صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

استاد پرتاب

  • کد خبر: ۳۸۸۵۴
  • ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۹
حمید مزارزئی، مربی تیم ملی تیراندازی پس از ۲ دوره حضور در پاراالمپیک بازهم به شاگردانش امید دارد
محبوبه فرامرزی | شهرآرانیوز؛ از بزرگراه امام علی که وارد بولوار حجاب شدیم تکاپوی ورزشکاران و سروصدایشان توجه‌مان را جلب کرد. بنا بود در خیابان خیام شمالی با مردی همکلام شویم که استعداد عجیبی در پیدا کردن توانایی جوانان و نوجوانان درحوزه ورزش‌های پرتابی دارد؛ اما برای اینکه از نزدیک با این حال و هوا آشنا شویم و این نوع ورزش را از فاصله نزدیک تماشاگر باشیم قرارمان را تغییر دادیم و به جای محیط منزل در زمین رهاشده انتهای بولوار حجاب با او قرار مصاحبه گذاشتیم.
عصر بود و هوا خنک‌تر از ساعت‌های پیش. حمید مزارزئی یا حمید فرزین بقا در همان زمین خالی در حال تمرین دادن شاگردانش بود. زمان مصاحبه را طوری تنظیم کرده بودیم که انتهای تمرین برسیم و مزاحم تمرینات آن روزشان نشویم با این حال چند تمرین آخرشان را ببینیم و با رشته‌هایی، چون پرتاب نیزه، پرتاب دیسک و... از نزدیک آشنا شویم.
گوشه‌ای به تماشا ایستادیم. او در هر حرکت شاگردانش ایراداتشان را می‌گرفت و حرکت درست را به آن‌ها گوشزد می‌کرد. یکی از شاگردان حمید، قوی هیکل و قد بلند بود با این حال ۱۶ سال بیشتر نداشت. گوی توسی رنگ را که معلوم بود وزن سنگینی دارد و به سیمی وصل بود به دور خود چنان می‌چرخاند که من و عکاس روزنامه چند قدمی را به عقب برگشتیم مبادا گوی از دستش در برود و سروکله‌ای برایمان باقی نگذارد. توپ در جایی از زمین خالی به زمین نشست. فضایی که فاصله زیادی با محل تمرین داشت. این بار مزارزئی کنار پسر جوان دیگری قرار گرفت که می‌خواست نیزه بزرگی را پرتاب کند. دیدن فاصله پرتاب نیزه تا جایی که تمرین در آن انجام می‌شد نشان از توانمند بودن ورزشکار و تبحر مربی داشت. بالاخره تمرینات به پایان رسید و مربی فضایی را برای گفتگو فراهم کرد تا با آرامش و به دور از هیاهو پای گفت‌وگویش بنشینیم.
 
 
 

نام خانوادگی دردسرساز

حمید مزارزئی با وسواس به نوشته‌های من دقت می‌کند تا مبادا نام خانوادگی‌اش را اشتباه بنویسیم. آن‌طور که خودش می‌گوید هر حکم قهرمانی که می‌آمد بیشتر او را ترغیب می‌کرد که نام خانوادگی‌اش را تغییر دهد، چون مزارزئی نام سختی بود و هر بار که با او تماس می‌گرفتند تا اطلاعاتش را بگیرند و حکمش را بفرستند نام فامیلش را اشتباه متوجه می‌شدند و هر حکم با یک نام برایش ارسال می‌شد. یک بار مزاری یک بار مزارزهی یک بار مزارزیی خلاصه او نام خانوادگی‌اش را به فرزین بقا تغییر می‌دهد. با این حال خیلی‌ها هنوز او را به نام مزارزئی می‌شناسند.
این توضیحات را می‌دهم تا بدانید در این گزارش منظور ما از فرزین یا فرزین بقا آقای مزارزئی است.

 
 

زمین‌های خالی کنار فرودگاه

حمید فرزین متولد ۱۰ مرداد ۱۳۵۵ است. آن‌ها ۴ برادر و یک خواهر بودند که چند وقت پیش یکی از برادرهایش از دنیا رفته است. پدرش آرایشگر بود و مادرش خانه‌دار. او و خواهر و برادرهایش در کوی آقامصطفی خمینی کنار فرودگاه بزرگ شده‌اند. همه کودکی حمید و خواهر و برادرهایش در زمین‌های خالی آن محله گذشته است: «جایی که ما آن روز‌ها بازی می‌کردیم حالا بزرگراه بین شهرک شهید بهشتی و مصطفی خمینی شده است. آن وقت‌ها این محله پر از زمین‌های خالی و باغ بود. من و برادر‌ها و بچه محله‌هایمان در این زمین‌ها روزمان را شب می‌کردیم. اقسام بازی‌های محلی را بلد بودیم و با هم مسابقه می‌دادیم. هفت سنگ، الک دولک، خروس جنگی و ... بازی‌هایی بود که با بچه‌ها مسابقه می‌دادیم.»
او علت گرایش به ورزش را بازی در زمین‌های خالی و تحرک زیاد می‌داند. چون آن دوره فرزین و بچه محله‌ای‌ها بچه‌هایی نبودند که در چهاردیواری دوام بیاورند. هر روزشان به بازی در این زمین‌ها می‌گذشت. گاهی حتی برای خودن ناهار هم به خانه برنمی‌گشتند: «هفته‌ای دوسه روز گنجشک شکار می‌کردیم و در بیابان بساط کباب گنجشک راه می‌انداختیم. با همین گنجشک‌ها سیر می‌شدیم و نیاز نبود برای خوردن ناهار به خانه برگردیم.»

 
 

جنگ بازی

دوره کودکی آقای فرزین زمان جنگ بود و این دوره خاطره دیگری را برایش زنده می‌کند: «آن وقت‌ها اهوازی‌های زیادی در مشهد زندگی می‌کردند. آن‌ها جنگ‌زده بودند و به مشهد پناه آورده و بعضی‌هایشان در اطراف فرودگاه ساکن بودند. ما با بچه‌های آن‌ها بازی می‌کردیم. آن‌ها لهجه‌های عربی شیرینی داشتند. وقت بازی ما آن‌ها را عراقی می‌دانستیم آن‌ها عراقی می‌شدند و ما ایرانی. بعد در باغ‌ها و زمین‌ها مرزبندی می‌کردیم و به خیال خودمان می‌جنگیدیم و به طرف آن‌ها بمب پرتاب می‌کردیم. حالا این بمب هر چیزی می‌توانست باشد شاید از همین جا‌ها کتفم برای پرتاب نیزه قوی شد.»
وقتی فرزین پا به محیط مدرسه می‌گذارد همین جنب و جوش و بازیگوشی توجه مربیانش را جلب می‌کند: «در مدرسه اول هندبال بازی می‌کردم ضرب دست خوبی داشتم در پرتاب‌هایم این قدرت مشخص می‌شد. اولین بار مرحوم حسین حسینی معلم ورزش دوره راهنمایی‌ام تشخیص داد که می‌توانم در زمینه پرتاب نیزه موفق باشم، چون پرتاب‌های قوی‌ای داشتم و قدرت کتفم کاملا مشخص بود. این معلم نابغه استعدادیابی بود. همان دوران استعداد دانش‌آموزان زیادی را تشخیص داد و به میادین حرفه‌ای ورزش فرستادشان طوری که همین مرحوم ۱۰ قهرمان کشور را شناسایی کرد.»

 
 

لذت شهرت

فرزین سال ۶۷ وارد رشته پرتاب نیزه می‌شود. همان سال دو مقام در رشته‌های پرتاب نیزه و دیسک در مسابقات آموزشگاه‌های ناحیه ۲ کسب می‌کند: «روزی که مدال گرفتم خانواده‌ام عروسی دعوت بودند. من هم بعد از مسابقه با مدال‌های توی جیبم به عروسی رفتم. حسین دیهیم از فوتبالیست‌های مطرح تیم ابومسلم از اقوام ماست و در عروسی هم حضور داشت. او وقتی خبردار شد قبل از آمدن به عروسی مسابقه داده‌ام و مدال هم گرفته‌ام به گروه ارکستر عروسی گفت اسمم را پشت میکروفون صدا بزنند و به همه اقوام گرفتن مدالم را تبریک بگویند. باورتان نمی‌شود انگار روی آسمان سیر می‌کردم. او لذت شهرت را به نوجوانی ۱۳ ساله فهماند. اینکه اطرافیان با تحسین نگاهم می‌کردند آن‌قدر برایم لذت داشت که باعث شد با قوت هر چه بیشتر به دنبال استعدادم بروم.»

 
 

مثلت انگیزشی

فرزین یا همان حمید مزارزئی سال ۷۰ در اولین المپیاد دانش‌آموزی قهرمان آموزشگاه‌های کشور شد: «مرحوم حسین حسینی معلم ورزشم استعدادم را کشف کرد و من را برای ادامه راه به استاد فریبرز ملک سپرد. استاد ملک مربی تیم ناحیه ۲ مشهد بود. ملک، ما را برای مسابقات کشوری آماده می‌کرد طوری که سال ۷۴ و ۷۵ در پرتاب نیزه قهرمان جوانان ایران شدم.»
او موفقیتش را در حوزه ورزشی مدیون مرحوم حسین حسینی معلم ورزشش، فریبرز ملک استادش و حسین دیهیم از فوتبالیست‌های ابومسلم می‌داند.
حمید سال ۷۵ دیپلمش را می‌گیرد و راهی خدمت سربازی می‌شود. آنجا هم ۲ سال پیاپی قهرمان نیرو‌های مسلح در رشته پرتاب نیزه می‌شود: «از سربازی که برگشتم ورزش را ادامه دادم و مربیگری را به عنوان شغل شروع کردم. طوری که سال ۷۷ مربی پرتاب‌های استان خراسان شدم. در واقع از همان سال کلا مسابقه دادن را کنار گذاشتم، چون رباط پایم پاره شده بود و دیگر نمی‌توانستم بازی کنم. از ۲۲ سالگی تا حالا به عنوان مربی پرتاب نیزه و دیسک و... مشغول به کار شدم.»
وقتی فرزین مربیگری‌اش را شروع می‌کند احسان حدادی معروف با شاگردانش مسابقه می‌دهد: «از همان سال اولی که مربیگری را شروع کردم قهرمان کشور پرورش دادم. کمال طالب زاده نفر سوم جوانان کشور شد. این مدال خیلی برایم جالب بود وقتی باعث شدم یک نفر مقام مهمی کسب کند لذت وصف نشدنی‌ای داشت. بعد از طالب‌زاده در سطح قهرمانی کشور تعداد زیادی از شاگردانم مقام کسب کردند. بعد از مدال طالب‌زاده، تاریخی‌ترین مدال دوومیدانی ایران را شاگردم مسعود مقدم به دست آورد. او اولین مدال تاریخ پرتاب چکش ایران را به دست آورد. مقدم توانست نفر سوم جوانان آسیا در ماده پرتاب چکش شود.»
 
 
 

اولین‌های فرزین

وقتی حرف از مسعود مقدم و مدال مهمش برای کشورمان می‌شود فرزین با هیجان از مدال‌هایی حرف می‌زند که به نوبه خودشان اولین‌های کشور در رشته‌های پرتابی محسوب می‌شوند: «اولین مدال نوجوانان تاریخ ایران در این رشته را شاگردم نازنین گل احمدی در پرتاب دیسک به دست آورد. اولین مدال تاریخ خراسان در پرتاب دیسک را محمدرضا افشار به دست آورد. تنها مدال طلای نوجوانان آسیا در پرتاب دیسک را سجاد زارع و اولین مدال تاریخ دوومیدانی کم بینایان در پاراالمپیک را سجاد نیک پرست در لندن کسب کرد. تنها مدال پرتاب وزنه در کلاس ۵۷ (معلولان) را جاوید احسانی به دست آورد.»

 
 

۱۰ سال است مربی تیم ملی هستم

فرزین از سال ۲۰۱۰ مربی تیم ملی در مسابقات پاراالمپیک است: «برای مسعود مقدم که مدال سوم آسیا را کسب کرده بود به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در پوستم نمی‌گنجیدم، چون بزرگ‌ترین هدف یک مربی رسیدن به المپیک و دعوت شدن به اردوی تیم ملی است. آن سال مدرک تحصیلی من دیپلم بود؛ اما، چون ورزشکار به تیم ملی فرستاده بود بورسیه بدون کنکور دانشگاه در رشته کارشناسی تربیت بدنی شدم. سال ۱۳۸۹ هم فارغ التحصیل شدم. همان سال وقتی در مسابقات پاراالمپیک لندن سجاد نیک پرست مدال نقره گرفت به خاطر همان مدال بورسیه کارشناسی ارشد را به من دادند.»

 
 

وقتی در لندن گم شدم

حضور در اولین المپیک آن‌قدر برای فرزین سخت و پر اضطراب است که وقتی از حال و هوای آن روز‌ها می‌گوید می‌شود هیجان و استرس را در چهره‌اش دید: «در حد سکته استرس داشتم. در المپیک لندن سال ۲۰۱۲ دو ورزشکار داشتم عرفان حسینی و سجاد نیک‌پرست هر دو از شاگردانم بودند و با هم رقابت می‌کردند. در آن دوره از مسابقات همه امیدمان به عرفان بود. فکر می‌کردم مقام خوبی به دست می‌آورد، اما در کمال ناباوری او با اختلاف تنها ۲۰ سانتی متر در پرتاب چهارم شد و مدالی به دست نیاورد. سجاد دوم شد. آن روز آن‌قدر فشار روانی را تحمل کرده بودم که بعد از برگزاری مسابقات در برگشت به هتل در خیابان‌های لندن گم شدم. آن‌قدر حالم بد بود که از پلیس کمک گرفتم.»
از نظر فرزین حضور در المپیک و پاراالمپیک آخر آرزو‌های یک ورزشکار و مربی است، چون حضور و مدال آوردن در آن بالاترین سطح ورزش دنیا است.
دوره بعدی مسابقات پاراالمپیک سال ۲۰۱۶ ریو، باز هم شاگردان فرزین خوش درخشیدند: «در آن دوره هم دو نفر از شاگردانم مدال آوردند. جاوید احسانی شکیب سوم و سجاد نیک پرست دوم شد. دوره بعدی مسابقات بنا بود سال گذشته شمسی برگزار شود که به دلیل شیوع ویروس کرونا این مسابقات برگزار نشد و به سال آینده موکول شد در این مسابقات هم دو ورزشکار دارم که امید مدالشان ۹۹ درصد است البته اگر مسئولان حمایت کنند امیدوارم این دو ورزشکار برای کشورمان افتخار کسب کنند.»
او در رشته‌های پرتابی هم مربی المپیک است و هم پاراالمپیک: «کار کردن هم با معلولان سختی‌های خودش را دارد و هم با آدم‌های عادی. با هر کدام از این گروه‌ها باید به سختی کار کنم تا به نتیجه دلخواه برسم. روزانه ۷ ساعت تمرین می‌کنم.»

 
 

مسئولان مدال می‌خواهند

ناگفته پیداست. اصلا نیازی نیست آقای فرزین با سیلی صورتش را سرخ نگه دارد. هر چقدر هم سعی دارد ما به عنوان خبرنگار پی به وخامت اوضاع نبریم؛ اما تمرین در زمینی رها شده و لوازمی که کهنگی از سر و رویش می‌بارد، شاگردانی که از جنوب به سودای المپیک به مشهد آمده‌اند و وضع مالی مناسبی ندارند گواه این موضوع است که حمایتی در کار نیست. این جملات را آقای فرزین به زبان نمی‌آورد او نام چند نفر را می‌آورد و از ما می‌خواهد از آن‌ها تشکر کنیم؛ اما ناگفته‌ها گاهی بدجور توی ذوق می‌زند: «شاگردانم معمولا جنوبی هستند آن‌ها برای اردو به مشهد می‌آیند و طی این ۴ سال روزی ۸ ساعت تمرین می‌کنند. این ساعت‌های پیاپی تمرین باعث می‌شود نتوانند جایی مشغول به کار شوند. حتی بعضی‌هایشان همسرانشان کار می‌کنند تا ورزشکار ما بتواند به تمریناتش برسد.»
فرزین حرفی نمی‌زند؛ اما یکی دو نفر از همین ورزشکاران که سر تمرینشان حاضر شدیم در گوشی به ما گفتند به جای اینکه به فرزین شهریه بدهند حتی از او پول قرض می‌کنند. فرزین تنها هزینه ایاب و ذهاب از این شاگردان آتیه‌دارش می‌گیرد و برای هزینه خانه و زندگی و فرزند ۵ ساله‌اش به شاگردان خصوصی در باشگاه بسنده می‌کند: «برای کسب یک مدال در المپیک یک ورزشکار و مربی باید ۴ سال وقت بگذارند. هر ماه یک ورزشکار بین ۶ تا ۸ میلیون تومان هزینه رفت و آمد و مکمل و خورد و خوراک دارد. بیشتر ورزشکاران معلول ما به دلیل معلولیت نمی‌توانند جایی مشغول به کار شوند. از طرفی فرصتش را هم پیدا نمی‌کنند. ورزشکاری دارم که امید مدال المپیک است. او هر روز از چناران به مشهد می‌آید طی این ۳ سال ۱۰۰ میلیون تومان هزینه کرده است اگر بنا باشد خودشان خرج مدال در آوردنشان را بدهند که درست نیست.»
یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که فرزین و شاگردانش با آن مواجه‌اند؛ نبود مکانی مناسب برای تمرین است. زمینی که در آن تمرین می‌کنند ناخودآگاه هر فردی را به یاد زمین‌های خاکی که فوتبالیست‌ها از آن شروع می‌کنند می‌اندازند با این تفاوت که این ورزشکاران تا رسیدن به مدال در همین زمین‌ها می‌مانند. لوازم تمرین مانند دیسک و وزنه و نیزه و چکش هم نیاز دیگر ورزشکاران فرزین است.

 
 

تأسیس تنها مدرسه تخصصی پرتاب‌ها در مشهد

فرزین در سال جاری تنها مدرسه تخصصی پرتاب‌ها را در مشهد استارت زده است. او مجوز‌های تأسیس مدرسه را گرفته و استعدادیابی هم بین کودکان بالای ۱۰ سال انجام داده است. به گفته خودش چند استعداد برجسته هم پیدا کرده‌اند که اگر روی آن‌ها سرمایه‌گذاری شود آینده خوبی در زمینه ورزشی در انتظارشان است؛ اما به خاطر شیوع ویروس کرونا هنوز مکانی برای این مدرسه در نظر گرفته نشده و آن استعداد‌ها باز هم در زمین‌های رها شده مشغول تمرین هستند. او اکنون در کنار زمانی که برای تمرین با شاگردانش می‌گذارد در دانشگاه فردوسی هم تدریس می‌کند.

 
 

علاقه و تعهد

مدیر روابط عمومی هیئت دو و میدانی خراسان نیز در روز تمرین شاگردان فرزین حضور داشت. از او درباره ویژگی‌های اخلاقی این مربی می‌پرسم با حوصله می‌گوید: فرزین عاشقانه به شاگردانش آموزش می‌دهد او عاشق کارش است و با پیشرفت هر کدامشان خوش‌حال می‌شود.
مجتبی خداوردی ادامه می‌دهد: فرزین با علاقه آموزش می‌دهد و در این مورد بسیار متعهد است. طوری که اگر یکی از شاگردانش در تمرین حاضر نشود علت نیامدنش را جویا می‌شود.

 
 

به او بدهکارم

مالک زارع از بوشهر به مشهد آمده است. از نظر این ورزشکار فرزین لنگه ندارد و به خاطر او دوری از شهر و دیار را به جان خریده است. زارع بنا بود در ماه اسفند سال گذشته در مسابقات امارات شرکت کند؛ اما به دلیل شیوع کرونا مسابقات برگزار نشد. او باید تا شروع مسابقات در مشهد بماند: «برای خرج و مخارجم با مشکل مواجه‌ام برای همین وقتی کارم خیلی گیر می‌کند از فرزین پول قرض می‌کنم. همین الان به او بدهکارم. هم از نظر مالی و هم معنوی»
زارع از صبر و حوصله فرزین در تمرین‌ها می‌گوید: «دو سال و نیم است به شهرم نرفته‌ام گاهی از تکراری بودن تمرین‌ها کلافه می‌شوم و اعصابم به هم می‌ریزد؛ اما فرزین با حوصله با ما مدارا می‌کند.»

 
 

خیلی مهربان است

سجاد نیک پرست تا حالا دو دوره همراه فرزین به مسابقات پاراالمپیک رفته و هر دو دوره نیز مقام آورده است. او درباره خصوصیات اخلاقی این مربی می‌گوید: «فرزین خیلی مهربان است. او آن‌قدر نسبت به کارش تعهد دارد که وقت مسابقات استرس بالایی را تحمل می‌کند. طوری که وقت پرتاب شاگردهایش در این مسابقات جهانی چشم‌هایش را می‌بندد و نگاه نمی‌کند. وقتی در این دوره مسابقه پاراالمپیک مقام آوردم فرزین از خوش‌حالی گریه می‌کرد. راستش او کمتر از ما برای رسیدن به این جایگاه زحمت نکشیده برای همین موفقیت ما در واقع موفقیت او است»
 
هوا تاریک شده. چشم چشم را نمی‌بیند. با نور چراغ قوه که عکاسمان روی برگه‌های خبر انداخته مصاحبه را یادداشت می‌کنم. دیر وقت است و فرزین ساعت‌ها به شاگردانش آموزش داده است؛ اما با حوصله به سؤالاتمان پاسخ می‌دهد. او مرد روز‌های سخت است و برای پاراالمپیک بعدی لحظه شماری می‌کند، چون می‌داند شاگردانش این دوره نیز گل می‌کارند و جواب زحماتش را به بهترین نحو خواهند داد. او امیدوار است و به روز‌های آتی چشم دوخته است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.