صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تبر به‌دستان زشت‌خو

  • کد خبر: ۲۸۷۸۵
  • ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۹
عبدالجواد موسوی - روزنامه‌نگار
یادش به‌خیر زنده‌یاد آل‌احمد؛ در واکنش به کسانی که به او دشنام می‌گفتند و به‌بهانه نقد آثارش همه فضایلش را منکر می‌شدند، می‌گفت: «بگذارید جوان‌تر‌ها پای این درخت تبرزدن بیاموزند!» از نگاه انقلابی و شورشی او نفس تبرزدن فضیلت بود و حتی مهم نبود گاهی هجوم تبر‌ها به‌سوی درخت تنومندی همچون خود او باشد. نمی‌دانم اگر جلال در روزگار ما زنده بود و این میزان کین‌توزی و انتقام‌جویی را به‌بهانه‌های ریزودرشت می‌دید، باز هم چنین می‌گفت یا نه، اما یقین دارم منظور او از تبرزدن هرچه بود، ربطی به‌دشنام‌های زننده و هتک‌حیثیت آدم‌های محترم ندارد. اینکه عده‌ای جوان خام و کم‌دانش و جویای نام برای اینکه سری توی سر‌ها درآورند، با زدن یک کانال تلگرامی یا یک پیج اینستاگرامی چشمشان را ببندند و هرچه به‌ذهنشان می‌رسد بر قلم و زبان جاری کنند و حرمت هیچ چیزی را نگاه ندارند، امری چندان غیرطبیعی نیست. به‌هرحال جوانی است و اقتضای سن‌وسال و این حرف‌ها. اما اینکه رسانه‌های رسمی هم مبلغ بی‌خردی شوند و در مقام آموزگار بی‌حساب‌وکتاب حرف بزنند و به‌دیگران نشان دهند می‌توان با گفتن کلماتی، چون «آشغال» و «زباله» تکلیف همه‌چیز را از اساس روشن کرد، خطرناک است. نقد در سرزمین ما به‌اندازه کافی دچار آسیب‌های جدی است. نشریات و رسانه‌های درست‌ودرمان به‌دلیل اوضاع اقتصادی از کار اصلی خود بازمانده‌اند یا یک‌به‌یک در حال انقراض‌اند. منتقدان درست‌وحسابی و باسواد هم یا جایی برای انتشار ندارند یا انگیزه‌ای برای نوشتن مطلب جدی. میدان که از فاضل و ادیب و اندیشمند و منتقد و شاعر و نویسنده و روشنفکر خالی شود، دور به‌دست اراذل و اوباش می‌افتد و هر جا که چنین موجوداتی میان‌دار شوند، «جای آن است که خون موج زند در دل لعل!» نمی‌دانم آخروعاقبت این اوضاع چه می‌شود. اگر اتفاقی نیفتد، به‌زودی از خرد و فرهنگ و آیین نشانی نخواهد ماند و برای نسل آینده هم چیزی جز دشنه و دشنام به‌یادگار. درهم‌کوبیدن سینمای ایران آن هم به این بهانه که پولی که وارد آن می‌شود چندان تمیز نیست و در مقابل ستایش سینمای هالیوود، سفسطه آشکاری است که فقط دل بی‌هنران را جلا می‌دهد. در اینکه چیزی که امروزه به‌نام سینمای ایران تولید می‌شود، در کلیتش درخور شأن و جایگاه فرهنگی ما نیست، جای انکار نیست، اما مدعی به‌گونه‌ای از سینمای دهه ۷۰ آمریکا به‌نیکی یاد می‌کند که گویا سرمایه آن فیلم‌ها را از وجوهات شرعی پرداخت می‌کرده‌اند! انکار شعر و داستان امروز ایران هم کار دشواری نیست. کافی است اندکی اهل انصاف باشی تا شهادت بدهی سال‌هاست چیزی در حدوحدود «جای خالی سلوچ» و «از این اوستا» نوشته نشده است، اما کم نیستند نویسندگان و شاعرانی که هنوز هم می‌توانند با مخاطبانشان خلوت عاشقانه‌ای را رقم بزنند. انکار بی‌هنرانی که خود از نوشتن ۲ خط بی‌غلط عاجزند، جز آنکه فضا را بیش از این آشفته کند، حاصلی در پی نخواهد داشت. اگر عمری باقی باشد، باز هم در این باره حرف می‌زنیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.