صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مالکوم ایکس

  • کد خبر: ۲۶۵۲۵
  • ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۲
حجت الاسلام محمدرضا زائری - کارشناس مسائل فرهنگی
مالکوم لیتل هفتمین فرزند یک کشیش سیاه‌پوست آمریکایی بود که سخت‌ترین شرایط اجتماعی را در زندگی خود تجربه کرد و با درد، رنج و محرومیت خو گرفت. نوجوانی او در محله هارلم نیویورک به انواع تخلفات و جرائم گره خورد و چنان که خود با صراحت و شفافیت اعتراف می‌کند به هر جرم و جنایتی دست زده و نهایتا به خاطر توزیع مواد مخدر به زندان افتاده‌است.
او در زندان با کتابی درباره اسلام آشنا شد و آن‌قدر این شیفتگی و شوق شدت یافت که شب‌ها مخفیانه زیر نور چراغ توالت به مطالعه کتاب‌های اسلامی مشغول می‌شد و سرانجام آیین اسلام را برگزید و پس از آزادی از زندان به یکی از مبلغان فعال و پرتحرک اسلام در میان سیاهان بدل شد.
مطالعه فراوان و خصوصیات فردی او موجب شد که به سرعت درخشش و اثرگذاری بسیاری پیدا کند و در مدت کوتاهی چشم‌ها را به خود خیره سازد و به عنوان رهبر مسلمانان سیاه‌پوست آمریکایی شناخته شود.
شخصیت بسیار قوی و کاریزمای کم‌نظیر او در کنار قدرت سخن‌وری مالکوم موجب شد که قدرت او برای جریان‌سازی اجتماعی و اقناع مخاطب مورد توجه قرار گیرد و به عنوان یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های معاصر آمریکا از او یاد شود. مالکوم‌ایکس روحی جست‌وجوگر داشت که در پی حقیقت بود و گم‌شده وجدان انسانی و فطرت الهی خود را در قرآن کریم و آیین اسلام یافته بود. او خود می‌گفت: «من در جست‌و‌جوی حقیقتم، فرقی نمی‌کند که از دهان چه کسی بیرون می‌آید. من طرف‌دار عدالتم، اهمیت نمی‌دهم که به سود یا زیان چه کسی است. نخست و بیش از هرچیز من یک انسانم، بنابراین دربست طرف‌دار شخص یا چیزی هستم که در جهت انسانیت پیش می‌رود.» وی که به تنفر شدید از سفیدپوستان مشهور بود و اساسا نژاد سفید را شیطانی می‌دانست که موجب همه بهره‌کشی‌ها و ظلم‌هاست در آخرین سال‌های عمرش برای حج سفری به عربستان داشت و در آنجا شناخت کاملا تازه‌ای از اسلام پیدا کرد و دیدگاه‌هایش دچار تغییر جدی شد. او که بعد از سفر حج خود را حاج ملک الشباز می‌نامید یک سال بعد از آن سفر در یکی از مجالس سخنرانی‌اش ترور شد و به شهادت رسید. سرنوشتی که نوه او -مالکوم ایکس دوم- هم به آن دچار شد و چند سال قبل، بعد از آنکه گرایش شیعی خود را اعلام کرد، ترور و شهید شد.
الکس هایلی، نویسنده و روزنامه نگار توانمند آمریکایی که خود نیز سیاه‌پوست بود، به مالکوم ایکس پیشنهاد داد که کتابی از زندگی او فراهم کند و با این هدف مدت‌ها از نزدیک با او همراهی و ارتباط داشت. او که کتاب «ریشه‌ها» را نیز در‌باره پیشینه سیاهان در آمریکا نوشته است توانست اعتماد مالکوم را به خوبی جلب کند، کاملا در فضای زندگی و شخصیت او قرار گیرد، با زوایای مختلف روحیات و افکار و باور‌های او آشنا شود و با ظرافت و دقت کتابی بنویسد که حتى در باره کلمات و تعبیراتش هم نظر موافق و تأیید مالکوم ایکس را تأمین کند. این کتاب که بعد‌ها مبنای ساخت فیلم اسپایک‌لی، کارگردان معروف سینمای هالیوود، شد به خوبی دوران معاصر آمریکا را تبیین می‌کند و به تشریح جنایاتی که از کوکلوس‌کلان‌ها تا امروز در حق سیاه‌پوستان صورت گرفته است می‌پردازد و پرده از ماهیت واقعی نظام حاکم در آمریکا برمی‌دارد. مهم‌ترین پیام این کتاب قدرت انسان برای تغییر حتى در بدترین شرایط و تلخ‌ترین موقعیت‌هاست و می‌تواند برای همه کسانی که از دشواری‌های زندگی خود آزرده و ناامید هستند الهام‌بخش باشد، زیرا به وضوح نشان می‌دهد که یک نوجوان بزهکار و مجرم دهه ۴۰ میلادی در محله هارلم چگونه به رهبر مسلمانان تبدیل و موجب هدایت و سعادت هزاران نفر از جوانان آمریکایی شد. بخشی از آخرین جمله مالکوم ایکس که کتاب با آن پایان می‌یابد چنین است: «من نقش بیدار کردن مردم را داشته ام و اگر من بمیرم در‌حالی‌که چراغی را روشن یا حقیقتی را عریان کرده‌ام، در آن حال این افتخار و اعتبار را به اسلام مدیونم و در این رهگذر لغزش‌ها تنها از جانب من بوده است.» خواننده این کتاب در صفحات آن با شخصیت تأثیرگذاری روبه‌رو می‌شود که هرگز از یاد نخواهد برد و داستان‌های غریبی از زندگی پرفراز‌و‌نشیب او می‌خواند که هرگز فراموش نخواهد کرد.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.