چرا با وجود توصیههای۲۴ ساعته رسانهها، برخی از ما آیین نامههای بهداشتی را رعایت نمیکنیم؟ پاسخ به این سؤال ساده، کار سادهای نیست؛ چون با گروهی از افراد مواجه هستیم که سن، جنسیت، شغل، تحصیلات و باورهایشان متفاوت است و این تفاوت، تنوع دلایل احتمالی را به همراه دارد.
فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ برای پیدا کردنشان اصلا نیازی نیست به خودمان زحمت بدهیم. همهجا هستند. آن دو پسر جوانی که امروز صبح در اتوبوس شلوغ، سر پا ایستاده بودند، ماسکی بر صورت نداشتند و خیلی هم آسوده به نظر میرسیدند؛ انگار نه انگار که کرونایی هست. یا آقای میانسالی که دیشب در صف نانوایی، با فاصله نیممتری از بقیه مشتریها، منتظر رسیدن نوبتش بود. یا اصلا خود شاطر، که وقتی به جای خالی ماسک روی صورتش خیره شدیم، حساب کار دستش آمد و بلافاصله دهان و بینیاش را با ماسک پارچهای سیاهرنگی، پوشاند.
تعطیلی باشد و جادهها بسته نباشد، راه سفر را در پیش میگیرند. دورهمیهای دوستانه و خانوادگیشان کمابیش برقرار است. تلویزیون روشن باشد و گوینده، درحال اعلام آمار کروناییهای ایران و جهان، به احتمال خیلی زیاد، شبکه را عوض میکنند، مگر اینکه کنترل تلویزیون دم دست نباشد.
چرا با وجود توصیههای۲۴ ساعته رسانهها، برخی از ما آیین نامههای بهداشتی را رعایت نمیکنیم؟ پاسخ به این سؤال ساده، کار سادهای نیست؛ چون با گروهی از افراد مواجه هستیم که سن، جنسیت، شغل، تحصیلات و باورهایشان متفاوت است و این تفاوت، تنوع دلایل احتمالی را به همراه دارد.
پاسخ به این سؤال به ظاهر ساده، از نگاه کارشناسان علوم مختلف، متفاوت خواهد بود و هرکس از ظن خود به این ماجرا نگاه خواهد کرد.
باوجود این دشواریها، سؤال یادشده و پیداکردن جوابهای احتمالی مهم است؛ چون کرونا تا تاریخی نامعلوم، همچنان با ما هست و سهل اندیشی در رعایت دستورالعمل ها، میتواند وضعیت شهرمان را دوباره قرمز کند.
چیزی نیست، سخت نگیر!
شاید اینطور به نظر برسد که بعد از حضور چندماهه کرونا و تولید میلیونها کلمه خبر و هزاران ساعت برنامه آموزشی، اطلاعات همه افراد درباره این بیماری، به میزان حداقل رشد کرده و بساط برخی سادهانگاریهای ماههای نخست، جمع شده است.
عجیب است، اما بررسیهای میدانی ما نشان میدهد اینطور نیست و برخی از افراد، که از قضا، درمیانشان افراد تحصیلکرده، اهل مطالعه و برخوردار هم دیده میشوند، همچنان به باورهای عجیبوغریبی درباره این بیماری معتقدند. بهعنوان نمونه، دختر جوانی که خود را دانش آموخته مقطع کارشناسی دانشکده علوم پایه دانشگاه فردوسی معرفی میکند، میگوید: امیدوارم همه، این بیماری را بگیرند و سبک هم بگیرند تا پادتن آن در بدنشان ساخته شود و مصون شوند.
ابراز امیدواری او با این پیشفرض است که اگر یک بار به کرونا مبتلا شوی، مصونیتی دائمی خواهی داشت. خبر جهشهای این ویروس و ابتلای چندباره برخی چهرههای محلی و ملی به کرونا نیز به گوشش نرسیده است. تصور دیگری که در شهروندان وجود دارد، این است که، چون علائم بیماری را نداریم، پس سالم هستیم. آنها هرچند مفهوم ناقلبودن را شنیدهاند، استمرار رفتوآمدهای دوستانه و خانوادگی و اعلام سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی مشهد مبنیبر فراوانی ابتلاهای خانوادگی به کرونا، میگویند که تا باورکردن این مفهوم، فاصله داریم.
تصور مصونبودن کودکان از این بیماری یا حداکثر، ابتلای خفیف آنها به کرونا، نمونه دیگری از این سادهانگاریها به شمار میرود که یکی از دلایل آن، ضعف عملکرد مجموعه وزارت بهداشت در ارائه آمار به رسانههاست. نمونهاش پیگیری شهرآرا برای دسترسی به آمار کودکان کرونایی فوتشده است که بینتیجه ماند.
سؤالات بیجواب
یک سؤال و شبهه، تا مدت محدودی در ذهن بهصورت سؤال باقی میماند و اگر پاسخ درست و بهموقعی پیدا نکند، میتواند از شما، فردی انکارکننده بسازد. بررسی صحبتهای تعدادی از شهروندان که مخالف رعایت پروتکلهای بهداشتی بودند و بهطور مثال، ماسکزدن را قبول نداشتند، نشان میدهد پشت این مخالفتها یک یا چند سؤال بیجواب وجود دارد؛ سؤالاتی که برخی صفحات در فضای مجازی، از منابع اصلی نشر آن به شمار میروند.
بهطور مثال ملیحه ۴۰ ساله، بهعنوان یکی از دنبالکنندگان صفحهای اینستاگرامی که توصیف آن آمد، میگوید اگر حساسیتهای خانوادهاش نبود، همین ماسک نصفه و نیمه را هم نمیزد. او میپرسد: ویروسها، خیلی خیلی ریزتر از منافذ ماسک هستند و ماسک نمیتواند در برابر فردی کرونایی، شما را ایمن کند. پس چرا ماسک بزنیم، نفسمان را تنگ کنیم؟
سؤالات دیگری از این دست هم وجود دارد؛ مثلا تعدادی از مسافران مشهد در پاسخ به اینکه چرا با این وضعیت شکننده، بیخیال سفر نشدهاند، میگویند: همه جا وضعیت همین است. چرا سفر نکنیم؟
در برخی گزارشهای خبری سیما، گاهی سؤالاتی در ذهن مخاطب، کاشته و بدون جواب، رها میشود. در یکی از این گزارشها، خبرنگار بهسراغ خانمی رفت که قصد عزیمت به شمال را داشت و از او پرسید چرا با وجود همه هشدارها عازم سفر شده است و اینطور پاسخ شنید: در شمال ویلای شخصی دارم. در مسیر توقف نمیکنم. آنجا هم از خانه بیرون نمیروم؛ پس سفرم اشکالی ندارد.
به نظر میرسد گاهی این دست گزارشها بیش از آنکه جنبه اطلاعرسانی به مخاطب عام را داشته باشد، نشردهنده توجیهات شهروندان است؛ درحالیکه میتوانست در چند ثانیه به مخاطب این طور پاسخ دهد که سفررفتن، حتی در چنین شرایط ایدهآلی، بهدلیل ایجاد خستگی جسمی و تفاوتهای آبوهوایی در مبدأ و مقصد، بستر ابتلا به بیماری را حاصلخیز میکند.
تنگنای معیشت
کودک زبالهگردی را در نظر بگیرید که برای حداکثر ۵۰هزار تومان دستمزد، صبح تا عصرش را به جستوجو میان زبالهها میگذراند. برای او و امثال او، دغدغه معیشت حرف اول را میزند و حفظ سلامتی با اختلاف چندین پله در اولویتهای بعدی قرار دارد. برای یک کارگر روزمزد نیز که شاید این روزها را با نگرانی روزگار سپری میکند، رعایت سفتوسخت پروتکلهای بهداشتی، جایگاه نخست دغدغههای ذهنیاش را ندارد.
برای این افراد، اینکه یک ماسک سهلایه را معادل دو نان تنوری یارانهای حساب و دیگر اقلام بهداشتی را نیز با همین سازوکار ارزشگذاری کنند، رفتاری قابل فهم است. کارگرانی با ماسکهای مندرس و بیاثر که پیداست بارها و بارها شسته و استفاده شده، سوژهای نایاب نیست و با قدری دقت، نمونههای آن را خواهید دید.
بیمههای بیکاری پرداختنشده، وامهایی که در پرداخت آن به اصناف، ناهماهنگی و تأخیرهای بسیاری را مشاهده کردیم، افرادی که زیر چتر حمایت هیچ بیمهای نیستند و از دریافت مبالغ کمک معیشتی جا ماندهاند، خاطرات پر تکرار در ماههای اخیر است.
بخش زیادی از کسانی که بیمبالاتی کرده اند و میکنند، همین مردم عادی هستند که امکانات مادی لازم را ندارند و ضرورت معیشت، حضور در مکانهای آلوده، شلوغ و پرخطر را به آنها دیکته میکند. دراینبین، اهمیت ابتلا به فقر فرهنگی درکنار فقر مادی نیز انکارناشدنی نیست.
فایدهای ندارد
قدرت سرایت ویروس ۹برابر شده است و از فاصله چندمتری با فرد بیمار یا ناقل نیز، امکان ابتلا وجود دارد. واکنش تعدادی از شهروندان به این خبر و خبرهای دیگری مثل شیوع قدرت کرونای انگلیسی، درخور تأمل بود: «از این مریضی، گریزی نیست.
دیر یا زود، همه میگیریم.» بررسیهای میدانی ما نشان میدهد یکی از علتهای بیتوجهی به رعایت پروتکلهای بهداشتی ازسوی برخی شهروندان، افراط در قوینشاندادن ویروس و ارائه تصویری هولناک از قدرت آن است. به نظر میرسد گروهی از شهروندان در مواجهه با این دست خبرها، بهجای تشویق به رعایت بیشتر، از ادامه تلاش برای حفظ سلامتی خود و دیگران، مأیوس میشوند.
تکتم اکبری، روانشناس، دراینباره به خبرگزاری مهر گفته است: وقتی افراد در شرایطی قرار میگیرند که احساس میکنند رفتار آنها به نتیجه مطلوب منتهی نمیشود، ناامیدی را تجربه میکنند. حسِ نداشتن کنترل بر شرایطی بیرونیِ تحمیلشده، منجر به درماندگی میشود.
او البته به دیگر سازوکارها در ذهن افراد مضطرب هم اشاره کرده است که خود را درقالب رعایتنکردن دستورالعملهای بهداشتی نشان میدهد: کماهمیت جلوهدادن موضوع، یکی از این سازوکارهاست؛ اینکه فرد برای خود قدرتی استثنایی قائل میشود. دیگر سازوکار دفاعی ناخودآگاه، واکنش وارونه نام دارد و افراد در آن بهجای رعایت موارد لازم برای درامانماندن از کرونا، با انجام رفتارهای پرخطر، واکنش متضاد نشان میدهند. اینها واکنشهای دفاعی و خودکار ذهن برای فرونشاندن اضطراب است.
رطبخورده و منع رطب؟
مسئولی بین مردم حضور پیدا میکند و تصویر آن، نهفقط در رسانه ملی پخش میشود، بلکه در صفحه نخستِ تعدادی از روزنامهها نیز منتشر میشود. آقای مسئول، نه ماسکش را درست روی صورت گذاشته و نه فاصله فیزیکیاش را رعایت کرده است. این تناقض در کلام و عمل، به مسئولان خلاصه نمیشود. تا چندی پیش، مجریان رسانه ملی نیز با وجود فاصله اندکی که از مهمانان برنامه داشتند، به گذاشتن ماسک در زیر چانه یا روی میز اکتفا میکردند. با ارسال این پیامهای تصویری متناقض، آیا میتوان از جامعه انتظار داشت توصیهها را جدی بگیرند؟
این موضوع، آنقدر اهمیت داشت که رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری سوم آبان با اعضای ستاد ملی مقابلهبا کرونا به آن اشاره و چنین انتقاد کردند: «متأسفانه گاهی انسان در تصویرهای تلویزیونی مشاهده میکند که در یک قضایائی، در یک جایی، یک جمعی هستند و بعضی از مسئولین اصلا همین ماسک را، یا نزدهاند یا درست نزدهاند و بیاعتنایی میکنند، فاصله را رعایت نمیکنند؛ این را بایستی مسئولین رعایت کنند. وقتی مسئولین رعایت نکنند، مردم احساس میکنند که رعایتکردن خیلی لزومی ندارد.»
نوع دیگری از تناقضها، به اظهارنظرهای متفاوت و گاه، متضاد مسئولان درباره پروتکلها و تصمیمات برمیگردد. نتیجه تأییدها و تکذیبهای پیدرپی، بیاعتبارشدن تصمیمات است و جملهای که شاید شما هم آن را شنیدهاید: مسئولان تکلیفشان با خودشان معلوم نیست.
توصیه مؤکد مقام معظم رهبری در جلسه یادشده به «شنیدهشدن یک حرف واحد از جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا» ناظر بر نقد یادشده بود.
تا خدا چی بخواد!
غریبهای بینمان نیست و میتوانیم از این فرصت برای یک اعترافجمعی استفاده کنیم. تا پیشاز آمدن کرونا، خیلی چیزها برایمان جنبه اعتقادی و تئوری داشت و اگر میدیدیم دیگری، متفاوت با ما فکر میکند، روشنفکرمآبانه میگفتیم اعتقاد هرکس برای خودش محترم است. حالا نمود عملی برخی از این اعتقادات، کار دست همهمان داده است. بررسیهای ما نشان میدهد گروهی از کسانی که به رعایت پروتکلهای بهداشتی، بیاعتنا هستند را تقدیرگرایان تشکیل میدهند.
این گروه از افراد، در توضیح دلیل رفتارشان، جملههای رایجی از این قبیل دارند: عمر دست خداست. ما که کارهای نیستیم. هرچه قسمت باشد. بی اذن خدا، برگ از درخت نمیافتد. روز و ساعتی که باید از این دنیا برویم، از روز ازل، تعیین شده است.
این افراد، بیاعتنا به جایگاه عقلانیت و عوامل علّی و معلولی در دین، همهچیز را به خداوند حواله میدهند و میگویند: اگر او بخواهد که به ویروس مبتلا شویم، بیمار میشویم و چنانچه نخواهد، مبتلا نخواهیم شد. مجابکردن این افراد، ایجاد بستر مناسب ازسوی رسانهها و دغدغه مندی کارشناسان علوم دینی برای پاسخگویی را میطلبد.
شخصیپنداشتن رفتارهای اجتماعی و زیر سؤالبردن اصل امر به معروف و نهی از منکر، مسئله دیگری است که تبعاتش را در ماههای کرونایی بهخوبی نشان داده است. بررسیهای ما نشان میدهد گروهی از کسانی که توجهی به رعایت دستورالعملهای بهداشتی ندارند، سفر نرفتن، ماسک زدن و مواردی از این دست را موضوعی شخصی و نه یک مسئولیت اجتماعی و اخلاقی درقبال دیگران، تصور کردهاند. تذکر شفاهی برای تمکین خاطیان به این دستورالعملها نیز درخور توجه ارزیابی نشد.
خوب و دیرهنگام
اگر بدانیم که هیچ جریمهای در کار نیست، چنددرصدمان به قوانین راهنمایی و رانندگی عمل میکنیم؟ واقعیت این است که عدهای از شهروندان، هرقدر هم که کار فرهنگی و تبلیغی انجام داده شود، تا چکش قانون و جریمه روی سرشان نباشد، زیر بار نمیروند. محرومیتهای اجتماعی و ممنوعیتهای حداقلی برای ناقضان شیوه نامههای بهداشتی، موضوعی بود که بارها صدای اعتراض مسئولان وزارت بهداشت را بلند کرد و باعث شد تا ماهها برای بسیاری، این دستورالعملها در حد یک باید اخلاقی و دلبخواه باشد.
با وجود این ضعفِ آشکار در عملکردهای ماههای اخیر ستاد ملی مقابلهبا کرونا و عادتکردن شهروندان به یک آزادی پرهزینه، از اوایل آذر، به ایجاد محدودیت برای تردد خودروهای شخصی در داخل و خارج از شهرها، محدودیت و جریمه در نظر گرفته شد. تصمیمی که نتایج مثبتش را نشان داد و میتواند برای دیگر بایدهای بهداشتی نیز تکرار شود.
تبدیل شرایط هشدار به نرمال
دکتر حامد بخشی جامعهشناس
اینکه چرا برخی از مردم پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند، دلایل مختلفی دارد. دراینبین، عاملی که از همه جدیتر میبینم، این است که آدمها نمیتوانند برای بلند مدت در شرایط هشدار قرار بگیرند. با بیماریای مواجهایم که دست بالا ۳ درصد تلفات میگیرد. افراد نزدیک یکسال است که با آن درگیر هستند.
گوشبه زنگ بودن، مربوطبه یک بازه زمانی کوتاه است، مانند یکیدو ماه اول که همه رعایت کردند و از خانه بیرون نمیآمدند. وقتی وضعیت ادامه مییابد، مردم وضعیت هشدار را برای خودشان تبدیل به شرایط عادی و طبیعی میکنند. این رفتاری است که در شرایط بدتر از این، مثل سالهای جنگ هم تکرار شده است. به بیان دیگر، میزان احتمال ابتلا و مرگ را به عوارض احتمالی قرنطینه طولانیمدت ترجیح میدهند و به شرایط عادی زندگی برمیگردند.
مواجهه درست با کرونا، فقط مسئله کشور ما نیست. مسئله آمریکا و اروپا هم هست. در فلان کشور پیشرفته، میبینیم که رئیسجمهور و احزاب مختلف، ماسک نمیزنند و در مجامع حضور پیدا میکنند. در اروپا که مفهوم جامعه مدنی قویتر است، تظاهرات راه میافتد علیه ماسکزدن. شرایط اجتماعی در کشور ما متفاوت است و مردم آنچه را که حاکمیت بگوید، میپذیرند یا اگر نپذیرند، علیه آن کنش مدنی به راه نمیاندازند.
روزمرگی رسانهها
تیترهای تکراری، خبرهای تکراری، هشدارهای تکراری؛ استادان رسانه معتقدند این شیوه از اطلاعرسانی تأثیر مثبتی ندارد که هیچ، باعث عادیانگاری آمار مرگهای کرونایی در ذهن مردم میشود. آنها معتقدند اینکه صداوسیما از صبح تا شب و روزنامهها با شیوههای تکراری، صفحات خود را به اخبار کرونا اختصاص دهند، میتواند مخاطب را به فردی خنثی تبدیل کند و او را به این نتیجه برساند که بهتر است روال عادی زندگی را داشته باشد.
دکتر حسن نمکدوست، از استادان علم ارتباطات، تلاش رسانهها برای اطلاعرسانی درباره کرونا را خودانگیخته و بدون سازمان و چارچوب توصیف میکند و با اشارهبه وفور اطلاعات درباره این بیماری، از لزوم تلاش برای تعریف شیوههای تبلیغی نو میگوید؛ موضوعی که در صحبتهای دیگر کارشناسان این حوزه نیز مشاهده میشود: «کرونا، موضوعی تکراری و کسالتبار شده است. چالشی که با آن مواجهایم این است که چطور موضوعِ بهشدت آشناشده را به بحثهای نو گره بزنیم تا برای مردم تکراری نباشد و مخاطب برای شنیدن درباره آن اشتیاق داشته باشد. این کار، بسیار تخصصی است.
» کاهش اعتبار رسانههای رسمی و آموزههایشان بهدلیل ضعف عملکرد مسئولان کشور، نکته دیگری است که یکی از مصداقهای آن را در هشدار مرکز پژوهشهای مجلس مشاهده کردیم. این مرکز، اسفند سال گذشته، با اشاره به وعدههای متولیان اقتصاد کشور برای حمایت از آسیبدیدگان کرونا گفته بود: چنانچه به هر دلیل این وعدهها محقق نشود یا اندکی به تأخیر بیفتد، بار تحققنیافتن آنها موجب بیاعتباری رسانه خواهد شد.
کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد به دولت و دوقطبی ایجادشده میان مدعیان طب سنتی و مدرن که چندی پیش در گزارشی به آن پرداختیم، از دیگر دلایل احصاشده برای بیاعتنایی برخی شهروندان به دستورالعملهای بهداشتی به شمار میرود.