در را که گشود، مردی با سر و صورت بسته، پشت آن بود. زن جیغی از سر ترس کشید و تنها تصمیم عاقلانهاش بستن در بود، اما لگدی محکم از سوی مهاجم دوباره آن را گشود.
محمد جواد ابوعطا | شهرآرانیوز؛ کوبیدنهای وحشیانه نیمهشب به در حیاط، زن جوان را وحشتزده از خواب پراند. او گرفتار در مرز خواب و بیداری، نفهمید بهترین تصمیم کدام است و ناخواسته به سمت در حیاط کشیده شد. در را که گشود، مردی با سر و صورت بسته، پشت آن بود. زن جیغی از سر ترس کشید و تنها تصمیم عاقلانهاش بستن در بود، اما لگدی محکم از سوی مهاجم دوباره آن را گشود. محسن، همسر زن جوان که با صدای جیغ زنش از خواب پریده بود، با پای برهنه به حیاط دوید، فرد مهاجم اجازه هیچ واکنشی را به مرد نداد و با اسلحهای که در دست داشت، گلولهای به سمت مرد شلیک کرد و پس از افتادن مرد روی زمین، از صحنه گریخت.
ساعت ۳:۲۰ دقیقه بامداد دیروز کادر درمانی بیمارستان شهید هاشمینژاد که تلاششان برای بازگرداندن بیمار بدحال به زندگی بینتیجه مانده بود، بعد از هماهنگی با عوامل انتظامی مستقر در بیمارستان، موضوع را به مقام قضایی اعلام میکنند.
با حضور تیم جنایی در بیمارستان مشخص شد که جسد متعلق به «محسن. و» مردی حدودا سی ساله است که در اثر شلیک گلوله به قتل رسیده است. بررسیهای صورت گرفته روی جسد نشان میداد که تنها یک گلوله به بالای قفسه سینه مرد برخورد کرده و همان یک گلوله، جان او را گرفته است.
حضور در انتهای بولوار حر
تحقیقات بعدی با توجه به تشکیل پرونده از سوی مأموران انتظامی، نشان میداد که این مرد در محلهای دورتر از بیمارستان مورد حمله قرار گرفته است. با مشخص شدن محل درگیری در منطقه شهرک شهید باهنر، کوچه حر ۹۰، تیم جنایی و انتظامی به منظور روشن شدن علت قتل و به دست آوردن سرنخهای مهم در محل جنایت، به این منطقه رفتند.
محل درگیری یک منزل مسکونی بود. خون زیادی پشت در حیاط ریخته بود، جایی که مقتول آخرین تلاشش برای زنده ماندن را انجام داده بود.
زن جوان تنها شاهد لحظه درگیری
تنها فردی که تمام ماجرا را به چشم دیده بود، همسر مقتول بود. زنی جوان که پس از شنیدن مرگ همسر حال و روز درستی نداشت. گریه صدایش را دورگه و چشمهایش را متورم کرده بود. اطرافیان نمیتوانستند او را به واسطه آنچه دیده بود درک کنند.
صدایش به سختی شنیده میشد. او در پاسخ به قاضی کاظم میرزایی، بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه دوی مشهد، آنچه دیده و شنیده بود را تعریف کرد. از در زدنهای وحشیانه و دیدن شبحی سیاه در پشت در گفت. او تکتک ثانیههایی که به مرگ همسرش منجر شده را در ذهنش ضبط کرده بود و بازگو کرد. زن جوان دردمندانه نالید و گفت: «کاش پایم میشکست و در را باز نمیکردم. کاش قبلش محسن را بیدار میکردم. کاش به من شلیک میکردند، کاش من هم با شوهرم کشته میشدم و...»
همسر مقتول دوباره لحظات بیخانمانیاش را بازگو کرد. یکی شانههایش را میمالید و دیگری به او اطمینان میداد که قاتل همسرش را دستگیر میکنند.
بررسیهای مقام قضایی نشان از صحت صحبتهای زن جوان داشت. زنی که به یاد نداشت شوهرش با کسی دشمنی داشته باشد یا حتی به کسی بدهی خاصی داشته باشد که دشمنان و بدهکاران دیروز کمر به قتل امروز همسرش ببندند.
به دنبال شبحی که در شب گم شد
این پرونده شاهدانی از اهالی محل هم داشت که اظهاراتشان با آنچه زن جوان روایت میکرد، همخوانی داشت. اما یکی از اهالی که در لحظه وقوع جنایت در کوچه حاضر بود، سرنخهای بیشتری در اختیار تیم جنایی قرار داد. جزئیاتی که میتواند در شناسایی و دستگیری سریع متهمان مؤثر باشد.
شلیک تنها یک گلوله از فاصله نزدیک و اصابت به سینه مقتول نیز از سوی تیم جنایی تأیید شد. با دستور مقام قضایی گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسانرضوی، مأمور شدند تا به صورت شبانهروزی پرونده را تا شناسایی و دستگیری متهم یا متهمان پیش ببرند و این افراد را برای رسیدن بهسزای عملشان، به دست عدالت بسپارند.