در این روزها گلایهٔ نجیب بارور شاعر معاصر افغانستان دربارهٔ وضعیت اقامتیاش در رسانهها مطرح شده است. بهجا میبینم که به این بهانه، خلاصهای از یادداشتی را که چندی پیش نوشته بودم و در خبرگزاری مهر منتشر شده بود، اینجا منتشر کنم، با این یادآوری که این یک مشکل عام است که این بار از زبان یک شاعر ما بیان شده است.
گروه وسیعی از نخبگان افغانستان اکنون از سر اضطرار مهاجرت پیشه کردهاند. ما میتوانیم قضیه را از دایرهٔ شخص بیرون بیاوریم و در پی راه حل کلی برای اصل موضوع باشیم.
افغانستان در طول تاریخ، و به خصوص در نیم قرن اخیر، جنگهای بسیاری به خود دیده است و مهاجرت، یکی از توابع ناگزیر این جنگها بوده است. بسیاری از این مهاجران، نخبگان افغانستان بودند.
طبیعتاً هر کسی که از مهاجرت در ایران دوباره به کشور برگشت، یک پل پیوند، یک حلقهٔ ارتباط بود میان دو کشور. خیلی از اینها زمینههای ارتباطات بازرگانی، سیاسی و فرهنگی را میان دو کشور فراهم کردند.
تجربه نشان داد که دو کشور برای همدیگر تمام نمیشوند. ما همیشه بخت یا حتی ناگزیری این مجاورت را داریم و هر بذری که در زمین همدیگر بکاریم، به زودی ثمر میدهد و همه را بهرهمند میسازد.
اگر ایران بتواند تا حد توان برای گروههای تأثیرگذار و نخبۀ افغانستان گشایشهایی پدید آورد در فردایی که چندان هم دور نخواهد بود، این آدمها به هر حال به درد دو ملت میخورند و همان پلهای پیوند خواهند بود.
میپذیرم که برای کشوری که این همه مهاجرپذیری و مهاجرنوازی در این سالها داشته است، آن هم در اوضاع تحریم و کرونا این امر خالی از دشواری هم نیست. ولی این را باید یک عارضۀ طبیعی دانست و تبعات آن را به امید ثمرات آن تحمل کرد.
پیشنهاد من به دستگاههای دخیل در امور افغانستان این است که تا دیر نشده و این جمع کیفی و نخبۀ افغانستان روانۀ کشورهای دور نشده و یا به دامن دشمنان ما و شما نیفتادهاند، آنان را زیر چتر حمایت بگیرید. تعدادشان در قیاس با تعداد کل مهاجرین زیاد نیست، ولی بازده کیفی آنان برای هر دو کشور قابل توجه خواهد بود.
اگر به منفعت کشور همسایه میاندیشید، نگذارید که آن کشور از نخبگان خالی شود و اگر هم به منفعت خود میاندیشید، باز هم این یک سرمایهگذاری برای آیندۀ ایران نیز خواهد بود، کشوری که خواه ناخواه و برای همیشه در افغانستان منافعی دارد و چه بسا که این منافع، مشترک هم هست.
منبع: کانال تلگرامی محمدکاظم کاظمی