صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تجدید عهد با آسمانیان

  • کد خبر: ۴۶۱۸۵
  • ۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۰
عبدالجواد موسوی - روزنامه‌نگار
با اینکه از آخرین آلبومش ۱۰ سالی می‌گذشت، «خراسانیات» و «طریق عشق» را استثنا کنید که از آثار قدیمی استادشجریان محسوب می‌شوند، با اینکه چهارپنج سالی بود که می‌دانستیم سخت بیمار است، با اینکه از پارسال تا حالا چند بار خبر درگذشتش منتشر شد، با اینکه کارش را کرده بود و بارش را به سرمنزل رسانده بود، با همه این‌ها، وقتی خبر رفتنش رسمیت پیدا کرد، انگار داغ تازه‌جوانی عزیز را به تو داده‌اند. خودت نوشته بودی: «او زنده‌تر از همه ماست!»، اما فقط نوشته بودی. خودت هم حتی نمی‌دانستی پیکر تکیده و رنجورش با ۵ درصد هوشیاری می‌تواند این‌قدر برای تو عزیز باشد. اما عزیز بود. فراتر از تصورت عزیز بود. در خبر آمده است که اگر خوبان نبودند زمین ساکنانش را می‌بلعید.
 
او نه مصداق که مفهوم خوبی بود. شریف و پاکیزه و مظهر اعتدال. نه‌فقط در گفتار و رفتار که در آثار هنری‌اش نیز و از این حیث شبیه‌ترین به خواجه‌شیراز. بی‌دلیل نیست که در چند دهه گذشته در بیشتر خانه‌هایی که دیوان خواجه بود، آلبومی نیز از او یافت می‌شد که شعر خواجه از حنجره او حلاوتش دوچندان می‌شد و در گوش‌ها خوش‌تر می‌نشست. عجیب است درست در زمانه‌ای که ابتذال از ۶ جهت بر ما باریدن گرفته است و روزگاری که میل به ادبار دارد، او با رفتنش به ما یادآور شد که هنوز هم می‌توان به این مرز پرگهر امید داشت. زندگی‌اش پر از خیر و برکت بود و رفتنش نیز. انگار تجدیدعهدی کرده باشیم با گذشته خودمان. انگار بار دیگر به ما یادآور شده باشد که حافظ و سعدی و عطار و مولانا و باباطاهر و فردوسی و خیام و اخوان زنده‌اند و ما اگر آبرویی داریم و نیمچه هویتی، از صدقه‌سری آنان است. انگار یک بار دیگر به ما تذکر داده باشد که قدر و قیمت زبان فارسی را بدانیم و بی‌اعتنا به رسانه‌های رسمی و غیررسمی، خودمان را در آیینه خداوندگاران فرهنگ این سرزمین به‌تماشا بنشینیم.
 
ما به او خیلی مدیونیم؛ بیش از هرکس دیگری. اگر صدای جاودانه او و همگنان او نبود، شاید خیلی پیش‌تر از این‌ها در مغاک روزمرگی به تصرف ابتذال درمی‌آمدیم و در مقابل سیل ویرانگر بی‌تاریخی دست‌هایمان را به‌نشانه تسلیم بالا می‌بردیم. او با رفتنش یک بار دیگر ما را به شنیدن دعوت کرد. باید گوش‌هایمان را از ترهات و یاوه‌های روزمره پاک کنیم تا یک بار دیگر مستعد شنیدن کلام آسمانیان شویم؛ از «ربنا» تا «عشق داند»، از «این دهان بستی دهانی باز شد» تا «ساز قصه‌گو»، از «ایران‌ای سرای امید» تا «زمستان است». این همه را با گوش‌جان بشنویم تا شاید خضر مبارک‌پی درآید و به‌لطف در ما بنگرد و بار دیگر سرود مهر و دوستی جای قهر و کین‌توزی بنشیند. ایدون باد!
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.