سارا رنگیان | شهرآرانیوز؛ تاریخ کوچه پس کوچههای مشهد سرشار از قصههای تلخ و شیرینی است که زیر سایه عنایت حضرت دوست به سرانجام و سامان رسیده است. یکی از این تلخیهای به شیرینی رسیده، حکایت نیازمندانی است که از قضا شمار کودکان و اطفال آسیب پذیر میان آنها بسیار بوده است، آن چنان که آستان قدس رضوی را به عنوان نخستین خیریه سازمانی مشهد وادار به تأسیس دارالعجزه، دارالتربیه و نوانخانه میکند؛ سطرهای بعدی گذری بر تاریخ این رویداد زیبا در مشهد است.
مشهد در همه دورانها همیشه آخرین پناه مردم دردمند بوده است، خاصه به وقت آمدن بلایی که در برابرش از خود دفاعی نداشته اند. این بلا در قدیم میتوانسته دشمن خارجی باشد یا حکومت ظالم داخلی؛ وبا و طاعون باشد یا قحطی و گرسنگی. همین است که برابر اسناد موجود، از دوره صفوی در آستان قدس رضوی، موقوفاتی با هدف دستگیری از مردم در زمان احتیاج در نظر گرفته میشده که متعلق به زائر مسکین، بیمار و در راه مانده بوده است. در دوره قاجار و پس از آن نیز میتوان خبرهای بسیاری مبنی بر دخیل شدن زنان بی سرپرست یا رها کردن کودک و نوزاد در اطراف حرم یافت که گویا همگی تحویل آستان قدس رضوی میشده اند. برای نمونه، روزنامه «وقایع اتفاقیه» که در روزگار ناصرالدین شاه و محمدعلی شاه چاپ و منتشر میشده است، در خبری مینویسد: «طفل تازه ولادهای در حرم پیدا شده، فعلا در آستان مقدس رضوی است تا درباره او تصمیمی اتخاذ شود.»
این موضوع آن چنان فراوانی داشته است که در سفرنامه چند سیاح خارجی نیز به آن اشاره شده است و آنها از بسیاریِ کودکان رها شده (روزی دو تا سه کودک رها شده در حرم)، وجود بیماران فقیر و زنان بی سرپرست در اطراف حرم مطهر رضوی حکایت کرده اند. این موضوع بعدها سبب میشود تشکیلات آستان قدس رضوی تلاش کند با دایر کردن سازمان یا نهاد مجزایی در زیر مجموعه خود، سامان دهی این موضوع را بر عهده بگیرد.
البته ناگفته نماند که پیش از این، در شهر امام مهربانی، بزرگان مؤمنی هم بوده اند که سعی کرده اند با تشکیل انجمن هایی، این مهم را در حد وسع خود بر عهده بگیرند که «انجمن سعادت» یکی از آن هاست. «سعادت» نخستین انجمن خیریه مشهد است که اخبار آن در جراید دوره قاجار آمده و گویا توسط جمعی از متمولان و ثروتمندان مشهد تشکیل شده است. روزنامه «ایران سلطانی» در جمادی الاول ۱۳۲۵ مینویسد: «تشکیل انجمن خیریه سعادت: اولین انعقاد این انجمن در اواسط ماه محرم، در منزل جناب حاجی میرزا ابوتراب خان اقبال التولیه، از اجله محترمین مشهد با حضور ۱۴ نفر از آقایان دانشمندان غیور ملت خواه اتفاق افتاد.»
در ادامه این خبر میخوانیم که اعضای انجمن تصمیم میگیرند هر هفته، سه ساعت در منزل یکی از بزرگان شهر جمع شوند و در امور خیریه مشارکت کنند که تأسیس مدرسه، آبله کوبی اطفال و ایجاد اشتغال برای فقرا از جمله این اقدامات است. نویسنده این گزارش توضیح میدهد که اگر اعضای این انجمن بر پیمان خود بمانند، دیگر در تمام مشهد، یک نفر آدم بیکار و طفل بی کمال (بی سواد) و فقیر و گدا نمیماند.
با این همه آستان مقدس حضرت رضا (ع) نخستین مکان و سازمانی است که چتر حمایتش را بر سر اطفال یتیم، زنان بی سرپرست و بیماران و نیازمندان باز میکند و با ایجاد «دارالعجزه» نخستین گام را در این راه برمی دارد. برابر اسناد و مکتوبات موجود، از «دارالعجزه» میتوان به عنوان قدیمیترین مؤسسه خیریه تحت حمایت آستان قدس رضوی نام برد که اساسنامه آن با پنج فصل و ۳۱ ماده، در ۲۹ بهمن سال ۱۲۹۵ خورشیدی، تدوین و تصویب شده است. مؤسسان در ادامه نیز هدف از تشکیل این نهاد را ایجاد مکانی برای افراد (زنان و مردان) ناتوان از کار و اطفال فقیر و یتیم بدون معاش و بازمانده از تحصیل عنوان کرده اند.
همچنین برابر اساسنامه دارالعجزه، قرار بوده است پس از توسعه این مؤسسه، نوانخانه دیگری با عنوان «دارالایتام» نیز به آن اضافه شود. اعضای دارالعجزه به سه بخش عضو مؤسس، عضو امدادی و عضو افتخاری تقسیم میشدند؛ اعضای مؤسس افرادی بودند که حداقل یک بار ۲۵ تومان برای تأسیس دارالعجزه میپرداختند. اعضای افتخاری هم کسانی بودند که زیر نظر هیئت مؤسس عضویت آنها تأیید میشد و موظف بودند ماهانه ۲ تومان بپردازند. اعضای امدادی نیز افرادی بودند که حداقل در ماه پنج قران میپرداختند.
بعدها و در اوایل پهلوی اول، وقتی نیابت آستانه به محمدولی اسدی میرسد، او برای بهتر کردن امور رسیدگی به نیازمندان به ویژه اطفال رها شده که تعدادشان در این روزگار بسیار است، مرکزی شبیه دارالعجزه در محله باغ عنبر تأسیس میکند.
دلیل این کار نیز نامهای است که رئیس دارالانشای آستان قدس به او در دی ماه ۱۳۰۷ مینویسد و درخواست میکند وضعیت بچههای بی سرپرستی که در اماکن متبرکه پیدا میشوند، تعیین کند؛ «همه روزه، دو سه طفل شیرخوار را در داخل بیوتات و حرم و صحنین میگذارند که همه را به پرورشگاه میفرستند، ولی خانم مدیره اظهار میدارد که با این بودجه فعلی بیش از بیست نفر را نمیتوان پذیرایی نمود. اگرچه دیروز متحدالمآلی به آقایان سرکشیکان و دربانخانه نوشت که از گذاشتن این گونه بچهها در داخل بست ممانعت نمایند، ولی به واسطه فقر عمومی بچهها را در معابر و کوچهها میگذارند و نظمیه آنها را به اداره آستان قدس خواهد فرستاد و آستان قدس از این جهت دچار اشکال خواهد گردید. مستدعی است تعیین فرمایید که بعد چه باید کرد و تکلیف اداره راجع به این موضوع چیست؟».
سال ۱۳۰۸ خورشیدی علاوه بر نوانخانه آستانه، مرکز دیگری نیز با نام «دارالتربیه» توسط جمعیت «شیر وخورشید سرخ خراسان» (نخستین سازمان خیریه ایران) تأسیس میشود و به یاری دارالعجزه میرود که بخشی از بودجه آن را شهرداری مشهد تأمین میکرده است. در اسناد آبان سال ۱۳۱۱ خورشیدی درباره دارالتربیه آمده است: «این دارالرضاعه از هر حیث کامل و مطابق اصول اداره میشود. اطفال سرراهی و اطفال بی چیزی که تسلیم این مؤسسه میشوند، خوشبختترین اطفال هستند؛ زیرا در این مؤسسه اطفال مثل دسته گل پرورش و نگاهداری میشوند؛ گهوارههای ظریف، روپوشهای نظیف، بالشهای اطلس، اتاقهای روشن و پاکیزه برای آنها تهیه شده است.»
همچنین جریده «آزادی» در ۲۷ آذر ۱۳۱۴ خورشیدی مینویسد: «جمع آوری اطفال. در این دو سه روز قریب ۵۰ نفر اطفال کوچک و ولگرد از طرف شهربانی جمع آوری و تحویل دارالتربیه شده اند. این اطفال در آنجا لوازم نگهداری و اعاشه و تحصیلشان فراهم و ضمنا به یاد گرفتن صنایع مختلفه گماشته میشوند.»
همچنین در بخشی از گزارش مطبوعاتی که به تاریخ ۲۷ خرداد سال ۱۳۱۶ خورشیدی منتشر شده، آمده است: «فعلا در دارالتربیه ۲۳۵نفر پسر و قریب ۷۰ نفر دختر که همه از معابر و خیابانهای شهر طی ۹سال جمع آوری و به این مؤسسه اعزام شده اند، زندگی میکنند و طوری وسایل زندگانی آنها فراهم شده که هر بیننده دچار تعجب میشود که چگونه این همه اطفال که وضعیت آنها در ادوار سابق هنوز فراموش نشده به این حالت آبرومند درآمده؛ همان اطفالی که پیش از این محکوم به هزار گونه مذلت و فساد اخلاق (منظور تربیت نادرست است) بودند، حالا در ردیف دانش آموزان با لیاقت و پر استعداد میهن قرار گرفته و در نتیجه زحماتی که در این گونه مؤسسهها برای تربیت آنها کشیده میشود در مدت به نسبت کمی، دارای سواد و کمال شده، با جسم و روحی سالم و اخلاقی پسندیده تحویل جامعه میشود.»
دارالتربیه علاوه بر امکانات تحصیلی و آموزشی، دارای بیمارستانی چهل تختخوابه بود که زیر نظر سه دکتر عمومی، دو پزشک متخصص داخلی، چشم و گوش و حلق و بینی و یک دندان پزشک اداره میشد و آنها موظف بودند هر روز کودکان مؤسسه را معاینه کنند. حکایت تشکیل پرونده برای این کودکان نیز از این قرار بوده که گویا کودکانی که به مؤسسه فرستاده میشدند، ابتدا در اتاق مخصوص معاینه و عمل، به طور کامل تحت معاینه و درمان قرار میگرفتند و بعد به اتاق خوابگاه و پرستاری انتقال مییافتند. تاریخ تولد، شرح زندگی و عکس هر کودک همان ابتدا ثبت و شرایط روحی و روانی آنها نیز هر ساله بررسی میشد.
علاوه بر این، کودکانی که سن آنها مقتضی درس خواندن نبود، به کودکستان فرستاده میشدند تا زیر نظر معلم علاوه بر یادگیری الفبا در کلاسهای علمی، نقاشی و کارهای دستی شرکت داده شوند. برای کودکان در سن مدرسه هم در همان سال شش کلاس در نظر گرفته شده بود و گویا در میان آنها دانش آموزان بااستعداد بسیاری هم بودند که در همین راستا دارالتربیه وظیفه داشت شرایط تکمیل تحصیل آنها در مقاطع بالاتر را فراهم کند. به این ترتیب کودکان مؤسسه یا دانش آموزان بی بضاعت خارج از پرورشگاه پس از گذراندن شش کلاس ابتدایی در دبستان رضوی وارد دبستان شش کلاسه متوسطه میشدند.
این دستگیری به همین جا خلاصه نمیشود و آستان امام رئوف، یک بار دیگر در اوج جنگ جهانی دوم پای کار تازهای میآید و در کنار قشر ضعیف و ناتوان شهر باقی میماند. ماجرا از این قرار است که در زمان نیابت تولیت علی منصور به سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ خورشیدی، به دنبال قحطی حاصل از جنگ جهانی دوم، گرانی در مشهد بیداد میکند و درنتیجه تعداد فقرا در شهر فزونی میگیرد، به ویژه در فصل زمستان که به دلیل نبودن کار و نداشتن مسکن، سختیها و مشکلات برای این قشر به اوج میرسیده است. این میشود که خیران با همکاری دستگاههای دولتی درصدد تأسیس گرمخانه و نوانخانه برمی آیند و با این اقدام میتوانند تا حدودی به مردمی که توان مالی ندارند، کمک کنند.
از طرفی آستان قدس رضوی علاوه بر دارالعجزه و دارالتربیه با تأسیس نوانخانه دیگری، به جمعی از فقرا و زوار و مجاوران پناه میدهد. محل این نوانخانه که ۳ هزار نفر گنجایش داشته، منزل بزرگی از متعلقات آستانه بوده که در خیابان کاشف جنب اداره غله قرار داشته و مشتمل بر دو تا سه ساختمان با اتاقهای متعدد و حیاط وسیع بوده است. به فقرایی که به طور شبانه روزی در این مرکز نگهداری میشدند، علاوه بر مسکن، خوراک، پوشاک و سایر مایحتاج ضروری نیز داده میشده است.
برابر اسناد آماری برجای مانده از این مکان، در سالهای نخست پس از تأسیس، تابستانها حدود ۲۰۰ نفر و در زمستانها تا ۴۰۰ نفر زیر سقف اینجا گذران روزگار میکرده اند. در این نوانخانه، چند کارگاه نظیر قالی بافی، پارچه بافی، نجاری، کفاشی و ... نیز دایر بوده است تا فقرایی که از حیث سلامت بدن قادر به کار بوده اند، در آنجا بیکار نمانند. در نتیجه هم آنها کاری میآموختند و هم از این راه، سودی عاید مؤسسه میشده است تا از این طریق بتواند به نیازمندان بیشتری کمک کند.
سرانجام از سال ۱۳۳۴ خورشیدی، امور نوانخانه به طور کلی به جمعیت سرپرستی نوانخانه شهرداری واگذار شد و دیگر آستان قدس در آن مداخله مستقیم نداشت، اما همه ساله در حدود اعتبارات خود، به این مؤسسه و خیریههای مشابه کمکهای مادی میکرد. پس از آن بود که دودرمانگاه عمومی و بیمارستانی ۶۵ تختخوابه برای مردم راه اندازی شد تا علاوه بر ساکنان نوانخانه مابقی مردم نیز از خدمات رایگان درمان و دارو بهرهمند شوند. همچنین در قسمت فرهنگی و فنی علاوه بر دبستانی شش کلاسه با ظرفیت ۳۵۰ دانش آموز، کارگاههای پارچه بافی، کفاشی، قالی بافی و ... نیز راه اندازی شد.
با انحلال نوانخانه، کودکان و نیازمندان ساکنان این مؤسسه به دارالتربیه، شیرخوارگاه شهرداری و کودکستان آستان قدس رضوی فرستاده شدند، اما بعدها که تعداد آنان بسیار کاهش یافته بود، از باقی کودکان، در پرورشگاه کوهسنگی یا کودکستان آستان قدس رضوی نگهداری میشده است.
***
انتقال بینوایان و اطفال به موسسات مربوطه / ۱۳۳۲ خورشیدی
سند درباره نقل و انتقال اطفال از نوانخانه شهرداری به دارالتربیه شیر و خورشید/ سال ۱۳۳۲ خورشیدی
سندی درباره انتقال لوازم نوانخانه آستان قدس به بیمارستان شاه رضا (امام رضای فعلی)