مهدی گلکار طرقبه با راه اندازی ۲ سمن محیط زیستی و میراث فرهنگی وقت طلایی اش را صرف حفظ سرمایه های شهرش می کند.
شیما سیدی | شهرآرانیوز؛ نگران است مبادا نکتهای از قلم بیفتد. به همین علت، دائم از این شاخه به آن شاخه میپرد. گاه از تجاوز ویلاها به حریم جویها میگوید و غصه میرآبی را میخورد که مجبور است برای آب گیری داخل جوی راه برود! لحظهای بعد چشمش به حریم رودخانه میافتد و داستان را به سمت ساخت وسازهای بی رویه میبرد.
از رودخانه که حرف میزند، نمیتواند بی خیال زبالههایی شود که از جویهای آب شهر طرقبه راهشان را به داخل رودخانه و در نهایت به باغ و پای درخت و محصولات باز میکنند. حرف آلوده بودن رودخانه که وسط میآید، بلافاصله داستان رها شدن فاضلاب دست کم ۳ روستا به داخل رودخانه طرقبه را پیش میکشد.
وقتی هم که از میراث تاریخی و سنگ نگارههای طرقبه حرف میزند، خودش را میبرد به ۳۰۰۰ سال پیش، آن زمان که یک چوپان هنرمند در حکم کمال الملک زمانه، صحنه نبرد یک گرگ با سگ و گله گوسفندان را روی سنگ به تصویر درآورده، آن قدر احساساتی میشود که پیش خود فکر میکنیم الان است که بزند زیر گریه! اگر مجال باشد، تا صبح حرف برای گفتن دارد.
همین غصه خوردنها هم حتما به این حال و روز انداخته اش! از آخرین گردهمایی برای حفظ سنگ نگارهها در معدن دیزدر، پای سنگی که رویش گازوئیل ریخته بودند، همان جایی که ناگهان با پیشانی یخ کرده نشست و گفت ۲ هفته پیش این سنگ سالم بود، برای تنظیم خبر به روزنامه آمدم و دیگر ندیده بودمش تا امروز! هرچه خواستم به روی خودم نیاورم، نمیشد درباره این همه لاغری اش نپرسید. پرسیدم، در یک کلام گفت استرس! البته آخر مصاحبه وقتی درباره آرزویش پرسیدم و گفت سوال سختی است، فهمیدم ماجرا قدری پیچیدهتر از استرس خالی است.
مهدی گلکار طرقبه، موسس ۲ انجمن «میراث کهن طرقبه» و «دیده بان طبیعت طرقبه»، را که میبینم حس بدی پیدا میکنم به کسانی که دوستداران محیط زیست و میراث فرهنگی را یک مشت مرفه بی درد میدانند که از روی شکم سیری وقتشان را صرف حفظ محیط زیست یا فرهنگ و تاریخ میکنند! آری، مهدی گلکار طرقبه هم یکی از آن پول دارهایی است که کار و کاسبی پرسودش را رها کرده است و ساعتها وقتش را برای حفظ چند سنگ نگاره یا درخت و رودخانه صرف میکند. گلکار طلافروش است و قدر زر را خوب میداند، اما زر از نظر او آن چیزی نیست که در مغازه اش میفروشد.
طلای گلکار همین سنگ نگاره ها، درختان و در یک کلام طبیعت و میراث طرقبه است. به همین علت هم هرروز از ۵ صبح که بیدار میشود، دائم وقتش را در این اداره و آن اداره در حال انتظار برای چند دقیقه صحبت کردن پشت در اتاق مدیران کل صرف میکند! در این مدت هم دائم تلفنش زنگ میخورد و او مشتریان طلافروشی اش را یکی پس از دیگری رد میکند!
داستان پا گرفتن انجمن میراث کهن طرقبه به چه زمان و مکانی برمی گردد؟
تاریخ رسمی صدور مجوز انجمن میراث کهن سال ۹۷ است، اما داستان شکل گیری آن را باید از سال ۸۵ و ورود معدن گرانیت به منطقه کمرمقبولا آغاز کرد. هدف این معدن برداشت سنگ گرانیت بود، اما از نظر ما سنگهایی که برداشت میشد فقط یک ماده معدنی نبود، بلکه میراثی چندهزارساله بود که داشت به بهایی اندک از بین میرفت. به همین علت، با همراهی چند تن دیگر از دوستداران فرهنگ و میراث، به این برداشت معترض شدیم. بعد از یکی دو روز، مسئول صنعت و معدن با شورای شهر طرقبه جلسه گذاشتند و از ما هم برای حضور در جلسه دعوت کردند. مسئول صنعت و معدن معتقد بود معدن کار مجوز دارد و کارش قانونی است. از آن سو، سنگ نگارهها اصلا ثبت میراث ملی نشده بود. آن زمان طرقبه اداره میراث فرهنگی مستقل هم نداشت یا اینکه هنوز نمایندگی در طرقبه مستقر نبود. به ناچار دست به دامن دکتر دهقان، نماینده مجلس، شدیم و نامه نوشتیم که این سنگ نگارهها میراث باارزش ماست. آقای دکتر پیگیری کردند و کار موقتا متوقف شد.
سال ۸۷ یا ۸۸ اداره میراث فرهنگی خراسان از ما خواست مکان سنگ نگارهها را نشانشان دهیم تا کار تحقیق برای ثبت آن را شروع کنند. همان زمان هم به ما پیشنهاد کردند یک سمن میراث فرهنگی تشکیل دهیم. ما درخواستمان را به فرمانداری دادیم، اما تا سال ۹۲ هیچ جوابی نیامد. سرانجام در این سال با تشکیل انجمن میراث کهن موافقت شد، اما کار ثبت آن تا سال ۹۶ طول کشید و سال ۹۷ برگه رسمی ثبت انجمن «میراث کهن طرقبه» به دستمان رسید.
شما انجمنی هم در راستای حفظ محیط زیست تشکیل دادید. همان یک سمن کافی نبود؟
شکل گیری انجمن محیط زیستی «دیده بان طبیعت طرقبه» هم برخاسته از پیگیری سنگ نگارهها بود. میراث فرهنگی در سیاه کمر به علت ثبت نبودن سنگ نگارهها مستأصل ماند. البته میتوانست جلو کار معدن را بگیرد، اما ممکن بود معدن کار بگوید اینها ثبت نشده. به همین علت، از راه محیط زیست وارد شدیم. گفتیم شما به جای برداشت معدن کوهخواری میکنید. به جای این حجم خرابی، یک تکه از کوه را حفر و ماده معدنی را برداشت کنید. از این راه توانستیم موقتا جلو کار معدن را بگیریم. در این مدت هم میراث کارهای ثبت سنگ نگارهها را انجام داد و توانست جلو کار معادن را بگیرد. البته با اینکه سال ۹۷ فرمانداری طرقبه با تشکیل این سمن موافقت کرده، به دلیل زمان بر بودن کارهای ثبتی، هنوز نامه رسمی ثبت آن به دستمان نرسیده است.
بگذارید به عقبتر برگردیم. اصلا چطور شد به موضوع سنگ نگارهها و به طور کل حفظ محیط زیست و میراث علاقهمند شدید؟
شمردم دست کم ۷ نسل من در طرقبه متولد شده اند. تمام خاطرات خوش کودکی من هم لابه لای همین درختها و پای رودخانه گذشته است. وقتی سال به سال میبینم محیط زیست اطرافم با سرعت در حال تغییر است، آن هم نه تغییر به معنای رشد و آبادانی بلکه بیشتر تخریب، نمیتوانم بی تفاوت باشم. درختان دویست ساله دارند یکی بعد از دیگری خشک میشوند. رودخانهای که همیشه پاتوق تفریح ما بود ماه به ماه وضعیت حریمش خرابتر میشود. فاضلاب و ریختن آشغال داخل رودخانه هم معضل دیگری است. یک بار به شهرداری میگویی، یک بار به یک اداره دیگر. در انتها میبینی فایدهای ندارد. کمتر کسی دلسوزی میکند. در نهایت مجبور میشوی خودت دنبال کار بیفتی و با همراهی چند دلسوز دیگر، افکار عمومی را متوجه کنی که اگر کاری نکنیم، ممکن است شهرمان نابود شود. کسانی که در این حوزه علاقه مندند کم نبودند. فقط کافی بود همه با هم همراه شویم که بتوانیم جلو بخشی از اتفاقات را بگیریم.
سمن شما چند عضو فعال یا به عبارتی چند نفر پای کار دارد؟
در میراث کهن ۲۰ عضو فعال داریم، اما در همایشهایی که در کمرمقبولا میگذاریم نزدیک به ۵۰۰ نفر علاقهمند جمع میشوند. البته همه بچه طرقبه نیستند. شاید نهایتا ۳۰۰ نفر اهل طرقبه باشند. باقی مشهدیهای دلسوزی هستند که با ما همراه شده اند. این گردهماییها نشان داد ما تنها نیستیم. طرقبه مکانی است که بسیاری از ایرانیها آن را میشناسند و اگر شهرهای دیگر هم نزدیک بودند، حتما برای حفاظت از آن همراه میشدند. همین طور که بسیاری از دوستانمان در شهرهای دیگر وقتی خبر فعالیتهای ما را میشنوند، با پیام هایشان به ما دلگرمی میدهند.
تا به حال به علت فعالیت هایتان تهدید هم شده اید؟
کم نه! ۲ بار مستقیما به من گفتند مواظب باش، ممکن است ناغافل زیر ماشین بروی! گفتم ماشین خودم را میدهم که بعدش به مشکل قانونی هم برنخورید! یک بار هم گفتند تو چقدر میخواهی که دست از سر ما برداری؟ گفتم میخواهم این سنگ نگارهها حفظ شود! من اگر به جای اینکه وقتم را بگذارم دائم از این اداره به آن اداره بروم در مغازه طلافروشی خودم کار کنم، به مراتب بیشتر کاسب میشوم. برخی حتی به من میگویند تو بیکاری؟ شغل به این خوبی داری، بچسب به کاسبی! ولی من وظیفه خودم میدانم. بعضی از مردم آن قدر درگیر مشکلات اقتصادی هستند که دیگر نمیتوانند وقتشان را صرف این مسائل کنند. من با خودم گفتم یکی میرود مسجد میسازد، یکی مدرسه میسازد. این پیگیریها برای حفظ میراث تاریخی و طبیعی شهرم هم گرچه به پای ساخت مسجد نمیرسد، میتواند کار خیری باشد که از دست من برمی آید.
تا به حال پیگیری هایتان نتیجهای هم داشته است؟
اول سال داشتم با خانواده میرفتم بیرون از شهر. در حوالی طرقبه دیدم دارند یک یخدان را پر میکنند. متوجه شدم کار یک نهاد دولتی است. رفتم پرسیدم چرا دارید این اثر را خراب میکنید؟ گفتند این یخدان مایه بی آبرویی طرقبه است. شما چه چیزی را میخواهید حفظ کنید؟ همان جا با چند مسئول تماس گرفتم و بالاخره یکی جواب داد. گفتم ببخشید، من دوست نداشتم مزاحم شما شوم، اما ما پیگیر کارهای ثبت یک یخدان هستیم. حالا دارند خرابش میکنند. بعد از چند دقیقه آقای شهردار با کسانی که آمده بودند تماس گرفت و آنها رفتند. بعد خود شهرداری همان ملک را خرید. میراث پای کار آمد و با نمونه برداری، قدمت یخدان را ۲۲۰ سال تخمین زد. کارهای ثبت را هم شروع کردند؛ بنابراین تنها با یک پیگیری و تلفن، یک اثر داخل طرقبه که ممکن بود اگر من آن روز از آنجا عبور نمیکردم به یک ساختمان پنج طبقه تبدیل شود، به عنوان یک پارک محلی برای همیشه ماندگار میشود.
با این حساب پشیمان نیستید که زودتر شروع نکردید؟یکی از انتقادات ما به مسئولان این است که این همه طرقبه را زدند خراب کردند شما کجا بودید؟ گاهی با خودم فکر میکنم چرا خودمان زودتر از این کاری نکردیم. من اگر ۲۰ سال پیش شروع میکردم، قطعا الان قبرستانهای سیصدساله طرقبه خراب نمیشد. قلعه قدیمی طرقبه از بین نمیرفت. قناتها خشک نمیشد. رودخانهها به این وضع نبود. ساخت وسازها این قدر بی رویه نمیشد. درختها را نمیکندند جایش ویلا بسازند. اگر ساکت بمانیم، چند وقت دیگر طرقبه هم میشود سناباد مشهد، تعداد زیادی خانه با یکی دوتا درخت! همه هم میآیند درخت را قطع میکنند ویلا میسازند تا از منظره لذت ببرند. دریغ که دیگر منظرهای نمیماند برای لذت بردن!
از تاثیرگذاری خودتان راضی هستید؟بخشی نه، چون به حرفم نکردند، اما بخش زیادی بله. در اصل هم آن قسمتی که راضی است دنبال کار را ادامه میدهد وگرنه اگر به هدف نمیرسیدم، شاید همان سال اول ناامید میشدم. حالا همین که منطقهای به وسعت ۹۰ هکتار در حریم سنگ نگارهها باید پارک طبیعت بشود، برای من بس است. من به هدفم رسیدم.
اینکه حریم سنگ نگارهها ثبت شد کمکی به حفظشان کرد؟
چون هنوز ثبت آن ابلاغ نشده است معدن کار در منطقه دیزدر دارد کار میکند، اما بالاخره تا چند وقت آینده خبر ثبتش هم میآید. الان میگویند اگر معدن تعطیل شود، معدن کار خسارت میبیند باید خسارت او توسط میراث فرهنگی پرداخت شود تا دیگر کار نکند، در حالی که به نظرم باید معدن کاری که به این شهر و آثار ملی خسارت زده، جبران هزینه کند. البته من مطمئنم بالاخره روزی به سنگ نگارهها آن طور که شایسته است توجه میشود.
مسئولان شهر چقدر همراه هستند و به فعالیت سمنها بها میدهند؟
حالا در مقایسه با قبل خیلی بهتر شده است. شاید یک دلیلش شناخت نسبت به افراد باشد. وقتی میبینند یکی دنبال منفعت شخصی نیست بیشتر همراه میشوند. قدیم اگر ۲۰ درصد همراه بودند، الان ۸۰ درصد شده است.
بزرگترین آرزویتان چیست؟
دوست دارم سلامت باشم و بتوانم این کارها را ادامه دهم. سال پیش چند سارق حرفهای تمام دوربینهای مغازه ام را از کار انداختند، آژیر خطر را قطع کردند و با ایجاد سوراخ در دیوار، وارد مغازه ام شدند. البته نتوانستند گاوصندوق را باز کنند و چیزی ببرند. گاهی فکر میکنم شاید ربطی به کارهایی که میکنم داشته باشد و میخواستند زندگی من را ببرند. شاید هم ربطی نداشته است. این استرسها و کمی درگیری دیگر که برایم پیش آمد باعث شد مریض شوم. خدا را شکر همسرم با من همراه است، ولی برادرم که پزشک است از سر دلسوزی میگوید رها کن این فکر و خیالها را به فکر سلامتی خودت باش. اما دلم نمیآید میگویم اگر کاری از دستم برمی آید انجام دهم. حالا خیلی از مسئولان من را میشناسند تماس بگیرم شهردار و فرماندار همراهی میکنند. اگر فرد دیگری باشد شاید نتواند کار را پیش ببرد.