صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

وقتی مستضعف دست به قلم می‌شود

  • کد خبر: ۱۸۰۷۵۷
  • ۰۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۷
نوشتن مستضعفین یک ایده ناتمام است و گویا قرار است همیشه نصفه نیمه و ناتمام بماند.

نوشتن مستضعفین یک ایده ناتمام است و گویا قرار است همیشه نصفه نیمه و ناتمام بماند. نوشتن یک کار تمام وقت است و طبقه مستضعف امکانی برای اینکه تمام وقتش را برای نوشتن بگذارد، ندارد. با تمام وقت، نوشتن به  تکامل و  شکل مطلوب خودش می‌رسد؛ ولی آدم مستضعف نمی‌تواند زندگی شخصی اش را به خاطر نوشتن، به کلی رها کند و همین می‌شود که مستضعف ناچار به پاره وقت بودن است. نویسنده و شاعر طبقه مستضعف دفتر شخصی برای نویسندگی ندارد و هر وقت به او زنگ بزنی، در حال از جایی به جایی رفتن با مترو است. اقسام مسافرکشی‌های غیرفرهنگی و فرهنگی، کار‌هایی هستند که نویسنده مستضعف باید انجام بدهد تا بتواند در ساعتی که حداقل فرصتی به دست می‌آورد، با باقی مانده رمقش بنویسد.

طبیعی است که این نوشتن هیچ گاه به عالی‌ترین صورت محقق نخواهد شد؛ چون نوشتن نیاز به بازنوشتن و بازنوشتن و باز نوشتن دارد و مستضعف جماعت نه زمان این کار را دارد و نه آرامش روحی و ذهنی‌ای که بتواند این کار را به عالی‌ترین شکل ممکن انجام دهد. به همین خاطر ادبیات مستضعفین، یک ادبیات بزن دررویی است.

آدم اجاره نشین هیچ وقت به عالی‌ترین شکل ادبی که می‌شناسد، نمی‌تواند برسد؛ چرا که او باید برای افزایش پول پیش خانه اش به میزان صد در صد در پایان سال، ایده‌ای داشته باشد. این است که ذهن او درگیر چیز‌هایی غیر از نوشتن است. درست است که درد، خون و قلب تپنده نوشتن است و شوق زندگی را هم بر‌ می‌انگیزد تا آدمی به دنبال درمان و زندگی برود و به همین خاطر نوشته‌های جماعت مستضعف همیشه پر خون و پر درد و پر از اضطراب و شوق و هیجان است و از ملال در آن خبری نیست.

اما در رقابت رسیدن به ادبیات او ناچار است حرف هایش را نیم پخته ارائه کند و جویده جویده و بریده بریده در هر فرصتی که گیر می‌آورد، بنویسد. نوشتن، عشق و زندگی است؛ اما آدم باید زنده بماند تا بتواند بنویسد، مگر نه این است که در عشق زنده باید! این است که نوشتن به بهترین صورت همیشه اشرافی می‌ماند و نویسنده مستضعف فقط می‌تواند بنویسد. برای همین او همیشه خدا را شاکر است که به او اجازه داده است بنویسد. مگر اینکه دست توفیق به نحوی یاور او بشود و کسی او را درک کند و به او فراغت و فرصتی برای نوشتن بدهد.

این است که شعر حافظ پر از اسم آدم‌هایی است که شعر او را دوست داشته اند و شناخته اند و درک کرده اند و به او زمینه و زمین داده اند تا بتواند شکل شعر خودش را تکامل ببخشد. بسیاری از بزرگان تاریخ ادب ما این طور به کمال هنری کارشان رسیده اند و  این است که حتی نام برخی شان برگرفته از نام آن کسی است که هنر آن‌ها را درک کرده و به آن‌ها اجازه تجلی در زیباترین و کامل‌ترین صورت را داده است.

شیوه‌های معاش نسبت مهمی با کار ادبی دارند، به عنوان مثال اگر کسی موفق شود استاد دانشگاه شود، زمینه و فراغت خوبی برای کار ادبی پیدا می‌کند؛ هرچند خود ایده دانشگاه به بن بست رسیده و ضد خلاقیت است و همین باز کار را خراب می‌کند! اینکه انقلاب مستضعفین چگونه می‌تواند هنرمندان تراز خودش را داشته باشد، درد و سخنی است که باید به آن بیش از این‌ها فکر کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.