صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حاجی و ضرورت مردم داری

  • کد خبر: ۱۷۴۴۱۲
  • ۲۵ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۵
غلامرضا بنی اسدی - روزنامه نگار

«حاجی» یک عنوان حرمت آور است. به ازای این حرمت، تکلیف هم می‌آورد. کسی که می‌خواهد از این پیشوند برای نام خود استفاده کند، باید به برخی الزامات اخلاقی ملتزم باشد. اولش این است که استطاعت حج رفتن را برای خود حفظ کند. منظور استطاعت و توان مالی نیست، که تا نباشد، حج واجب نمی‌شود.

منظور توانایی‌های معرفتی، اخلاقی و فرهنگی است. این اگر نباشد، از آن رفتن هم حاصلی که باید، برداشت نمی‌شود. استطاعت معرفتی و توانمندسازی خود به اخلاق است که به توانگری مادی که بسترساز حج می‌شود، کرامت می‌بخشد. دوم هم این را در نظر داشته باشیم تا کسی که می‌رود، باید به روح جاری در حج ابراهیمی جانی تازه یابد. بدون این روح، روان آدمی به حیات نمی‌رسد؛ هرچند جسم او به تورق سال شمار زندگی، دستی چیره و دراز داشته باشد. سومین سویه‌ای که در رفتار حاجی باید رنگی چشم نواز داشته باشد، تعریف خویش با خداست.

باید خُلق خویش را با خَلق الهی خود هم راستا و هم داستان کند. مقام خلیفةاللهی انسان پس از این هم راستایی و هم داستانی شکل می‌گیرد، و الا اگر کسی که رفته، به همان قرار سابق برگردد و اخلاقش و رفتارش همان باشد که بود، به کسی مانند خواهد شد که به دریا رفته، اما دامنش‌تر نشده است.

حال آنکه فلسفه به دریازدن طهارت تمام ساحتی جسم است که، چون با نیت خالص و قصد قربت باشد، به طهارت روح هم خواهد انجامید. حاجی باید به مناسک حجی که برگزار کرده است، توجه داشته باشد. آن مناسک هرکدام کلاس معارف است. این را باید درک کند، و الا مدرکی که به عنوان حاجی برای خود تحریر می‌کند، اعتباری که بایسته است، نخواهد داشت. کسی که به طواف دور خانه خدا می‌چرخد، نباید در خانه غیرخدا را بزند. کسی که سر می‌تراشد، به کنایه از آمادگی سربازی هم متوجه باشد و دل نبازد به آنچه غیرخداست؛ آنچه شیطان برایش زینت می‌کند و به آنچه وسوسه در جانش برپا می‌کند.

به فلسفه «ذبح» عنایت کند. اگرچه گوسفند ذبح می‌شود، اما به حقیقت ذبیح، خود اوست، دل بستگی‌های اوست، خواسته‌های اوست. ابراهیم باید در جان او قد کشد و بر هر رگی که او را از خدا دور می‌کند، کارد بکشد و ببرد همه چیز را. خود را با خدا تنظیم کند. در این نظم، همه چیز را به دست خواهد آورد. همه چیز هم عطر خدا خواهد داشت.

خداوند رب است، مربی است، می‌خواهد انسان را پرورش دهد. در حکایت ابراهیم و اسماعیل هم قصد، کشتن اسماعیل نیست، بلکه رهاکردن و جان بخشی از نوع دیگر به ابراهیم است. دل که برید، اسماعیلش را هم به دست آورد.
حاجی باید به التزام این عنوان، حرمت دار خدا باشد. این هم جز به خدمت خلق خدا میسر نشود. خادم مردم باید بود که عیال خدایند. دست باید گرفت از زمین خوردگان که حاجیان قدیم در این عرصه هر روز درس تازه داشتند. حاجی امروز هم باید چنان باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.