صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتار در بررسی فاصله خاص و عام

  • کد خبر: ۴۲۳۹۳
  • ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۴
وحید حسینی ایرانی
چارلز دیکنز با رنج کارگری در کودکی و نوجوانی به بلوغ رسید و از این رهگذر، درد‌های مردم فرودست پیرامونش را از نزدیک لمس کرد. لیو تالستوی بزرگ نیز اگرچه از طبقه اشراف بود، در جامه وکالت کشاورزان با امور زندگی آن‌ها آشنا شد. ارنست همینگوی هم با نشست و برخاست با مردمانی از اقشار گوناگون از قِبل خبرنگاری و حضور در جنگ و ماهیگیری و جز این‌ها بر شناخت خود از مردم افزود. مثال‌ها درباره هم‌زیستی و هم‌نشینی یا دست‌کم تعامل نویسندگان -در اینجا منظورْ داستان‌نویسان است- با دیگر مردمان جامعه فراوان‌اند. پس چرا این تصور درباره نویسندگان وجود دارد که آن‌ها افرادی گوشه‌گیر و مردم‌گریزند؟ این نگاهْ آقا یا خانم نویسنده را کسی خودبرتربین می‌داند که در برج عاجش نشسته است و مردم را چندان به حساب نمی‌آورد، یا در شکل تلطیف‌شده‌اش، او را کسی تلقی می‌کند که جامعه حرفش را نمی‌فهمد و او از این امر گله‌مند است.
 
گزاره‌های یادشده می‌تواند تا اندازه زیادی درست باشد. به هر حال، نویسنده اگر نگوییم جزو نخبگان جامعه است، عضوی از خواص به شمار می‌آید -فرض را بر این بگذاریم که عموم نویسندگانْ خواص جامعه‌اند و کمابیش افراد عامی در میانشان حضور ندارند- و کسی که می‌نویسد، به‌ناگزیر بسیار می‌خواند -این انگاره را هم بپذیریم- و از این رو نگاهی متفاوت از مردم عادی به مسائل دارد. این دیگرگونه نگریستن، گاه و چه‌بسا همیشه، نوعی احساس جداافتادگی از جامعه را به اهل قلم القا می‌کند. آن‌ها اگر هم فریفته دانسته‌های بیشترِ خود نشوند، باز احساس می‌کنند دریافت‌هایشان از مسائل فکری و اجتماعی و حتی سیاسی را مردم عادی درک نمی‌کنند یا برنمی‌تابند. در نتیجه، طبیعی است که روزبه‌روز فاصله این خواص و آن عوام بیشتر شود و آقا یا خانم روشن‌اندیش و اهل قلمْ جایگاهی فراتر برای خود قائل شود یا نزدیکی به مردم را سبب فزونی رنج‌های خود بداند. با این همه، به نظر می‌رسد آن‌که نوشتن را اولویت خود می‌داند و آن را به چشم پیشه یا عشق می‌نگرد، از لوازم آن ناگزیر است.
 
یکی از لوازم نوشتن مطالعه فراوان است، اما ابزار دیگری هم نیاز است و آن شناخت تجربی انسان‌هایی است که برایشان نوشته می‌شود. نگاشته‌ها -در اینجا داستان‌ها-ی ما برای خوانده شدن شکل می‌گیرند و کسی آن را خواهد خواند که خود و دغدغه‌های خود را در این نگاشته ببیند. بایدی در کار نیست که جامعه نویسنده را درک کند و تا بوده، چنین بوده که خاص و عام از هم سوا باشند، اما بایسته است که نویسنده جامعه را دریابد و بفهمد، زیرا برای سازه‌های آن، یعنی مردم، می‌نویسد و اگر نکته یا پرسشی را در نوشته‌اش مطرح می‌کند، برای مردم و درباره مردم و برآمده از فهم نگرانی‌ها و خواسته‌ها و دل‌بستگی‌های مردم است. در غیر این صورت، اگر برای مردم نمی‌نویسد، برود و برای خود نویسد و خود بخواند و خود بخندد و خود بگرید و خود متأثر شود -و مگر کم داریم نویسندگانی که با گام نهادن در این وادی، از توان و استعداد نویسندگی‌شان ناامید می‌شوند و اگر هم سرانجامشان پریشانی نباشد، عطای خامه به دست گرفتن را به لقایش می‌بخشند؟ برای نوشتن «از» و «درباره» و «برای» مردم به آگاهی و شناخت نیاز است. بخشی از این دستاورد با مطالعه محقق می‌شود، اما بخشی دیگر تجربه می‌طلبد، تجربه ارتباط و تعامل با مردم، آن‌گونه که طعم و مزه و بو را باید تجربه کرد و صرفا با غور در کتاب‌ها بعید است فهم درخوری از این مفاهیم به دست بیاوریم. امور انسانی و اندیشه‌ها و رفتار‌ها و کردار‌های مردم هم فقط با مطالعه فهمیده نمی‌شوند و باید آن را به تجربه دریافت. نویسنده با تعامل و معاشرت با دیگران، آزمون فهمیدن اعمال و افکار آن‌ها را از سر می‌گذراند و از قضا بزرگ‌ترین نویسندگان معمولا در میان اجتماع می‌گشته‌اند و با اعضای آن تعامل می‌کرده‌اند یا برای درکشان می‌کوشیده‌اند چنان‌که دیکنز و تالستوی و همینگوی چنین بوده‌اند.
 
این منش با خودبرتربیتی بسیاری از نویسندگان یا گله‌مندی‌شان از مردم جامعه منافاتی ندارد. کسی که داستان و رمان می‌نویسد، چه انزواجو و مردم‌گریز چه مردمی و اجتماعی، باید به میزانی از شناخت انسان برسد و در این مسیر، جامعه بزرگ‌ترین آموزگار اوست، و شاید برای شماری از اهل قلم، دیرهضم بودن این واقعیت آزموده‌شده بود که ایشان را به سودا و آشفتگی و ناکامی در امر نویسندگی و نیز زندگی معمولشان کشاند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.