صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

قفسه نوروزی کتاب (۲): طعم گَس واقعیت

  • کد خبر: ۶۲۲۲۹
  • ۰۴ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۰
اگر عاشق جستار و روایت‌های واقعی هستید و می‌خواهید به واقعیت از زاویه و نگاهی تاره بنگرید. قفسه دوم برای شماست؛ برای کسانی که دنبال یافتن هنر زندگی هستند.
شهرآرانیوز - اگر عاشق جستار و روایت‌های واقعی هستید و می‌خواهید به واقعیت از زاویه و نگاهی تاره بنگرید. قفسه دوم برای شماست؛ برای شما که دنبال یافتن هنر زندگی هستید. 
 

سینما جهنم: شش گزارش درباره آدم‌سوزی در سینمارکس

 
 

چیزی‌که «سینما جهنم: شش گزارش درباره آدم‌سوزی در سینمارکس» را به یک روایت استخوان‌دار محکم تبدیل کرده است، شیوه مواجهه نویسنده به‌عنوان یک پژوهشگر/ راوی با فاجعه آدم‌سوزی در حادثه آبادان است، شیوه‌ای که مطابق آن کریم نیکونظر نه به چیزی‌که تا الان از این فاجعه گفته‌اند اکتفا کرده و نه گرفتار عصاقورت‌دادگی روایت‌های تاریخی رسمی شده است. نویسنده با استفاده از جزئی‌ترین اطلاعاتی که به غنای روایت کمک می‌کنند و با شناخت کامل، یک درام پرکشش ساخته است که درعین‌حال، به‌دلیل کنارهم‌قرارگرفتن شواهد و شایعه‌ها در آن، یک روایت نو با ابعاد تازه به‌حساب می‌آید. نیکونظر، باتوجه‌به اینکه چه کسانی و از چه طیفی از این موضوع آگاه بوده‌اند و چه اقداماتی به این فاجعه منجر شده است، اعتقاد دارد که جو ملتهب آن سال‌های آبادان با پیشینه‌ای از اختلافات سیاسی و اجتماعی که به دعوا‌های ملی‌شدن صنعت نفت برمی‌گشت، باعث شد ۴ جوان آبادانی دست به چنین‌کاری بزنند. این روایت را «نشر چشمه» چاپ و منتشر کرده است.


دربی کنتاکی درب‌و‌داغان است

 
 

هانتر اس تامپسون یکی از نویسنده‌های مشهور نسل «بیت» است، نسل یاغی‌های سرکشی که سعی کردند قواعد مرسوم و دست وپاگیر را در همه زمینه‌ها زیرپا بگذارند و ساختارشکنانه زندگی کنند و بنویسند. او مبدع نوعی از ژورنالیسم به‌اسم «گانزو» است، سبکی که در آن گزارشگر ادعای بی‌طرفی ندارد، و روایت را اغلب از زبان اول‌شخص بیان می‌کنند. تامپسون سبک شخصی خودش را برپایه این عقیده فاکنر استوار کرد که «قصه بهترین واقعیت است.» اینجا، در «دربی کنتاکی درب‌و‌داغان است» هم او سراغ یکی از مسابقه‌های اسب‌دوانی قدیمی و مهم دنیا در آمریکا رفته است و با یک لحن بی‌رحمانه مبالغه‌آمیز خنده‌دار -که خودش هم کم درب‌وداغان نیست- خرپول زادگاهش، لویی ویل، را هدف گرفته است و نمایش سرمستانه آن را جوری به‌تصویر کشیده است که انگار نمادی از تمام رذائل آمریکای دوران نیکسون است. این جستار را طهورا آیتی ترجمه و «انتشارات پاگرد» در مجموعه «شرایط» چاپ و منتشر کرده است.
 


کوچک و سخت

 
 

«کوچک و سخت» نگاه یک مادر اهل‌ادبیات و نویسنده است به بچه‌اش که تازه به دنیا آمده و به خودش که انگار وارد یک دنیای دیگر شده است؛ انگار همه‌چیز نسبت‌به گذشته تغییر محسوسی کرده باشد: در نگاه ریوکا گالچن مادر، زمان آن زمان همیشگی نیست، رفتار‌ها و همین‌طور غذاپختن، راه‌رفتن، گشتن، نگاه‌کردن به آدم‌ها، همه و همه، جور دیگری هستند. او در این مجموعه‌جستار کوتاه هرآن چیزی را که یک مادر نویسنده درطول بارداری و طی دوران نوزادی بچه‌اش با آن مواجه می‌شود نوشته است، مثلا ماجرای مردی را که تا قبل از آن وقتی آن مرد را می‌دیده است راهش را کج می‌کرده است که با آزارواذیت‌های زبانی او مواجه نشود، ولی بعد‌ها که با بچه‌اش از همان مسیر رد می‌شود، همان مرد چند توصیه مراقبتی به او می‌کند. خواندن «کوچک و سخت» که «نشر اطراف» آن را چاپ و منتشر کرده است شاید گاهی شبیه حل یک معما به‌نظر برسد، اما حتما آدم را سر ذوق می‌آورد.

 


هنر پیرشدن

 
 

علی عبداللهی چند سالی است که مشغول ترجمه مجموعه «هنر»‌های آرتور شوپنهاور، فیلسوف ژرف‌اندیش و بدبین و تندخو و صریح‌اللهجه آلمانی، است، متن‌های کوتاهی که این متفکر در ۸ سال پایانی عمر خودش نوشته است و بعد‌ها دیگران آن‌ها را زیر عناوین مجزا گردآوری و تدوین کرده‌اند؛ توضیح‌اینکه شوپنهاور برای شرح‌وبسط فلسفه عملی خودش متن‌های پراکنده‌ای نوشت که نتوانست آن‌ها را سروسامان بدهد. خوشبختانه، تا امروز، عبداللهی ۷ تا از این رساله‌ها را که به‌قول خودش بایست اسمشان را گذاشت «دانشنامه ناسزا‌ها و پرخاشگری‌ها» یا «زرادخانه طعن‌ها» به‌فارسی برگردانده است که همه‌شان را «نشر مرکز» چاپ و منتشر کرده است. آخرین این رساله‌ها «هنر پیرشدن» است، دنباله «هنر حفظ آبرو» و «هنر خودشناسی» و «هنر خوشبختی» و «هنر رفتار با زنان» و «هنر رنجاندن» و «هنر زنده‌ماندن». شوپنهاور مطالب مربوط به این کتاب آخری را وقتی نوشته که خودش پیر بوده است، اما نه یک پیر ازکارافتاده که به‌انتظار مرگ نشسته است، پیری که می‌خواهد تا آخرین لحظه تلاش کند و همین کار را به بقیه هم یاد بدهد.


هنر چاق‌بودن

 

رامبد خانلری، مترجم و داستان‌نویس، از قدیم‌ها، نویسنده خیلی خوب، اما، قدیم‌ها، نویسنده خیلی چاقی بود. صفت «خیلی چاق» برای توصیف یک آدم ۱۶۵ کیلویی اصلا اغراق‌آمیز نیست. به‌نظر می‌آید خیلی چاق‌بودنِ این آدمِ خیلی چاق، ازنظر خیلی‌ها خیلی خاص و خوب بوده باشد، اما ظاهرا برای خودش خیلی تلخ و ناخوشایند بوده است، وگرنه الان هفتادهشتاد کیلو نمی‌بود: خانلری خیلی چاق، یک روز که فیلم عروسی خودش را می‌بیند، مثل بعضی خلاف‌کار‌های بعضی فیلم‌ها، یک‌هو متحول می‌شود و تصمیم می‌گیرد لاغر بشود، اگرچه نه خیلی، و این کار را هم می‌کند. بعد، خانلری لاغر که با آگاهی و انتخابْ وزن کم کرده بوده است یک فیلم دیگر می‌بیند که او را به فکر فرومی‌برد. خانلری لاغر به این نتیجه می‌رسد که خانلری چاق و خانلری چاق‌ها خوبی‌هایی دارند که خانلری لاغر و خانلری‌لاغر‌ها ندارند، بنابراین، باید با خودشان مهربان باشند؛ به‌این‌ترتیب، خانلری لاغر با الهام از خانلری خیلی چاق «هنر چاق‌بودن» را می‌نویسد و «انتشارات آوند دانش» هم آن چاپ و منتشر می‌کند.
 
 
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.