نوجوان مشهدی وقتی برای سومین بار دستگیر شد به سرقت های هکری اعتراف کرد.
به گزارش شهرآرانیوز، هک کردن حسابهای بانکی افراد را از فضای مجازی و اعضای برخی از شبکههای اجتماعی آموخته ام، اما کنجکاوی ام در این باره اجازه نمیداد به راحتی از کنار این موضوع بگذرم، به همین دلیل وسوسه شدم و برای اولین بار به حساب بانکی مادرم دستبرد زدم تا این که …
اعترافات نوجوان ۱۶ ساله که هکر بود
نوجوان ۱۶سالهای که برای سومین بار و به اتهام دستبرد به حساب بانکی شهروندان در یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی دستگیر شده است، درباره ماجرای هک کردن حساب کارتهای عابربانک گفت: در خانوادهای به دنیا آمدم که از نظر مالی بسیار ضعیف بودیم. پدرم یک کارگر ساده بود و از عهده مخارج زندگی بر نمیآمد. با این حال، چند سال قبل زمانی که من بیشتر از هشت سال نداشتم، پدرم در پی ابتلا به یک بیماری فوت کرد. این در حالی بود که من خواهری معلول و کوچکتر از خودم داشتم. مادرم سرپرستی ما را به عهده گرفت و گاهی در منازل مردم یا زمینهای کشاورزی کار میکرد تا هزینههای زندگی ما را پرداخت کند.
اما در بسیاری از فصول سال مادرم نمیتوانست کارگری کند و تنها با یارانه دولتی و همچنین مبلغی که بهزیستی به خاطر خواهر معلولم میپرداخت، مخارج زندگی ما را تامین میکرد. خلاصه با این وضعیت مالی نامناسب من به مدرسه میرفتم تا این که وقتی در ۱۲سالگی در مقطع متوسطه اول تحصیل میکردم از مادرم خواستم برایم گوشی هوشمند بخرد. او هم برای آن که دوست داشت من و خواهرم را خوشحال کند، یک گوشی دست دوم برایم خرید. من هم بلافاصله وارد شبکههای اجتماعی شدم و به دنیای عجیبی قدم گذاشتم.
در برخی گروههای تلگرامی عضو شدم و پاسخ بسیاری از سوالاتم را در فضای مجازی دریافت میکردم تا این که روزی از طریق یکی از دوستانم، راز و رمز هک کردن شماره کارتهای عابربانک را آموختم. از آن روز به بعد خیلی کنجکاو بودم و وسوسه میشدم که بتوانم یک حساب بانکی را هک کنم. به همین دلیل شماره کارت بانکی یارانه مادرم را هک کردم و مقداری از پول هایش را برداشتم، ولی نمیدانستم مادرم به پلیس شکایت کرده است.
داستان هکر نوجوانی که به مادر خود هم رحم نکرد
خلاصه اولین بار در ۱۲سالگی دستگیر شدم، اما مادرم بلافاصله رضایت داد و قاضی هم مرا آزاد کرد. وقتی مطمئن شدم که شیوه هک کردن حسابهای بانکی را به درستی آموخته ام، موضوع را برای دوستانم بازگو کردم، اما آنها این ماجرا را باور نمیکردند. من هم برای آن که توانایی هایم را به دوستانم ثابت کنم، دوباره به حساب چند نفر در شهرهای مختلف دستبرد زدم تا این که باز هم پلیس به سراغم آمد و در ۱۴سالگی روانه دادگاه شدم. این بار نیز مادرم رضایت شاکیان را گرفت و قاضی مرا آزاد کرد. اما باز هم متنبه نشدم و با تحریک دوستانم در شبکههای اجتماعی به کارهای خلاف ادامه دادم که این بار قاضی مرا روانه کانون اصلاح و تربیت کرد
منبع:رکنا