صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

وقتی رفاقت، پیکان نارنجی را به فردوسی رساند

  • کد خبر: ۳۰۸۲۲۴
  • ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۸
آلبوم عکس‌های قدیمی همچون صندوقچه کوچک گنجی است که درون خود روایت‌های تصویری بی‌شماری از آدم‌ها، مکان‌ها، اتفاقات و بودن‌ها و نبودن‌ها دارد.

آلبوم عکس‌های قدیمی همچون صندوقچه کوچک گنجی است که درون خود روایت‌های تصویری بی‌شماری از آدم‌ها، مکان‌ها، اتفاقات و بودن‌ها و نبودن‌ها دارد. هر صفحه از آلبوم را که ورق می‌زنم موجی از خاطرات به ساحل ذهنم می‌رسند و شوقی از تماشا و حضور در گذشته را در وجودم زنده می‌کنند. آدم با تماشای این عکس‌ها در زمان سفر می‌کند. آنهایی را که رفته‌اند دوباره در آغوشِ نگاه می‌کشد و شهری که چهره‌اش تغییر کرده است را از زاویه‌ای که تابه‌حال ندیده است یا دیده است و فراموش کرده است، می‌بیند.

عکس‌های یادگاری و قدیمی پدرم، در گشت‌و‌گذار‌هایی که با همسفران همیشگی و پیکان‌ِ نارنجی‌اش در مشهد داشته است، نما‌هایی از این شهر را به من نشان می‌دهد که بخشی از تاریخ تصویری مشهد را برایم بازگو می‌کند. عکس‌هایی که هرکدام داستانی از چهره قدیم مشهد را در دل خود دارند. طبق شنیده‌هایم احتمالا این عکس در اواخر دهه ۴۰، به ثبت رسیده است. اینجا میدان فردوسی مشهد است، جایی که آن‌روزها، شلوغی و رفت‌و‌آمد این روزهایش را نداشته و بسیار خلوت بوده است.

تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی اثر ماندگار استاد سیدمیرحسن ارژنگ‌نژاد، وسط میدان، تنها ایستاده و انگار با اشاره دست کسی را به سمت خویش فرا می‌خواند. نهال‌های کوچک کاج و سرو در اطراف تندیس، در حال ریشه دواندن و قامت کشیدن هستند و هنوز آن‌چنان که باید به چشم نمی‌آیند. پیرامون میدان فردوسی خالی و خلوت است. خبری از ترافیک و دود و بوق و سروصدا نیست. کمتر کسی گذرش به این طرف‌های مشهد می‌افتد. قرار است سال‌ها بگذرد، اتفاق‌های زیادی بیفتد، آدم‌های زیادی بیایند و بروند تا کاج‌ها و سرو‌ها و درختان دیگر، قد بکشند و همچون قهرمانان شاهنامه گرداگرد تندیس را پر کنند. 

شهر، شلوغ و شلوغ‌تر و بزرگ و بزرگ‌تر شود. عکس‌های خلوت و سیاه و سفیدِ چاپ شده روی کاغذ، جای خودشان را به عکس‌های دیجیتال پر از رنگ و لعاب بدهند و حکیمِ پارسی‌سرای نامدار، فارغ از تغییرات و گذار ایام، بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، رستم‌وار همچنان استوار و پابرجا، بر بلندای تاریخ بایستد و آرامش در حضور دیگران را به منصه ظهور برساند.

این روز‌ها این‌چنین عکس‌هایی را دور این میدان نمی‌شود گرفت، جایی برای ایستادن و ژست گرفتن و تندیس فردوسی را در پشت سر به ثبت رساندن نیست، اما در این عکس، پیکان نارنجی از خیابان عطار راه می‌افتد، دور فلکه دروازه قوچان دور می‌زند، اول خیابانی که رو به حرم مطهر است چند لحظه توقف می‌کند. چهارراه میدان‌بار نوغان را پشت سر می‌گذارد، از تی‌بی‌تی عبور می‌کند و به یکی از خلوت‌ترین میادینِ آن روز‌های مشهد می‌رسد. تندیس فردوسی به تازگی وسط میدان نصب شده و زیر تابش نور خورشید، رخ‌نمایی می‌کند. پیکان، در گوشه‌ای از میدان می‌ایستد، وقتِ ثبت عکس یادگاری است. یک‌نفر از ماشین پیاده می‌شود و عکسی چهار‌نفره را به ثبت می‌رساند.

پنجاه وسه سال می‌گذرد، پیکان نارنجی هنوز دور میدان فردوسی ایستاده است، راننده هنوز از روی کاپوت ماشین بلند نشده و استارت نزده است. زمان برای همیشه در این عکس، به بند کشیده شده است و سفر کوتاه، برای دیدن مشهد، هنوز آغاز نشده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.