نفر در این بیمارستان ویزیت شده‌اند و بیش از ۱۰۰ نفر بیمار به آی‌سی‌یو انتقال یافته‌اند. همچنین در بیمارستان ارتش، در بخشی منفک از دیگربخش‌های بیمارستان، ۲۲ تخت با ۷ تخت آی‌سی‌یو به بیماران کرونایی اختصاص یافته است.

 

عید نداشتیم


دکتر نجارزاده در پاسخ به این سؤال من که آیا کسی از کادر بیمارستان هم دچار کرونا شده است می‌گوید: متأسفانه، ۷ نفر از پرسنل ما درگیر بیماری شدند که الحمدلله همگی بهبود یافته‌اند و اکنون مشغول کار هستند. درکل، ما در ارتش تابه‌امروز فوتی براثر کرونا نداشته‌ایم. ما امسال عید نداشتیم، ولی خوش‌حالیم که توانستیم با همکاری تمامی همکاران به‌گونه‌ای خدمات ارائه بدهیم که نتیجه رضایت‌بخش باشد. با همکاری همه مردم، از ۱۶ فروردین روال کاری ما به حالت عادی برگشته است و ما درکنار ارائه خدمات به بیماران کرونایی دیگرخدمات بیمارستانی را نیز ارائه می‌دهیم.

 

حالش حالِ یک زندانی است

از جَوّ عادی اتاق رئیس بیمارستان خارج می‌شویم. می‌خواهیم به بخش ویژه نگهداری بیماران کرونایی برویم و برای اولین‌بار با چهره واقعی کرونا روبه‌رو شویم! این همان لحظه‌ای است که ترس کاملا خودش را نمایان می‌کند، ترس از کرونا، ترس از بیماری‌ای که در شهر برای خودش قدم می‌زند و اینجا شکارهایش را زمینگیر کرده است.


قرار می‌شود که برای ورود به بخش لباس‌های ویژه بپوشیم. پرستار بخش بسیار نگران است که مبادا دچار ویروس شویم. تمام تلاشش را می‌کند که ما را منصرف کند، ولی ما راضی نمی‌شویم. لباس‌ها را می‌پوشیم، خودمان را به خدا می‌سپاریم و پا در بخشی می‌گذاریم که باید از آن پا به فرار گذاشت! ساکنان اتاق‌ها حال خوبی ندارند؛ بعضی‌هاشان آن‌قدر بی‌حال‌اند که نمی‌شود تشخیص داد بیهوش هستند یا خواب! سربازی که حالش کمی بهتر است پشت شیشه به‌تماشای بیرون ایستاده است؛ انگار که منتظر است کسی از پشت این پنجره‌ها، میله‌ها و شیشه‌ها به ملاقاتش بیاید. من که فکر می‌کنم حالش حالِ یک زندانی است. در اتاقی دیگر لحظه وصال رسیده است و خانواده‌ای یواشکی از نوار‌های زرد دور بخش رد شده‌اند و آمده‌اند پشت پنجره که بابا را ببینند. از این حال دیگر نپرسید که توصیفش از ملاقات پای چوبه دار هم سخت‌تر است. به‌نظر من که حال بیمارستان بد است، بدتر از بد، خیلی بد!

 

اینجا حال دیگربخش‌ها را ندارد


چهره پرستاران قابل‌تشخیص نیست. راستش را بخواهید، من که تشخیص نمی‌دهم کدامشان خانم است و کدامشان آقا! می‌آیند و می‌روند و در اتاق‌ها چرخ می‌زنند. اینجا حال دیگربخش‌ها را ندارد: نه ملاقاتی در کار است و نه خوش‌وبشی، و نه امیدی شاید! بوی خوبی ندارد، اما پرستاران پرستارند و می‌دانند که این درد دوایی ندارد!

 

همسایه‌ها با ما احوال‌پرسی هم نمی‌کنند

 

سکینه قائمی ۱۴ سال است که پرستار این بیمارستان است و ۲ روزی می‌شود که به بخش بیماران کرونایی آمده است. با خودم می‌گویم حتما از این جابه‌جایی شاکی است، اما اشتباه می‌کنم!

- از اینکه در بخش کرونایی‌ها هستی ناراحت نیستی؟

- نه. ما پرستاریم؛ چه فرقی می‌کند؟! هیچ فرقی نمی‌کند که کرونا باشد یا چیز دیگری؛ ما باید خدمت‌رسانی کنیم.

- چه برخورد عجیبی!

- به‌نظرم کرونا اسمش وحشتناک‌تر از خودش است. عفونت همیشه در بیمارستان‌ها هست؛ کرونا فقط باعث شد که پرستاری بیشتر دیده شود، وگرنه ما همیشه و هرلحظه درمعرض بیماری‌ها هستیم و بدتر از این‌ها را هم دیده‌ایم. هرروز سخت است، اگر خودت سخت بگیری. اما برای من هیچ روزی سخت نبوده، چون با خودم گفته‌ام درکنار بیماران بوده‌ام و به آن‌ها کمک کرده‌ام.

- بعد از شیوع کرونا، برخورد اطرافیان با شما تغییر نکرده؟

- به ما گفته‌اند: خودتان را ناقل حساب کنید! پدرومادر که تحمل می‌کنند، ولی خواهروبرادر‌ها حساس هستند. کسی به خانه ما نمی‌آید و حتی همسایه‌ها هم با ما سلام و احوال‌پرسی نمی‌کنند! اما به‌نظر من ما باید سعی کنیم با کرونا زندگی کنیم.

- لحظه سختی در این روز‌های کاری کرونایی داشته‌اید؟

- متأسفانه، کرونا در یک لحظه ناگهان سطح اکسیژن خون را کاهش می‌دهد و تو به‌عنوان یک پرستار هیچ کاری نمی‌توانی انجام بدهی. این ناتوانی خیلی بد است.

 

شب‌ها گریه می‌کردند

رضا انصاری سرپرستار بخش داخلی بیمارستان ۵۵۰ تخت‌خوابی ارتش است. او از اواخر بهمن به این بخش آمده است. تلخ‌ترین خاطره او از این بخش، طی این دو ماه، دیدن مرگ جوانی ۳۷ ساله است که خانواده‌اش چشم‌به‌راه بازگشتش بوده‌اند. می‌گوید: یک بیمار ۳۷ ساله داشتیم که همسرش هرروز از ما می‌خواست که شوهرش را کمک کنیم تا زنده بماند. ولی متأسفانه بیمار به درمان ما جواب نداد و او را ازدست دادیم. این وضعیت روی روحیه همکاران خیلی تأثیر گذاشت؛ خیلی از آن‌ها شب‌ها دعا می‌خواندند و از ناراحتی گریه می‌کردند.


انصاری خودش هم علائمی از کرونا داشته و بهبود یافته است. او درباره ابتلای دیگر همکارانش می‌گوید: بسیاری از پزشکان ما، چون در خط اول معاینه هستند کاملا درگیر این بیماری می‌شوند. همین الآن در این بخش یک متخصص داخلی بستری است.

این پرستار به مردم می‌گوید: از مردم خواهش می‌کنم برای شکست‌دادن کرونا همچنان دَرتلاش باشند و همچنان فاصله‌گذاری اجتماعی را رعایت کنند تا بتوانیم شر کرونا را از جامعه کم کنیم. باور کنید الآن یک ماه است که من پدرومادرم را ندیده‌ام و دل‌تنگی اذیتم می‌کند!

 

پرستاری چیزی جز عشق نیست

مصطفی تقی‌زاده هم از پرستاران بخش کرونای بیمارستان «شمس‌الشموس» ارتش است. از او می‌پرسم چه چیزی باعث شده پای کار بماند.


- پرستاری چیزی جز عشق نیست. در این اوضاع، هرکسی که با بیماران کرونایی درارتباط است به‌شکلی دارد با جان خودش بازی می‌کند. خیلی‌ها شانه خالی کرده‌اند، ولی ما بدون هیچ اجباری سر این کار مانده‌ایم و به بالین بیماران می‌رویم.

- سخت نیست؟

- جسم و روح ما در این کار تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد، ولی خود من بشخصه هیچ‌وقت دنبال تغییر بخشم نبوده‌ام؛ فقط از مردم می‌خواهم که آن‌ها هم رعایت کنند.

 

کرونا، جنگی دوباره


طرفِ آخرین گفت‌وگویم پزشکی است که در خط اول، در درمانگاه، مشغول کار است. دکتر کیانی با درجه سرهنگ‌تمامی و سابقه خدمت ۲۵ ساله در ارتش متخصص داخلی است و ۲ سالی می‌شود که از بیرجند به مشهد آمده است.


- از این اوضاع کاری گلایه‌ای ندارید؟

- باعث افتخار ماست که می‌توانیم به ایران خدمت کنیم. ارتش همیشه در اوضاع خاص پیشتاز بوده است، چنان‌که ما در این وضعیت هم سعی کرده‌ایم همین‌طور باشیم. امسال روز ارتش یک‌جور متفاوت است؛ امسال ارتش خودش را به‌این‌شکل درکنار مردم نشان می‌دهد.

- تابه‌حال از این بحران‌ها تجربه کرده بودید؟

- هیچ بحرانی مثل کرونا نداشته‌ایم؛ شاید بتوان گفت که این جنگی دوباره است!

- مشکلی در خانواده و اطرافیان خود نداشته‌اید؟

- همسرم همکار من است و درکم می‌کند. در خانواده هم مشکلی نداشته‌ام. فقط در این اوضاع از مردم توقع داریم که در خانه بمانند. می‌دانم که سخت است، ولی خواهش می‌کنم که کمک کنند این زنجیره را با تماس کمتر بشکنیم.

رژه افتخار

از بیمارستان بیرون می‌آیم. سرتاپایم بوی الکل می‌دهد. چندبار دیگر دست‌هایم را الکل می‌زنم! روز ارتش امسال روز متفاوتی شد: امسال به‌جای رژه و سان‌دیدن در یک روز خاص مردانی را دیدم که روز‌ها درکنار بیماران رژه می‌روند و بدین‌سان دوباره افتخار می‌آفرینند. روزشان مبارک!

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.