صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حتی اگر بدانیم...

  • کد خبر: ۶۴۴۲۹
  • ۲۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۵
عباسعلی سپاهی‌یونسی - شاعر و روزنامه‌نگار
به گزارش شهرآرانیوز؛ همان طور که مشتی آب برمی دارم تا به صورتم بزنم، به دوستم می‌گویم: فکرش را بکن تا همین چند سال قبل، این روستا با این فاصله چندکیلومتری از مشهد، برای خودش حال وهوای خاصی داشته است؛ یعنی می‌توانستی با نیم ساعتی رانندگی از شلوغی خیابان‌های مشهد بیرون بزنی و برسی به کوچه‌های پر از درخت توت روستا، به تماشای زمین‌های کشاورزی و گله‌های گوسفندی که از صحرا برمی گردند یا به صحرا می‌روند.‌

می‌گویم: همین چاه موتوری که حالا برقی شده است و بدون سروصدا، آب زلال را از زمین بیرون می‌کشد و تقدیم ما آدم‌ها می‌کند، روزگاری آب موردنیاز برای کاشت مزرعه‌های جو، گندم، پنبه و هرآنچه می‌تواند از زمین بروید را تامین می‌کرد، اما حالا همه چیز تغییر کرده است. به هر طرف روستا که نگاه می‌کنی، خانه‌های شهری را می‌بینی که هیچ نسبتی با معماری روستا ندارند. انگار آن‌ها را از خیابان‌های شهر منتقل کرده اند به این روستا تا کم کم اهالی روستا هم فکر کنند که چرا زندگی ما باید به این سختی بگذرد، آن هم در خانه‌هایی معمولی، اما همسایه ما که از شهر آمده است اینجا و برای خودش ویلایی ساخته است، باید چنین خانه شیک و باکلاسی داشته باشد.

دوستم می‌گوید: راست می‌گویی. یادم هست همین زمین‌هایی که قطعه بندی و هرکدام تبدیل به ویلایی شده اند، پیشتر‌ها زمین‌های یونجه بودند. آن طرف دیگر که می‌بینی، گندم و جو می‌کاشتند، اما حالا آب این چاه موتور فروخته می‌شود. ساعت به ساعت می‌شود و سر از باغ ویلا‌هایی درمی آورد که روزبه روز تعداد آ ن‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود. انگار برای تامین آرد دیگر نیازی نیست که مردم این روستا و روستا‌های مشابه آن در اطراف مشهد، گندمی بکارند.‌

می‌گویم: ماجرا وقتی غم انگیزتر می‌شود که فکر کنیم روستا‌هایی که روزی گندم خودشان را تامین می‌کردند و به شهر هم گندم می‌دادند، حالا باید چشم به راه ماشین‌هایی باشند که برای نانوایشان از شهر آرد می‌آورند، پس دیگر عجیب نیست که این همه باغ ویلا در اطراف مشهد ساخته شود و صاحبان بعضی از آن ها، ماهانه و با تانکر، آب موردنیاز باغچه خودشان را فراهم کنند. چشم می‌گردانم و کمی آن طرف‌تر درختان توتی را می‌بینم که حالا مانده اند دورتر از جوی آبی که به جای گذر کردن از کنار درختان توت و رسیدن به زمین‌های گندم یا یونجه، آب آن وارد لوله‌های سیاهی می‌شود که سر راه از آن برای ویلا‌ها و باغ‌های شهری آب می‌گیرند.

با خودم فکر می‌کنم خودخواه‌تر از ما آدم‌ها خودمان هستیم؛ چون حتی اگر فکر کنیم این ویلاسازی‌ها و این باغچه بازی ما باعث خسارت فراوان به کشاورزی این سرزمین و تشنگی جمعی از آدم‌ها می‌شود، بازهم دوست داریم برای خودمان باغ و ویلایی داشته باشیم، حتی اگر بدانیم ساخت آن غیرمجاز است، حتی اگر بدانیم باید با تانکر آب موردنیاز درختانمان را تامین کنیم، حتی اگر بدانیم با این زیاده خواهی‌ها داریم فاتحه سفره‌های آب زیرزمینی را می‌خوانیم، حتی اگر بدانیم...
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.