۱۲ سال، عمر کوتاهى نیست، آنهم در روزگارى که هر روز یک هفته، یک هفته یک ماه و یک ماه یک سال است، آنهم براى روزنامهاى که نمىخواهد هر روزش را به نمایش مکانیکى و غیرخلاقانه واقعیتها و خردهواقعیتها محدود کند. باید بدانیم مرجع و موجه بودن، کیفیت ذاتى هر رسانهاى که اعلام حضور مىکند، نیست. کیفیت در ذات پیامى است که مىتواند اعتبار و ارزش بیافریند. رسانههاى بسیارى ممکن است مدعى چنین ارزشى باشند، اما تعیین این ارزش، تابع کمیت مخاطب و نیز کاربردى بودن کیفیت پیام است؛ یعنى روزنامه بودن به صرف داشتن لوگو و امتیاز و نشر، کافى نیست. بسیارى از نشریهها، سایتها و خبرگزارىهاى ما تیپ هم نیستند، چه برسد به اینکه شخصیت باشند و مانند هر شخصیتى پرتو وجودى داشته باشند.
آیا شهرآرا روزنامهاى مبتکر و خلاق در موضوع، محتوا و ساختار است؟ قبل از پاسخ صریح و سریع باید توضیح دهم آنچه از روزگار رنجور رسانههاى کاغذى، سایتها و خبرگزارىها برمىآید، درواقع نوشتن عین ننوشتن و گفتن عین نگفتن است؛ کموبیش مانند برنامههاى رادیو و تلویزیون که پندارى براى سالخوردگان آلزایمرى ساکن در آسایشگاه پخش مىشود که تنها بخش اعتناپذیر آن کمى سرگرمى مثل یکىدو سریال در طول سال یا پخش چند مسابقه فوتبال است، از بس که عوامل فراوان و متنوع برای تهدید و تحدید رسانههاى جمعى وجود دارد و پیوسته درحال گسترش است.
اساسا برخى مسئولان، رادیو و تلویزیون موجود را مصداق حقیقى رسانه متعهد و مسئول مىدانند که بهخوبى افکار عمومى جامعه را نمایندگى مىکند.
آیا رسانههاى ما در آستانه لال شدن یا لکنت زبان جدى هستند؟ بررسى و پژوهشهاى موجود مایوسکننده است؛ چون از نداشتن اعتمادبهنفس رسانهها بهخاطر مخاطب ناچیز، ناامنی شغلى و نیز نداشتن امنیت حرفهاى روزنامهنگارى خبر میدهد. حتى رسانههاى وابسته به مراکز قدرت هم از این وضع در هراس هستند. گرانى بخش سختافزارى روزنامهها و مجلهها و حقوق ناچیز و غمانگیز روزنامهنگاران، نگرانىها را تا سطح بحران جدى ارتقا داده است. بحران از دست رفتن مشروعیت رسانهها در دقیقه اکنون که تب انتخابات در پیش است، محسوس و مشهود است.
حضور پیوسته و بىوقفه شهرآرا در ۱۲ سال البته با فرودوفرازهایى همراه بوده است، اما آنچه وضع موجود را از نظر کمى و کیفى دفاعپذیر مىکند، جایگاه یگانه این روزنامه در پهنه وسیع زیست استانى و بخشى و محلى است که به مثابه یک رسانه با تنوع مضامین، تنوع شکلى و محتوایى براى فهم و درک جایگاه شهروندى و نسبت آن با مدیریت و زیست اجتماعى، عمل مىکند؛ رسانهاى که ماموریت اصلی آن، تعامل شهرنشینان با مدیریت شهرى است. به عبارت دیگر شهرآرا روزنامهاى شهرى، اجتماعى، فرهنگى، ادبى و هنرى، ورزشى و اقتصادى و غیرسیاسى یا کمتر سیاسى است. کمتر سیاسى بودن یک مزیت فوقالعاده براى نشریه وابسته به شهردارى است در روزگارى که هیچ موضوعى در امان از رنگ و انگ سیاسى نیست، حتى مرغ و تخممرغ.
به گمان من، شهرآرا به نوعى در تکاپوى تبدیل درک و دریافت و زیست حاشیهنشینى به شهرنشینى و شهرنشینى به شهروندى است و این همان ویژگى است که شهرآرا در تنوع ضمیمهها و ویژهنامهها بر آن تاکید مىکند و این همان ظرفیت و قابلیتى است که روزنامه را دیدنى و خواندنى مىکند؛ خصوصیاتى که بسیارى از روزنامههاى بهظاهر، سراسرى و در حقیقت بخشى یا کمرنگ و بیرنگ در فضاى مجازى ندارند.
نتیجه پایانى؛ آیا شهرآرا روزنامهاى بىعیب و نقص و ایدهآل است؟
البته که چنین نیست. زیست رسانهاى ما در شرایط کنونى بارىبههرجهت است، اما باور دارم شهرآرا مىکوشد متفاوت و خواندنى باشد و کمىوکاستىهایش را حداقلى کند. باور دارم هرقدر رسانهاى متفکر و خودآگاه باشد، بهتدریج از پیوست حداقلى مخاطب به پیوست عمومى و حداکثرى مخاطب هدف میرسد. درست در همین تکانه و تکاپوست که روزنامه دارای شخصیت مىشود. شهرآرا چنین است. شهرآرا تیپ نیست، شخصیت است. گرچه ۱۲ سال دارد، اما در بلوغ است و باید مجال داد زوایاى تازهاى در عمق و هستى این شخصیت ظهور پیدا کند، دوام و قوام یابد و ببالد. بسى امیدوارم.
سالگرد تولد شهرآرا را به مردم و اهالى شهر تبریک مىگویم و ۱۲ شاخه گل چهارفصل، پیشکش به درگاه محترم آنان!