پدیدارشدن شخصیتی با نام سروش که مخاطب از همان آغاز با تماشای رابطه عاطفی او و مادرش، نام او را بهعنوان شخصیتی بااحساس، بامسئولیت و بااخلاق به سریال سنجاق میکند، همراه با تناقضهای شخصیتی او، سرآغاز مسیری است که معلوم نیست در هزارتوی حوادث سریال و بازی پیچیدهای که «نوری» با بازی نوید محمدزاده آن را آغاز کرده است، به کجا میرسد.
او که ناخواسته مرتکب قتلی شده است، بهدلیل نگهداری از مادرش نمیخواهد آن را گردن بگیرد و پا به فرار میگذارد، زیرا ناچار شده است در میان فضیلتهای اخلاقی خود دست به انتخاب بزند و همین تصمیم، بر پیچیدگی و تناقض شخصیت او میافزاید. اینها همه پیشدرآمدی است بر دیگر تصمیمات ناشی از تناقض شخصیت او.
کنتراست ضعیف و قوی در بستری از شرارت
نکته دیگر در دومین قسمت سریال قورباغه، چیدمان مناسب شخصیتهای ضعیف در کنار شخصیتهای شیفته قدرت است، آنهم در لایههای سطحیتر قصه. برای مثال در قسمت دوم، شحصیتی وارد قصه میشود و در کنار فردی باانگیزه و تأثیرگذار قرار میگیرد که از نظر جسمی بسیار ضعیف است و با بیماری اماس دستوپنجه نرم میکند. فضای وهمآلود و موسیقیای که به این فضا عمق میدهد، از تعلیقها و گرههایی که احتمالا در قسمتهای بعدی سریال خواهیم دید خبر میدهد.
بهطور کلی میتوان گفت با وجود برخی حوادث و اتفاقات غیرمنطقی که دستکم برای مخاطب اینگونه نمایش داده شده است (مانند چگونگی کشتهشدن رامین و دوستانش در پایان قسمت اول یا روند همراه شدن پسر مقتول با سروش بهعنوان کسی که قرار است سروش خرج زندگی او را بهجای دیه پدرش بدهد)، در این قسمت از سریال قورباغه، مخاطب در انتظار رخدادها و حوادث منطقی باقی مانده است و هنوز نمیتواند درباره غیرمنطقیبودن حوادث قضاوتی بکند. باید دید این انتظار مخاطب به ویژه با زندهماندن «رامین» (با بازی صابر ابر)، در قسمتهای بعدی سریال قورباغه برآورده میشود یا نه؟