صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

المان‌های نوروزی مشهد، پلی به دیروز

  • کد خبر: ۹۵۹۸۴
  • ۲۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۱
آدم‌ها همیشه شیفته گذشته هستند و این را هنرمندان هم فهمیده‌اند. نوروز را گذاشته‌اند برای خاطره‌بازی آدم‌ها با گذشته‌هایشان.

معصومه فرمانی‌کیا | شهرآرانیوز؛ چند سال است حلول سال نو شمسی همراه با یک اتفاق تازه در محلات مشهد بوده است؛ جانمایی المان‌های شهری در طرح‌ها و موضوعات مختلف. منطقه ما هم میزبان المان‌های بهاری زیادی بوده است که تعداد آن‌هایی که ماندگار شده اند کمتراست. با توجه به محدوده گردشگری راه آهن در این منطقه به نظر می‌آید مدیریت شهری و هنری وسواس بیشتری برای انتخاب المان‌ها در این نقطه دارد.

ایستگاه رسیدن

در میان همه نام‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌های شهر مشهد، «راه‌آهن» جای خودش را دارد. اینجا ایستگاه رسیدن است؛ لحظه ورود به مشهد. آدم در خیابان‌های نزدیک به حرم کیفور می‌شود. راه‌آهن چند چهارراه و خیابان بزرگ تا حرم فاصله دارد و حتما این فضا بر آثار هنری این منطقه هم تأثیرگذار است. بین همه المان‌های نوروزی ریزودرشتی که در سال‌های قبل آمدند و رفتند، «یادمان وداع» با سلام‌های بی‌پایان مادر و فرزند، پدر و دختر و... گره خورده بود، اما این المان دائم نبود.

مشهد در زمینه فضاسازی شهری سال‌به‌سال درحال پیشرفت است. المان‌های نوروزی میدان راه‌آهن موضوع‌هایی مشابه دارد که بیشتر آن‌ها به سفر و ورود به شهر امام‌رضا (ع) ختم می‌شود؛ مانند «چمدان زیارت» سال ۱۳۹۵، المان «در پناه خورشید»‌ی که علیرضا نعمت‌اللهی خالق آن بود و سال ۱۳۹۸ آن را به این میدان آورد و هر آنچه که هنرمندان دیگر خالق آن بوده‌اند.

آمار‌ها می‌گوید در بین بهاری‌هایی که آمده و رفته، سال ۱۳۹۸ پررنگ‌ترین سال المانی برای منطقه ۳ بوده است. حسین کهفی «ماه و مسافر» را در همین سال خلق کرد. نماد سنگ‌نگاره‌هایی که به میدان راه‌آهن آمدند و به‌دلیل ابعاد بزرگشان ماندگاری‌شان خیلی طولانی نبود هم در همین سال نصب شد. المان‌های دیگر نیز که به‌بهانه بهار خلق شدند، ماندگار نبودند و برای همیشه از میدان رفتند. از بین همه این‌ها مهدی زارعی سال ۱۳۹۹ اثری با نام «ضامن آهو» ساخت که به‌نظر خیلی‌ها مناسب این میدان است و ماندگار شده است.

شادمانی در میدان فجر

البته کسانی که ساکن این محله‌ها هستند، المان‌های بهاری را که در محله سکونتشان جانمایی شده است، اتفاقی شیرین می‌دانند؛ آن‌ها با «فال حافظ» خیابان بهجت خاطره دارند و از «هوشیار و بیدار» خیابان عبادی که سال ۱۳۹۶ به میدان آمد، یاد می‌کنند؛ المان‌هایی که حالا دیگر هیچ‌کدام در منطقه نیستند.
محترم اسدی درباره المان «چرخ گردان» که در چهارراه زرینه نصب شده و راحله مجردی آن را خلق کرده بود، می‌گوید: چرخ‌هایی که جای گلبرگ‌ها را گرفته‌اند، ابتدا برایم نامأنوس بود و معنای آن را نمی‌فهمیدم، ولی بعد متوجه منظور آن شدم.

اثر بیشتر هنرمندان ناخودآگاه روح را درگیر خودش می‌کند؛ مانند المان «خاطره‌بازی» که عبدالصادق کوهی سال ۱۳۹۸ ساخت و در میدان فجر بولوار طبرسی شمالی نصب شد؛ پسر دوچرخه‌سواری که دست‌هایش را شادمانه باز گرفته بود و می‌خندید. پسرک دوچرخه‌سوار خستگی را از تن عابران خیابان‌های شلوغ آن حوالی می‌گرفت و هنوز هم خیلی‌ها دل‌تنگ پسرک شاد میدان هستند.

جالب است که برخی هنرمندان کودکان را از خاطر نبرده‌اند و در المان‌های شهری از آن غافل نبوده‌اند. اگر بخواهیم یک نماد کودکانه به کار ببریم، گذشته از فرم‌ها و رنگ‌هایی که مختص کودکان است، نگاه محتوایی هم مهم است. باید در این آثار مخاطب خاص را کودک فرض کرد و دقت کرد که با یک نماد چه پیامی به او فرستاده می‌شود. نگار حقانی، هنرمند جشنواره‌های نوروزی، دوست داشته است برای کودکان کار کند.

سوژه نقالی و شاهنامه به‌عنوان سند دیرینه کشورمان در نزدیکی‌های فصل بهار به ذهن او می‌رسد و بعد از آن برای انجامش مصمم می‌شود. خودش می‌گوید: با خلق این اثر می‌خواستم بچه‌ها هنر شاهنامه‌خوانی را یاد بگیرند. البته این المان چند سالی است که منتقل شده است. بخشی از المان‌های شهری به‌صورت نقاشی و دیوارنگاره‌ها هستند.

هنرمندان از این روش استفاده کردند و هر آنچه از ذوق و هنر داشتند به دیوار‌های خیابان‌ها و پل‌ها منتقل کردند؛ ترنج‌ها و اسلیمی‌ها و طرح فرشی که بر دیوار برخی خیابان‌ها نقش بست و پای هر رهگذری را سست می‌کرد و حالا از روی دیوار‌ها شسته شده و رفته است. تماشای چهارخانه‌های به‌هم‌پیوسته که ترنج‌ها و اسلیمی‌های ایرانی و اسلامی از دل آن سرک می‌کشید، روی دیوار‌های چهارراه راه‌آهن و عبادی نشسته بود که گاهی بهار سال بعد از آن تغییر می‌کرد.

بهار کنار کوزه‌های گلی

آدم‌ها همیشه شیفته گذشته هستند و این را هنرمندان هم فهمیده‌اند. نوروز را گذاشته‌اند برای خاطره‌بازی آدم‌ها با گذشته‌هایشان. فکر کنید در روزگاری که برق نبود و زمستانش واقعا زمستان بود، برف تا زانو می‌رسید و مادربزرگ چراغ‌نفتی‌اش را می‌آورد و روی آن دیگ آبگوشت می‌گذاشت و کرکره مغازه‌ها اول صبح بالا می‌رفت. عطاری، خرازی و... بهار سال ۱۳۹۹ با المان چهارراه راه‌آهن مشهد خاطره‌انگیز شد؛ ۳ دهنه حجره قدیمی بزازی و عطاری و لحاف‌دوزی با توپ پارچه‌های قدیمی.

الهه حصاری صحنه چشمگیری در این چهارراه خلق کرد بود که خیلی‌ها از دیگر محدوده‌های شهری می‌آمدند و می‌ایستادند و عکس می‌گرفتند. حالا چند وقتی است که حجره‌ها جمع شده‌اند و نیستند، اما خاطره قفسه‌های چوبی و کوزه‌های لعاب‌دیده سبز و عطاری‌ها هنوز هم با آدم‌هایی است که گذرشان به این چهارراه می‌افتد. همچنین، صدای دنگ‌دنگ کمان پنبه‌زنی پیرمرد لحاف‌دوز که برای زوج‌ها لحاف و تشک آماده می‌کرد. تشک‌های سفید روی هم چیده‌شده و بعد هم بالشت‌های سرخ مخملی و گردی که تترون سفید دورش حلقه شده بود و بهار خیلی‌ها را در سال ۱۳۹۹ شیرین کرد. شهروندان زیادی از منطقه، نوروز و بهار سال ۱۳۹۹ را با این المان می‌شناسند.

رهایی در بهار فصل

«آوای بهار» هم از المان‌های مربوط به سال ۱۳۹۸ است و اثر مسعود وزیری است که روان ساکنان و بومی‌های خیابان رسالت ۹۷ را تازه کرد و اثر خاص و چشمگیری هم بود، به‌ویژه برای آن‌هایی که ساکن محدوده‌های پیرامونی هستند. فضا به‌شکلی طراحی شده بود که تعدادی قفس پرنده به دیوار نصب شده بود و در قفس‌ها باز بود و پرنده‌ای به نشان رهایی و آزادی روی قفس‌ها بود.

زیر چند قفس دستگاه پخش صوتی نصب شده بود که صدای پرندگان را پخش و انعکاس آن حس خوشایندی منتقل می‌کرد. مردم دوست داشتند این صدای بهار برای همیشه در محله زندگی‌شان بماند، اما المان‌ها دائمی نیستند و بعد از مرمت به محدوده‌های دیگر انتقال داده می‌شوند.

اهالی رسالت و قرقی المان دائم می‌خواهند‌

نمی‌توان منکر برخی ماجرا‌ها درباره المان‌ها شد. از انتقاد‌هایی که همواره هست، رعایت‌نشدن عدالت توزیعی در نصب المان‌هاست و ساکنان محدوده‌هایی، چون رسالت و قرقی می‌خواهند المان‌های دائم در محدوده سکونتشان نصب شود تا حال‌وهوای محله را عوض کند. از این گذشته، بنا به نظر برخی کارشناسان هنری بعضی محله‌های این مناطق که ظرفیت گردشگری دارند، لازم است المان ثابت داشته باشند؛ مثل آرامگاه خواجه‌ربیع که تا چند سال گذشته مجسمه‌هایی داشت که دست به دعا و نیایش برداشته بودند و رهگذران را به فکر می‌انداخت و حالا دیگر نیستند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.