نقش پدرها و مادرهایمان در زندگی نوههایشان باید با مدیریت چندجانبه همراه باشد
عصمت یوسفزاده | شهرآرانیوز؛ از همان روزهای اول که خبر آمدن فرشته کوچک تأیید میشود، مدیریت پدربزرگها و مادربزرگها که امیدواریم حضور همیشگیشان بر سر فرزندان باقی باشد، به فریاد پدر و مادر جوان میرسد. پس از تولد کودک، با او خوش میگذرانند و بازی میکنند. به او عشق میورزند و هر زمان شروع به گریه کرد، او را به پدر و مادرش برمیگردانند. همین نکته آخر است که سبب میشود نوهها از فرزندان شیرینتر باشند و پدربزرگ و مادربزرگ بودن راحتتر از پدر و مادر بودن باشد، یعنی به دلیل کمتر بودن مسئولیت. اما نقش آنها به همینجا ختم نمیشود و بهتر است عالیترین بهره ممکن از وجودشان برده شود، چون حضورشان در زندگی نوه شیرینتر از فرزند و تصمیماتی که میگیرند و رفتاری که میکنند اجتنابناپذیر است. این جریان جدید ملزوماتی دارد از جمله لزوم رعایت احترام، لزوم حفظ حریم شخصی، روش حل اختلاف نظرها، توجه به نیازهای عاطفیشان درباره کودک و غیره.
آنها برخی اصول تربیتی والدین را بیاثر میکنند
بر اساس یک تحقیق که بهتازگی در دانشگاه گلاسکوی اسکاتلند انجام شده است، با وجود نیت خیر پدربزرگها و مادربزرگها، گاهی برخی رفتارهای آنها اثر عکس روی سلامت فرزندان دارد. همینطور، نقش پدربزرگها و مادربزرگها در شکلگیری شخصیت بچهها از طریق شکلدهی اصول اولیه در کودکان، نقش الگویی است. گرچه نقش آنها میتواند کمتر از والدین باشد، به هر حال، قوی است؛ بنابراین بهتر است بدانیم چطور بر تربیت فرزند مؤثرند و چطور این اثر را مدیریت کنیم. نحوه اثر آنها در یک روش مستقیم و ۲ روش غیرمستقیم دیده میشود.
در نگهداری از بچهها و کمک به والدین، بهخصوص والدین شاغل، آنها نعمت به شمار میروند. در لحظاتی که با کودک میگذرانند، بایدها و نبایدهایی را به او القا میکنند یا قوانین پدر و مادر را تأیید یا بیاثر میکنند. به این ترتیب، مستقیما بعضی اصول را در او نهادینه میکنند. کارشناسان معتقدند در نبود والدین، مادربزرگ و پدربزرگ تا سهسالگی بهترین جانشین برای نگهداری از فرزند هستند. سپردن کودک به آنها که سرشار از مهر و محبتاند، از سپردن به مهدکودک بهتر است، چون آنها از منبع سرشار عاطفه در غیاب والدین محروم نمیشوند، اما ممکن است در برخورد با آنها آسانگیرتر از والدین باشند. در نتیجه، باعث بروز رفتارهای نامناسبی شوند که مهمترینشان کاهش توان «نه» شنیدن است.
اگر یکی از والدین شاغل نیست و نیازی به نگهداری مداوم فرزند توسط پدربزرگ و مادربزرگ نیست، بهتر است حساسیت را کنار بگذارند و به آنها اعتماد کنند، چون آنها قبلا فرزندانی را پرورش دادهاند که حالا پدر و مادر شدهاند.
آنها طی ۲ جریان اثر غیرمستقیم خواهند داشت:
۱- کمک به پدر و مادر در گذران وظایف روزمره
۲- آموزش تجربیات و اصول تربیتی مورد قبولشان به پدر و مادر کودک
معمولا صرف نظر از اینکه از محصول روش تربیتشان راضی هستند یا خیر، همگی معتقدند روششان درست بوده است و حتما پدرها و مادرها در این روش با آنها تفاوت نظر دارند، زیرا زمینه آموزشی و مقتضیات دورهها باهم متفاوت بوده است.
در موارد زیادی، چنان در این آموزش غرق میشوند و در مقایسه با نوههایشان بیشازاندازه احساس مالکیت دارند که میتوان گفت به حریم روش تربیتی والدین تجاوز میشود. از موضوع نامگذاری گرفته تا مسائل مذهبی و تربیتی و روش تنبیه و حتی گاهی برای جلب محبت و وفاداری به رقابت با والدین کودک برمیخیزند که میتواند سبب نفرت کودک از والدینش گردد. همینطور به او ثابت کند که قاطعیتی در قوانین نیست.
چیز جالبی یاد گرفتهام
از آنجا که مسئولیت نهایی کودک با والدین اوست و والدین باید روش مخصوص به خود را در تربیت فرزندان پیش بگیرند، بهتر است محترمانه و آشکار تبادل نظر، و مرزها را مشخص کنند تا قوانین در هر ۲ منزل یکی باشد. والدین باید محترمانه به بخشهایی از اصول پدربزرگها و مادربزرگها که مورد تأییدشان است اشاره کنند. سپس بدون حتی ذرهای نشان از سرزنش آنها یا اشتباه پنداشتن روش ایشان، دلیل علمی یا منطقی قاطع برایشان بیاورند و واضح مشخص کنند چه چیزی را نمیپسندند. با این جمله آغاز کنند که «چیز جالبی یاد گرفتهام».
این تبادل نظر هرگز در حضور فرزندان نباشد، چون برخورد با این تفاوتها سبب گیجی آنها در تشخیص رفتار درست و اختلال در شکلگیری عزت و اعتمادبهنفس کودک، ایجاد لجبازی، پرخاشگری، پنهانکاری و دروغگویی میشود.
برای مؤثر بودن این تبادل نظر، باید ابتدا همسران به توافق برسند و متحد باشند. اگر پدر و مادر همعقیده و متحد نباشند، ابتدا احتمال قانع کردن پدربزرگها و مادربزرگها بسیار کم میشود. سپس این فرزند است که از آب گلآلود فاصله دیدگاهی آنها ماهی میگیرد. والدین به یاد داشته باشند شادمانی پدربزرگها و مادربزرگها به اندازه شادمانی فرزندان مهم است. امکان لذت همراهی با نوه را برایشان فراهم کنند، با حضور یا با تماسهای منظم.
کودکان نیز از این زمان همراهی لذت میبرند، نهتنها به علت امتیازاتی که دریافت میکنند، بلکه به دلیل تجربه آدمهای بیشتر و متفاوت. این تجربهها ارزشهای خانوادگی بیشتری برایشان معرفی میکند. برای تکمیل این لذت و برای لزوم انعطاف، والدین میتوانند به کودک بگویند بعضی قوانین اولیه که به خانه یا رفتار با افراد مربوط است در کنار پدربزرگ و مادربزرگ و در منزل آنها حتما متفاوت است. پس اجرای آنها موقتا لازم نیست، اما رعایت همان اصول در زمان بازگشت کاملا لازم است.