صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

۳پرده درباره زیست رسانه‌ای جامعه ما

  • کد خبر: ۷۱۹۸۲
  • ۰۵ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۳
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. هفته‌ای که پشت‌سر گذاشتیم، برای خانواده رسانه و مخاطبانش، درس‌ها و عبرت‌هایی دربر داشت.
در رخدادی ناگوار و تلخ، دو بانوی خبرنگار حرفه‌ای را که سال‌ها در سپهر محیط‌زیست، تخصصی کار می‌کردند، در حادثه واژگونی اتوبوس در شمال‌غرب کشور از دست دادیم. شمار دیگری از همکاران رسانه‌ای در همان حادثه مجروح شدند.
به‌گفته شاهدان عینی، خودرویی که ستاد احیای دریاچه اورمیه برای خبرنگار‌ها کرایه کرده بود، یک اتوبوس درب‌وداغان بوده است که بنا بر یک نقل‌قول، راننده‌اش از همان اول هم گویا به مسافران خبرنگار گفته بود که ترمز اتوبوس مشکل دارد.


حادثه‌های اتوبوسی در جاده‌های ایران، فراوان رخ داده است که بی‌بروبرگرد، جان بسیاری از هموطنان ما را ستانده است؛ از دانشجو‌های نخبه و المپیادی تا دانش‌آموزان راهیان نور و بسیاری دیگر. خدایشان بیامرزد!
حادثه‌هایی که پیامدش، دریغ و درد و چشمان اشکبار است، با درس‌هایی که از حادثه باید می‌گرفتیم، اما نگرفتیم و پیگیری‌هایی که باید می‌کردیم، اما نکردیم و فقط یک پرونده دیگر بر پرونده‌هایی از این دست، افزوده می‌شود.


در این میان، اگر افکار عمومی در جایگاه مدعی‌العموم، مطالبه‌گری کنند، انگشت اتهام همواره به سوی جاده ناایمن و یک همیشه‌متهم دیگر به نام «راننده» و چهارچرخ آهنی قراضه‌اش، نشانه می‌رود و دست‌آخر هم، فراموشی تا یک بلای زمینی یا آسمانی دیگر. در حادثه اخیر نیز تاکنون هیچ نشانه‌ای دیده نشده است تا روندی جز همان روند همیشگی دنبال شود؛ هرچند ما ناامیدان از بندگان خدا، می‌توانیم دست به دعا برداریم و از خود خدا بخواهیم که به قدر نیم‌دانه ارزن -و نه بیش- به برخی مسئولان جامعه ما عقل ارزانی کند؛ همان مسئولانی که وقتی صحبت از امکانات سازمانی و رفاهی برای خودشان می‌شود، به کمتر از خودروی صفر خارجی و اتاق لاکچری با سونای خشک، رضایت نمی‌دهند. بگذریم. بیایید برای شادی و آرامش روح دو روزنامه‌نگار نیک‌نام سفرکرده‌مان، فاتحه‌ای بخوانیم و نثارشان کنیم.


دوم. در همین هفته و در یک برنامه تلویزیونی که گفته می‌شود جامعه هدفش نوجوانان هستند، یک «مجری-کارشناس» که یکی‌دو سال است به مدد برنامه استعدادیابی «عصر جدید»، به چهره‌ای رسانه‌ای تبدیل شده است، به مجری خانم کنار دستش، رو می‌کند و با یادآوری خاطره مشترک سفر اربعین یک سال پیش‌تر، با چشمان لبریز از هیجان ابراز امیدواری می‌کند که امسال یک «سفر اربعین توپ و شیطون‌بلا» با هم بروند.


بر زبان آوردن این حدیث اشتیاق و آرزومندی بر روی آنتن تلویزیون همانا و سرازیر شدن موج واکنش‌ها -از نقد تا متلک- همان!


من فکر می‌کنم واژه «شیطون‌بلا» در جای خودش و به‌تنهایی، اصطلاح ناجوری نیست، اما وقتی مخاطب سخن، یک خانم است و هنگامی که درکنار نام ارجمند «اربعین» می‌نشیند و از تلویزیون نیز پخش همگانی می‌شود، ماجرا به‌گمانم، کمی تا قسمتی به‌گونه‌ای دیگر می‌شود که نباید به‌سرعت از کنارش گذر کرد.


هرچند می‌شود ماجرا را چنین رفع‌ورجوع کرد که گوینده سخن، ترکیب «اربعین+شیطون‌بلا» را بداهه و در لحظه و آنی، در ذهنش ساخته و بی‌درنگ -شاید از شدت هیجان و احساسات- هم بر زبان رانده است، اما وقتی می‌بینیم آقای کارشناس به‌عنوان مدرس سواد رسانه‌ای و تحلیلگر «زبان بدن» و فضای مجازی، کتاب می‌نویسد و در این عرصه کنشگری می‌کند، ماجرا را با ذره‌بین نقد و نقادی باید بررسی کنیم.


این ماجرا، اما سویه دیگری هم دارد. به همان اندازه که باید پرسید: آرزوی یک «اربعین شیطون‌بلا» یعنی چه و بر زبان آوردنش، چقدر درست است و چقدر نادرست، باید یک جوالدوز به خودمان بزنیم و از سر انصاف از خود بپرسیم: به‌راستی، واکنش ما به این سخن، آیا یک «نقد» برخاسته از اهمیت حرمت یک بانوی ایرانی و جایگاه آیین اربعین است یا اینکه رگه‌هایی از حب‌وبغض در واکنش‌های ما نهفته است؟


سوم. در همین روز‌ها خبر دهشتناک دیگری منتشر شد. خبری که از مرگ ناگهانی یک هنرمند و انیماتور جوان، اما کارکشته، می‌گفت. جوانی که همکار برنامه خندوانه هم بوده و کارنامه حرفه‌ای‌اش -چنان که اهل فن می‌گویند- پروپیمان است.
اما پیوند این ماجرا نیز با رسانه، جای درنگ دارد.


چنان که رسانه‌ها نوشته‌اند، آن عزیز از‌دست‌رفته، خودش جان خودش را ستانده است. وقتی یک انسان -هرچند نخبه در کارش- چنین دردمندانه و رقت‌بار، زیست خاکی خودش را به نیستی گره می‌زند، در اینجا آموزه‌های روزنامه‌نگاری برای خبرنویسان و خبرنگار‌ها توصیه و شیوه‌نامه‌ای دارد و ما را نهیب می‌زند و زنهار می‌دهد، مبادا به‌گونه‌ای خبر حادثه را منتشر کنید که عزت و آبروی فرد ازدنیارفته و خانواده‌اش در زیرپا له شود و ناخواسته و نادانسته، مخاطب کم‌سن‌وسال و بی‌تجربه را که گاه به‌دنبال ارضای حس کنجکاوی‌اش است، رسانه شما به‌سوی آن کار ناپسند بکشاند.


در ماجرای اخیر، با نهایت تلخ‌کامی باید اعتراف کرد که برخی همکاران رسانه‌ای، پا فراتر گذاشتند و نه‌تن‌ها درباره حادثه- عریان و بی‌پرده- نوشتند، بلکه روش کار را هم توضیح دادند و به شکل حیرت‌آور و پرسش‌برانگیزی، به تشریح جزئیات پرداختند. تو گویی از یک نوآوری علمی یا هنرمندانه سخن می‌گویند!


چهارم. در هفته پشت‌سر، سه پرده از بده‌بستان میان جامعه و رسانه، پیش چشمان ما به نمایش درآمد؛ سه پرده‌ای که شایسته است بیشتر درباره یک‌یک آن‌ها درنگ و لایه‌های پیداوپنهانشان را زیرورو کنیم؛ چه‌بسا با قلاب نقد و بررسی، بتوانیم گوهر‌های عبرت‌آموز فراوان از اعماق رخداد‌ها صید کنیم تا در بزنگاه زندگی، ما را یاری کند و دستگیرمان شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.