کلوئه ژائو فیلم «سرزمین آوارگان» را براساس رمانی به همین نام به قلم جسیکا برودر ساخته است. بی تردید فیلم را باید اثری استادانه دانست که قدرت شاعرانگی خود را در نمایش شخصیت زنی معمولی نشان میدهد. فیلم گاه به زیباییهای خیره کننده آمریکا میپردازد و گاه داستان زنی را روایت میکند که در پی کشف جدیدی از زندگی است.
احمد صبریان | شهرآرانیوز - «کلوئه ژائو» فیلم
«سرزمین آوارگان» را براساس رمانی به همین نام به قلم
جسیکا برودر ساخته است. بی تردید فیلم را باید اثری استادانه دانست که قدرت شاعرانگی خود را در نمایش شخصیت زنی معمولی نشان میدهد. فیلم گاه به زیباییهای خیره کننده آمریکا میپردازد و گاه داستان زنی را روایت میکند که در پی کشف جدیدی از زندگی است.
همه چیز در «سرزمین آوارگان» تحسین برانگیز و دوست داشتنی است و کارگردان برخلاف ساختههای رایج چند سال اخیر هالیوود، با پرهیز از تلفیق زرق وبرق و اکشن، مجموعهای از پیچیدگیهای گوناگون زندگی را، در قالب روایتی کوتاه به تصویر کشیده است. «سرزمین آوارگان» فقط یک ستاره دارد که پس از مشکلات اقتصادی ناشی از تعطیلی کارخانه و از دستدادن همسرش، زندگی کوچ نشینی را در پیش گرفته است و داخل ون زندگی میکند. همه چیز به یک باره برای او رنگ و بوی تازهای میگیرد و رنگ بندی زندگی اش متفاوت میشود.
«فرن» پس از سالها زمینه زندگی اش را به شکل و شمایل و رنگ و لعاب خاص تجربه میکند. همسایههای جدید، حیاط خلوتهای متفاوت، کوهستان، جنگل، دریا، زندگی در میان رنگها و تجربه کردن حسهای مختلف با آدمهای جدید در یک دنیای ناشناخته. «سرزمین آوارگان» هیجان انگیز نیست و قرار نیست قصهای برای سرگرم شدن تماشاگر روایت کند.
جدیدترین ساخته «کلوئه ژائو»، به لحاظ شخصیت پردازی بی نقص است و در دام کلیشهها گرفتار نمیشود و با زبان سکوت با تماشاگرش سخن میگوید. «فرن» از همان آغاز داستان، چون غم بزرگی در دل دارد و اتفاقات تلخ گذشته او را از زندگی روزمره انسانهای شهری دور کرده است، تمایل چندانی به گفتگو ندارد، اما کارگردان هوشمندانه مسیر داستانش را به سمتی پیش نمیبرد که تماشاگر حتی برای لحظهای برای قهرمان فیلم متأسف شود.
«فرن» با وجود زندگی دشواری که پشت سر گذاشته و وضعیت معشیتی ناامیدکننده کنونی، به مسیری که انتخاب کرده است اعتقاد دارد و به همین دلیل تلاش دارد هر مانعی را از سر راهش بردارد تا زندگی جدیدی پیش گیرد. کارگردان در «سرزمین آوارگان» فرن را فردی خودساخته معرفی میکند که بین زن و مرد تفاوتی نمیگذارد و عاشقانه منتظر شنیدن داستان زندگی شان و کمک به آن هاست. اگرچه در نیمه نخست فیلم، کارگردان اطلاعات محدودی از زندگی «فرن» در اختیار تماشاگر قرار میدهد، اما در نهایت تماشاگر متوجه پیشینه وی شده و ابهاماتش درباره او برطرف میشود. یکی از بهترین لحظات فیلم، سکانس ملاقات «فرن» با خواهرش در شهر است. «کلوئه ژائو» دو خواهر، یکی شهرنشین و دیگری کوچ نشین را با هم روبه رو میکند. این دو در خلوت و بی هیچ پرده ای، از تجربیات زندگی شان با یکدیگر سخن میگویند.
«سرزمین آوارگان» به این نکته اشاره میکند که سبک زندگی متفاوت از زندگی شهری امتیاز مهمی دارد که زندگی مدرن اجتماعی شاید هرگز نتواند از آن بهرهمند شود و آن نیز مستحکم شدن انسان در مجاورت با طبیعت است. کارگردان در کلیدیترین سکانس فیلم که صحنه گفت وگوی بین «فرن» و پیرمرد کوچ نشین است، شخصیتهایی که رنج و درد عمیقی در وجودشان دارند و زندگی آنها را به دل طبیعت کشانده است، بدون روتوش به مخاطب معرفی میکند.
پرداختن به فقر مطلق و ترحم مخاطب در رویاروی با آدمهای فیلم، نگران کنندهترین بخش «سرزمین آوارگان» است که میتوانست زیباییهای اثر را خدشه دار کند، ولی کارگردان با ظرافت تمام، فیلمش را به این مسیر نمیکشاند که فقر کوچ نشینانی که سرنوشت آنها را به دل جاده و بیابانهای بی انتهای آمریکا کشانده، چهرهای ملموس برای مخاطب باشد. آدمهایی که نیمه شب با روشن کردن آتش گردهم میآیند و تجربیات تلخشان را برای هم بازخوانی میکنند و در طول روز نیز با حداقل امکانات رفاهی به شادی و نوعی از زندگی که خبری از منفعت طلبیهای جامعه مدرن در آن نیست میپردازند.
«سرزمین آوارگان» ایده جذاب و دلنشین بازگشت به طبیعت را مطرح میکند، طبیعتی که در آن از ریا، دروغ، تحقیر و ستم خبری نیست. فیلم آگاهانه «فرن» را به دل طبیعت سنگی در آمریکا میبرد تا ارزش زندگی را به مخاطب یادآوری کند.
«ژائو» در ساخت «سرزمین آوارگان» از تماشاگر میخواهد به جای شنیدن پیام زیست محیطی، به دل طبیعت بزند و مانند همان درخت غول آسایی که «فرن» او را در آغوش میکشد، در قلب طبیعت بایستد و به زندگی بیندیشد. مک دورمند، تک ستاره فیلم است، زنی قدرتمند، ولی غم زده که نگاههای سرد و طولانی اش در بیابانهای سرد آمریکا، یکی از جذابترین تجربههای بازیگری چند سال اخیر را برای این بازیگر رقم میزند و امید است با بازی در این فیلم، سومین اسکار بازیگری را پس از فیلمهای «فارگو» و «سه بیلبورد خارج از میزوری» از آن خود کند.
«سرزمین آوارگان» در بخشهای فنی نیز اثری ستایش برانگیز است. از فیلم برداری فوق العاده تا نورپردازی و لانگ شاتهای تماشایی فیلم و ترکیب آنها با موسیقی شنیدنی «لودویکو اناودی» روح تماشاگر را به تسخیر خود درمی آورد. بی تردید فیلم «سرزمین آوارگان» از آن دست آثار سینمایی است که با تماشای آن، حس ناب و خوشایندی در دل و جان تماشاگر نفوذ میکند و همراه با قهرمان فیلم، خود را در این تجربه همراه میسازد تا به درک جدیدی از زندگی برسد.