تروئیکای اروپایی در پرونده اتمی ایران بهدنبال کسب پرستیژ است. آلمان، بریتانیا و فرانسه که دیگر جایگاه ویژه در روابط بینالملل را ازدسترفته میبینند، میخواهند کنترل چالش را در دست داشته باشند.
در چارچوب تحلیل رئالیسم تهاجمی، دولتها همواره بهدنبال افزایش قدرت خود برای تضمین امنیت هستند و در این معادله هرکدام از بازیگران پرونده اتمی ایران منافعی خاص را دنبال میکنند. واقعیت این است که دیپلماسی چدنی اروپا زیر سایه رفتار «مرد دیوانه» واشنگتن فرصت دیپلماسی و امکان انعطاف را درمعرض تهدید قرار داده است.
حق غنیسازی بهعنوان یک مؤلفه ویژه قدرت برای تهران قابل بحث و بررسی است. اروپا به عنوان یک بلوک قدرت، نمیخواهد نظم امنیتی خاورمیانه تغییر کند و بازیگری مانند ایران به یک قدرت هستهای تبدیل شود. این امر میتواند منافع استراتژیک و امنیتی آنها، بهویژه امنیت اسرائیل را درمعرض تهدید قرار دهد. نکته اینجاست که تهران بهدنبال ساخت سلاح هستهای نیست، اما تثبیت وضعیت هستهای ایران در شرایط پساجنگ، موازنه قدرت را بهسمت ایران سنگین میکند.
تروئیکا در «قمار سخت» روی اسنپبک و بازی با مکانیسم ماشه بهدنبال اعمال محدودیت روی مؤلفههای اقتدار ایران است. نباید فراموش کنیم که اروپا به عنوان یک متحد نزدیک، در بسیاری از مواقع از سیاستهای کلان ایالات متحده پیروی میکند تا جایگاه خود را در نظام بینالملل حفظ کند. فشار بر ایران میتواند بخشی از استراتژی بزرگتر ترامپ علیه ایران باشد که اروپا نیز در آن نقش ایفا میکند.
چالش بنیادین رفتار تروئیکا این است که چشمانداز موفقیت دیپلماسی را تیرهوتار میکند. اروپا با غنیسازی تنش امکان تشدید تنشها در خاورمیانه را فراهم کرده است. آنها در ماجرای انقلاب آبی ۲۰۱۴ اوکراین نیز آنچنان ثبات منطقه میانی را آشفته کردند که درنهایت منجر به شکلگیری «معماواره حیاتی امنیت» در ذهن کرملین و شروع نبرد شد.
رویکرد اروپا در قبال ایران شباهت زیادی به سیاست آنها در قبال روسیه دارد که منجر به جنگ اوکراین شد. در هر دو مورد، افزایش فشار و تهدید به جای کاهش تنش، منجر به تشدید بحران شده است. اگر اروپا همچنان بر افزایش فشار و تهدید تکیه کند، بهجای دیپلماسی، ممکن است شاهد بازتولید تنش و حتی درگیریهای گستردهتری باشیم.
فعالسازی مکانیسم ماشه به جای ایجاد یک مسیر دیپلماتیک، بیشتر به عنوان یک اقدام خصمانه تلقی میشود. این رویکرد، موضع هردوطرف (ایران و اروپا) را سختتر کرده و هرگونه انعطافپذیری را کاهش میدهد. سؤال بدون پاسخ طرف غربی این است که منافع ایران برای رسیدن به نقطه تفاهم و امنیت اماکن هستهای در آینده چگونه تضمین خواهد شد؟
ذهنیت ایران یک بیاعتمادی بزرگ است. این ترامپ بود که در دور اول ریاستجمهوری از برجام خارج شد و در آستانه دور ششم مذاکرات به بنیامین نتانیاهو چراغسبز نشان داد.
دیپلماسی ایران با تروئیکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان ادامه دارد، اما غنیسازی تنش در اروپا زیر چتر ترامپ و عطش اسرائیل برای جنگ امکان برخورد سخت را پررنگ میکند. به نظر میرسد دیپلماسی موفقیتآمیز در گرو تغییر رویکرد تروئیکای اروپایی از فشار بهسمت ایجاد اعتماد و پذیرش منافع مشروع ایران است. درغیراینصورت، این پرونده نیز به چرخه بازتولید تنشهای منطقهای تبدیل خواهد شد.