صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

لحظه‌شماری برای اهدای خون/ ۱۰۰ بار اهدای خون

  • کد خبر: ۳۰۶۶۰
  • ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۶
حسن تحققی اهداکننده بیش از ۱۰۰ بار خون از حس و حال خود می‌گوید

نجمه موسوی‌زاده/ شهرآرانیوز - همه چیز از یک رفاقت کوچک شروع شد، ولی نیت خیر آن تا به امروز ادامه دارد. شاید روزی که برای اولین‌بار قدم در این راه می‌گذاشت تصور نمی‌کرد تا این حد زندگی او تحت تأثیر قرار گیرد.

 

«غلامحسن تحققی» متولد ۱۳۵۰ بیش از ۳۰ سال است که در موعد مقرر هر کجای کشور باشد برای اهدای خون به پایگاه می‌رود. او که راننده اتوبوس برون‌شهری است و کارت طلایی اهدای خون دارد از چگونگی قرار گرفتنش در این مسیر برایمان می‌گوید.


با وجود شغل سختی که دارد، اما بسیار صبور و بامتانت رفتار می‌کند و صحبت‌هایش ما را به ۳۰ سال قبل، زمانی که برای نخستین‌بار به پایگاه انتقال خون رفته است می‌برد: «نوزده‌ساله بودم که همراه یکی از دوستانم به تهران رفته بودم.

 

او که از قبل برای اهدای خون می‌رفت، من را به این‌کار تشویق کرد و همراه هم به پایگاه رفتیم. هنوز آن حس خوشایند را به خاطر دارم، اما فکر نمی‌کردم که بخواهم این کار را ادامه دهم.»


تحققی ادامه می‌دهد: «چند ماهی گذشت که مادرم بیمار شد و نیاز به جراحی داشت. چون عمل سنگینی بود پزشک چهار واحد خون برای او تجویز کرد که دو واحد آن را من دادم. شاید برخی تصور کنید که اهدای خون، اهدای زندگی، جنبه شعاری دارد، اما آن لحظه که به مادرم خون اهدا کردم تازه متوجه شدم که چقدر این موضوع می‌تواند در بخشیدن زندگی تأثیر داشته باشد. برای همین هم عزمم جزم شد تا این مسیر را ادامه دهم.»


از بعد عمل مادر، هر سه ماه یک‌بار خون اهدا می‌کند و از آنجا که راننده اتوبوس برون‌شهری است برایش تفاوتی نمی‌کند که در کدام شهر خون بدهد بلکه عقیده دارد باید این کار را به‌طور مستمر ادامه دهد.

 

وقتی دلیل این موضوع را از او سؤال می‌کنیم بیان می‌کند: «از کودکی شعر «بنی آدم اعضای یکدیگرند» را شنیده‌ایم، اما هیچ‌گاه با تأمل و به‌درستی به آن فکر نکرده‌ایم. وقتی با اهدای خون می‌توانم به همنوع خودم کمک کنم و این توانایی را دارم، پس چرا همین کمک را از دیگران دریغ کنم؟!»

 

•اهدای بیش از صدبار خون
وی که بیش از صدبار خون اهدا کرده است، می‌افزاید: «وقتی این تصمیم را گرفتم مادرم همراه من بود و تشویقم کرد. چندسالی که گذشت من نیز اطرافیان و دوستانم را به این موضوع تشویق کردم و تصور اینکه ممکن است با اهدای خون خودشان آسیب ببینند را از ذهن آن‌ها پاک کردم. اکنون خوشحالم که بسیاری از دوستانم و همچنین یکی از خواهرانم قدم در این راه گذاشته‌اند.»


تحققی که مدتی راننده خط ترانزیت نیز بوده است، در خارج کشور هم بر عقیده خود پابرجا بوده و در دمشق اهدای خون کرده است: «سفری ۱۵ روزه به سوریه داشتم و، چون موعد اهدا رسیده بود برای اهدای خون رفتم.»


او هر زمان که از سوی سازمان انتقال خون اعلام شود ذخایر خونی رو به کاهش است برای اهدای خون داوطلب می‌شود: «زمان زلزله بم، انفجار حرم مطهر رضوی و بسیاری از مواقع دیگر که نیاز به خون اعلام شد به پایگاه مراجعه کردم و حتی با وجودی که هر شخص می‌تواند سه ماه یک‌بار خون اهدا کند، برخی اوقات من بعد ۷۰ روز برای اهدا مراجعه کرده‌ام و مشکلی هم برایم پیش نیامده است.»


اهدای مستمر خون در او احساس مسئولیتی ایجاد کرده که به قول خودش دیگر نمی‌تواند چشم بر روی آن ببندد، حتی علاوه بر اهدای خون برای اهدای پلاکت و پلاسما نیز می‌رود و می‌گوید: «شاید کاری که من انجام می‌دهم بسیار کوچک باشد، اما تأثیر آن را در زندگی‌ام دیده‌ام و اعتقاد دارم هر قدم نیکی که برمی‌داریم خداوند چندین برابر برای ما جبران می‌کند، البته هیچ‌گاه با تصور اینکه بخواهد کار من بازگشت داشته باشد برای اهدای خون مراجعه نکرده‌ام و چشمداشتی بابت کارم ندارم. از خداوند می‌خواهم توانی به من بدهد که همین استمرار را بتوانم حفظ کنم.»


تحققی درباره پیش‌نیاز‌های اهدای خون می‌گوید: «سازمان انتقال خون اول از فردی که می‌خواهد خون اهدا کند آزمایش می‌گیرد تا وضعیت فرد متقاضی از نظر پلاکت و پلاسما و میزان فشار خون سنجیده شود، سپس یک‌سری سؤالات پزشکی پرسیده می‌شود تا وضعیت متقاضی کنترل شود و مشکلی با اهدای خون برای او به وجود نیاید، بنابراین اینکه برخی افراد تصور می‌کنند با اهدای خون دچار ضعف جسمانی می‌شوند یا ممکن است آسیب ببینند درست نیست.»

•احساس شعف و شادمانی
او ادامه می‌دهد: برخی افراد تصور می‌کنند با اهدای خون ممکن است احساس ضعف و بی‌حالی کنند، اما تمام چیزی که من با گوشت و پوستم حس می‌کنم احساس شعف و شادمانی است. حس خوبی که هنوز هم بعد از ۳۰ سال با هر بار اهدای خون به‌سراغم می‌آید و ذره‌ای از آن کم نشده است.»


او که مغز استخوان خود را نیز برای سلول‌های بنیادی اهدا کرده است، بیان می‌کند: «یکی از فرزندان فامیل نیاز به پیوند مغز استخوان داشت، اما هیچ کس نمی‌توانست به او کمک کند.

من هم داوطلب شدم، اما نمونه من با او هم‌خوانی نداشت تا اینکه از خارج کشور سلول‌ها برای او فرستاده شد. همان موقع بود که تصمیم به اهدای مغز استخوان گرفتم تا دیگر فردی نگران یا معطل چنین موضوعی نباشد.»


وی در پایان خاطرنشان می‌کند: «خدا را بابت لطفی که به من ارزانی داشته است شاکرم. اینکه قدمی هرچند کوچک می‌توانم برای همنوعانم بردارم، هر چند دعا می‌کنم کسی احتیاج به خون پیدا نکند.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.