صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به مجموعه نامه‌های خصوصی کیارستمی که به‌تازگی منتشر شده است

  • کد خبر: ۳۵۲۷۵
  • ۳۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۵
  • ۲
اختلاف‌های دو برادر ظاهرا برمی‌گردد به روز‌های آغازین بیماری پدر؛ اما کتابی که باعث شد اختلافات برادران کیارستمی علنی شود، کار به اینستاگرام و حتی دادگاه بکشد، کتاب آخری بود که بهمن با انتشار «نظر» منتشر کرده است: «من خانه‌ام؛ پاره‌نامه‌هایی از عباس کیارستمی».
قاسم فتحی | شهرآرانیوز؛ احمد که برادرش به او می‌گوید زیادی آمریکایی فکر می‌کند به آمریکا رفت و بنیاد کیارستمی را تأسیس کرد؛ جایی که حق انتشار آثار سینمایی و هنری عباس را در دنیا می‌تواند پیگیری کند. خانواده کیارستمی بعد از فوت پرسروصدای پدر بیشتر از قبل در رسانه‌ها حاضر شدند و البته همه برای یک هدف مشترک و آن مشخص‌شدن حقیقت مرگ پدرشان بود. روشن بود که بعد از کلی بحث و تحقیق و تفحص کار به نتیجه به‌خصوصی نرسد و حقیقتی روشن نشود. کسی پاسخ‌گو نبود و فقط پزشک کیارستمی بعد از کلی توهین به هنرمندان ظاهرا چندسال از طبابت محروم شد. قضیه، امّا مسکوت ماند.
 
بهمن توی ایران ماند و احمد توی بنیاد. هرکسی کار خودش را می‌کرد. بهمن، ولی توی کانال تلگرامی‌اش بیشتر از برادر بزرگ‌ترش می‌نوشت، حرف می‌زد و علاقه‌مندان به پدرش را از هیچ خبر تازه‌ای بی‌خبر نمی‌گذاشت. حتی دعوایش با دکتر، منتقد و بازیگر نسبتا مشهور سینمای ایران یعنی امید روحانی را هم علنی کرد و فایل صوتی‌اش را هم توی کانالش گذاشت، اما بازهم این فشار‌ها و افشاگری‌ها ثمره‌ای نداشت. ظاهرا عباس کیارستمی بعد از اینکه فهمیده چه بلایی سرش آمده امید روحانی را از خانه‌اش بیرون کرده بود. کیارستمی البته جزو فیلم‌سازانی نبود که بعد از مرگش عده‌ای به صرافت چاپ کتاب درباره‌اش بیفتند. قبل‌تر، خیلی قبل‌تر، کتاب‌های زیادی، چه داخل و چه خارج از ایران، درباره سینمای او منتشر شده بود و آخری‌اش هم زیرنظر خودش تدوین شده: «سرکلاس با کیارستمی» که خیلی‌ها معتقدند بهترین کتابی بوده که درباره او منتشر شده است.
 
اما کتابی که باعث شد اختلافات برادران کیارستمی علنی شود، کار به اینستاگرام و حتی دادگاه بکشد، کتاب آخری بود که بهمن با انتشار «نظر» منتشر کرده است: «من خانه‌ام؛ پاره‌نامه‌هایی از عباس کیارستمی» بهمن کیارستمی در مقدمه همین کتاب می‌گوید که چطور قاضی دادگاه باعث شد برود سراغ خرت‌وپرت‌ها و نامه‌های پدرش تا ثابت کند پدرش خانواده‌دوست بوده است و آن چیز‌هایی که حالا درباره اش می‌گویند حقیقت ندارد. قاضی به او گفته بود: «هنرمند‌ها و ورزشکار‌ها باید الگوی جامعه باشن، ولی از قرار معلوم پدر شما انگار اهمیت چندانی برای خانه و خانواده قائل نبوده...» بهمن در دادگاهی حاضر شده بود که باید درباره مالکیت آثار پدرش تعیین‌تکلیف کند.
 
همین موضوع باعث می‌شود او برود و علاوه بر پوشه «یادداشت‌های یخچال»، «اخوت» و «نامه‌های لندن» حالا به پوشه‌های خانوادگی و عاشقانه و نامه‌هایی دست پیدا می‌کند که موضوع اغلبشان خانه است. دلیلش را او مفصل در مقدمه کتاب آورده است. اینکه عباس کیارستمی سال ۵۶ بعد از چندسال کارمندی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فیلم بلند موفقی، خارج از کانون می‌سازد به نام «گزارش» و البته مستند نان و آب داری درباره بازسازی تالار جهانمای کاخ صاحبقرانیه بعد با همان پول و با شراکت یکی از دوستانش زمینی می‌خرد در چیذر و شروع می‌کند به ساختنش. زن و بچه‌اش را هم به لندن می‌فرستد تا زبان انگلیسی یاد بگیرند. اما یک سال بعدش همه‌چیز تغییر می‌کند. انقلاب می‌شود، شریکش به ینگه دنیا می‌رود، نازک‌کاری‌های خانه می‌ماند، بی‌پول می‌شود و بدتر از همه در آن سال‌ها درِ حرفه‌شان را تخته کرده‌اند.

بعد از شکایت احمد کیارستمی از نشر نظر برای انتشار نامه‌های عاشقانه کیارستمی به همسرش، بهمن فیلمی از پدرش منتشر کرد که او حالا تأکید می‌کند که «خودتو بی‌آبرو کن، بی‌آبرویی، بهترین آبرویه.» بی‌آبرویی‌های آبرومندانه عباس کیارستمی در قالب نامه‌هایی عاشقانه بعد از نزدیک به ۵٠سال منتشر شده است. در نامه‌هایی که از کیارستمی منتشر شده او مدام از خانه درحال ساختش به همسرش گزارش می‌دهد و از او می‌خواهد از راه دور هم که شده نظرش را درباره خانه بگوید:
 
«پروین جان خبر خوشحال‌کننده‌ای برایت ندارم جز اینکه کار ساختمان خوب پیش می‌رود. امروز عصر دم در خانه صادق ایستاده بودم که ایرج آمد. ایرج کلانتری. نمی‌دانی چقدر تعریف می‌کرد. واقعا هم قشنگ شده است... پروین جان دست‌هایم تاول زده است، ولی در عوض تخت خیلی خوبی برایت درست کرده‌ام. کاش بودی خودت در انتخاب رنگ موکت یا رنگ دیوارها، یاری می‌کردی. حالا باز فکر کن و برایم بنویس... مخلص انجام می‌دهم.»
 
در اغلب نامه‌ها کیارستمی از گرما می‌نالد و قطعی برق و مدام این احتمال را مطرح می‌کند که نامه‌هایش نرسیده‌اند:
 
«الان خدا را هزاربار شکر می‌کنم که تو اینجا نیستی. مطمئنا اگر اینجا بودی ما باهم بگومگو می‌کردیم. هم اعصاب من خرد بود با چیز‌هایی که امروز باهاش برخورد کردم. چیز‌های کوچک، ولی اعصاب خردکن و هم تو با این هوای گرم و بی‌برقی. الان پیراهن به تن چسبیده. اصلا توی این هوا نمی‌شود دوست داشت. آدم پاک مختل می‌شود. البته بد نیست اگر آدم در تعطیلات باشد، ولی نه با گرفتاری و سگ‌دویی.»
 
از طرف دیگر ظاهرا بیشتر نامه‌ها در روز‌های جمعه نوشته شده است. روز‌هایی که کلافگی کیارستمی به اوج خودش می‌رسد و لابد برای تسکین هم که شده شروع می‌کرده به پروین خانم نامه نوشتن: «پروین جان جمعه بود دیروز؛ و روز سختی بود مثل همه جمعه‌ها. جمعه‌های بدون تو منظورم است.» کلافگی و خستگی و بی‌حالی، اما در سراسر نامه‌ها موج می‌زند. روشن نیست دقیقا در کنار سختی ساختن خانه و مشغله‌های دیگر چه‌چیزی باعث این کسالت روحی شده است، اما در همان سال‌ها این نامه نوشتن به پروین خانم همسر سابقش بوده که حالش را خوب می‌کرده: «.. باوجودی‌که خیلی بی‌حوصله هستم، ولی در نامه نوشتن برای تو خیلی راحتم. چون فکر می‌کنم دارم با تو حرف می‌زنم؛ و این بهم کیف میده. هیچ سخت نیست. به‌هرحال پروین جان نمی‌دانم چی همین پروین جان...»

نامه‌های عباس کیارستمی در این مجموعه از همسرش به احمد و بهمن تغییر مسیر می‌دهد. ظاهرا او حالا دیگر بزرگ‌تر شده و پدر با شوق برای او نامه می‌نوشته است. نامه‌های یخچالی و باقی توصیه‌نامه‌های پدرانه در ادامه نامه‌هایی که به همسرش نوشته آمده است. اما بهترین نامه پدر خطاب به احمد برای گرفتن اتاق فرزندش است و او از پسرش می‌خواهد که با مادرش دراین‌باره حرف بزند:
 
«.. هی به من میگه از احمد تعریف کن ببینم چیکار میکنه. خلاصه همه دلشون واسه تو تنگ شده. اگر فرصت کردی یه نامه واسه نگار بنویس. ضمناً به مامان بگو اگر تونست یه نامه واسه روحی بده به آدرس زرین‌کلک. چون فهمیده که برای فرح { یکی از بستگانش } دوتا نامه داده ناراحت شده... بعدم به مامان بگو من خیال دارم اتاق خودمو اتاق کارمو با اتاق بازی احمد تو عوض کنم... بگو دلیلش هم اینه... تو بگو. بگو که من همه‌اش سه سالمه یک اتاق داشته باشم بابام که سی و هفت سالشه نداشته باشه؟... دوم اینکه کار که مهم‌تره از بازی... سوّم اینکه من تا ٩٠-٨٠ سال دیگه اتاق دارم، اما بابام که اینقدر دیگه اتاق نداره... چهارم اینکه... چی... دلیل چهارمو خودت بگو.»
 
نامه‌های کیارستمی در این مجموعه در سه پوشه از هم تفکیک شده است. فصل نامه‌های عاشقانه و خیال‌پردازی‌های اول شامل بیست‌و‌چهار نامه است که موضوع محوری‌شان «خانه» است. پوشه دوم شامل نامه‌هایی به دکتر اخوت، روانکاو-مشاور خانوادگی، و آیین‌نامه برای یک همزیستی مسالمت‌آمیز است. پوشه سوم هم شامل یادداشت‌های یخچالی که در دهه شصت نوشته شده‌اند. اما چرا این کتاب جدای از دعوا‌های خانوادگی منتقدان زیادی هم برای خودش جفت‌وجور کرد؟ از نامه پنجم خط کیارستمی خواناتر می‌شود و خواننده لااقل می‌تواند نامه‌ها را تا حدودی بدون بدخوانی بخواند، اما بازهم مشکلات خوانده شدن نامه‌ها وجود دارد. معلوم نیست چرا مسئولان نشر و خود بهمن کیارستمی متن تایپ‌شده نامه‌ها را منتشر نکرده‌اند. حتی می‌توانستند در کنار خط اصلی، متن تایپ شده آن‌ها را در صفحه روبه‌روبه منتشر کنند و به خواندن سرعت بیشتری بدهند. جدا از این تصاویری که در کتاب، از خانه کیارستمی منتشر شده هیچ تصویری در ذهن مخاطب از آن خانه نمی‌سازد. اغلب تصاویر گنگ، فلو و سرسری دیده می‌شوند. عکاس ظاهرا تلاش زیادی کرده تا به عکس‌های مشهور کیارستمی نزدیک شود، ولی خب موفق به این کار نشده است. عکس‌های کم‌کیفیتی که انگار بود و نبودشان در کتاب اهمیتی ندارد جز اینکه صفحات را پُر کنند و قیمت کتاب را به ۵٠ هزار تومان برسانند. منهای تصویر روی جلد، نقاشی‌ها و چندتا پوستر و عکس‌های شخصی بهمن و احمد باقی تصاویر از خانه‌ای که مدام توی نامه‌ها حرفش پیش می‌آید تصویر جذاب و زیبایی در کتاب نمی‌بینیم. درنتیجه همه این‌ها باعث به‌وجود آمدن شائبه بازاری‌شدن و کاسبی ورثه‌ها از میراث پدر شده است. میراثی که آن‌ها باید بیشتر از این مراقبش باشند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۰:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۲
لطفا‌ متن رو ادیت کنید، پزشک عباس کیارستمی حتی یک روز هم از طبابت منع نشد: t.me/tanhanistid
ناشناس
۰۰:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۲
لطفا متن رو ادیت کنید، پزشک عباس کیارستمی حتی یک روز هم از طبابت منع نشد: t.me/tanhanisti