صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

زحمتش از من، سودش برای دلال

  • کد خبر: ۴۸۹۸۰
  • ۱۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۱
محمدرضا فیضی - زعفران‌کار
از آنجا که برخی سازمان‌های مسئول، خشکسالی و کم‌آبی را برای سال‌های پیش‌رو، پیش‌بینی کرده‌اند، کشت و برداشت زعفران را انتخاب کرده‌ام. برای این محصول یک سال خون دل می‌خورم و درنهایت دلال عزیز و بعضی مسئولان، تیشه به ریشه زعفران می‌زنند و فاتحه کار را می‌خوانند. زمینی که زیر کشت زعفران است، قطعا محصول دیگری نمی‌توان در آن کاشت، بنابراین یک سال در انتظار فصل برداشت زعفران هستم. در این یک سال، مثل پروانه دور زمین‌هایم می‌چرخم. خار و خاشاک زمین‌ها را می‌زنم. چند مرحله آبیاری می‌کنم. با دستگاه سله‌شکنی (رنده زدن خاک)، وجین علف‌های هرز، حذف موش، برداشت زعفران و... موبه‌مو را انجام می‌دهم تا به مرحله برداشت برسم. شاید وقتی مراحل کاشت تا برداشت زعفران را روی کاغذ ببینید، با خودتان بگویید چه راحت.
 
اما هر مرحله مصیبت‌های خاص خودش را دارد. موقع برداشت، خواب به چشم کشاورزان حرام می‌شود. بعد از نماز صبح باید برای برداشت از خانه خود بیرون بزنی و برگشتت دست خداست. معمولا در این فصل، نیروی انسانی (به قول خودمان فله) برای جمع‌آوری پیدا نمی‌شود و اگر هم باشد، آن‌قدر نازشان زیاد است که باید نصف درآمدت را به آن‌ها بدهی. از روی ناچاری دست به چنین کاری می‌زنی. بعد از جمع‌آوری گل باید کمتر از چند ساعت، زعفران یا پاک شود یا با احترام آن را تقدیم دلال کنیم. برای پاک کردن باید خطرات جاده را به جانمان بخریم و راهی شهر‌های دوردست شویم (مشهد، سبزوار، گناباد و...) کما اینکه عزیزانی از همین روستای خودمان برای لقمه‌نان حلالی، جانشان را در این راه از دست داده‌اند. (روحشان شاد!)

بعضی کشاورزان مجبورند محصولشان را به‌دلیل نبود پاک‌گر، وارد آشفته‌بازار گل کنند که هیچ نظم و نظارتی در آن دیده نمی‌شود. فاصله قیمت خرید تا فروش دلال خیلی زیاد است. مسئولان پرادعا پشت میز نشسته‌اند و به این رسانه و آن رسانه بیانیه می‌دهند و تیشه به ریشه زعفران می‌زنند. کشاورز بخت‌برگشته بعد از فصل برداشت برای پرداخت هزینه آب، نیروی انسانی و... سرمایه دیگری به‌جز فروش همان زعفرانی که جمع کرده است، ندارد.
آبان، بازار مشهد بودم. مغازه‌دار قبل از اینکه جواب سلام کشاورز را بدهد، می‌گفت خرید ندارم. خرید نداریم آقا! نهایت دستی به زعفران می‌انداخت و قیمتی باورنکردنی را پیشنهاد می‌داد که این خودش نوعی اهانت است. نماینده سخت‌کوش تربت‌حیدریه چندصباحی است خودش را به آب و آتش می‌زند تا از کشاورز حمایت شود، اما گویی دست‌های پشت‌پرده زورشان بیشتر است.


و، اما این نیز بگذرد...

این روز‌ها هر جنسی که تصورش را بکنی، قیمتش چندبرابر شده است؛ از سنگ‌پای حمام بگیر تا دسته‌بیل و خاک‌انداز و...، اما زعفران قیمتش ثابت مانده و حتی از آن، کم هم شده است. معمولا سایت‌های خبری و روزنامه‌ها را جست‌وجو می‌کنم. تا قیمت زعفران کمی افزایش می‌یابد و کشاورز خوشحال می‌شود، شورای ملی و همیشه‌درصحنه زعفران، تلفن را برمی‌دارد و با فلان خبرگزاری و... تماس می‌گیرد که این قیمت واقعی نیست و باید کاهش بیابد و....

سؤال‌های مختلفی، ذهن کشاورزان زعفران‌کار را درگیر کرده است. چرا مسافر خارجی فقط اجازه بردن ۱۰۰ گرم زعفران از کشور را با خود دارد؟ آیا نمی‌شود از طریق همان زائر و مسافر خارجی، زعفران را صادر کنیم؟ چرا اسپانیا می‌تواند بزرگ‌ترین واردکننده زعفران و بزرگ‌ترین صادرکننده زعفران باشد، ولی ایران نمی‌تواند؟ وزارت جهادکشاورزی و وزارت صمت در این میان چه نقشی دارند؟

چرا اسپانیا می‌تواند زعفران ایران را با قیمت هر کیلویی ۵ تا ۶ هزار دلار (معادل ۷۵ میلیون تومان) به فروش برساند؟ چرا من کشاورز که خون دل می‌خورم و تلاش می‌کنم، باید کیلویی ۷ تا ۱۰ میلیون به شرکت‌های تعاونی زعفران بفروشم، آن‌هم با وعده‌های چندماهه؟
چرا وقتی که بهترین زعفران دنیا را من ایرانی تولید می‌کنم، همان زعفران با برند کشور دیگری وارد ایران می‌شود؟ با این دغدغه‌ها و سؤالات، سکوت وزارت جهادکشاورزی که خود را متولی و حامی تولید می‌داند، نیز جای سؤال دارد. دست‌بوس همه کشاورزان عزیز هستم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.