صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

این بار از خودم به حرم شما پناه آورده ام!

  • کد خبر: ۱۸۳۵۵۷
  • ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۳
دوستدارترین ما به ما خودمان باید باشیم. دشمن‌ترین کس به ما هم در خود ما قد می‌کشد.

 هیچ کس به اندازه خود ما نمی‌تواند ما را بسازد و باز هیچ کس به اندازه خودمان نمی‌تواند ما را تخریب کند. همین است که گاه نیاز به پناهی بلند و توانمند داریم. نه از دست دشمنان، که از دست خود. همین خودی که همه وجودمان را احاطه می‌کند. همین خودی که با هر نفس ما را از حقیقت وجودی مان، از زیست بهشتی مان دور و دورتر می‌کند. خدا درجات استاد صفائی حائری را متعالی فرماید که کلمه به کلمه را بر دفتر می‌نوشت تا ما را به خودمان هوشیار کند.

می‌گفت «آنجا که آدم به سنگ تبدیل مى شود و به جماد و نبات و حیوان دل مى بندد، آنجا که طلا‌ها و یاقوت‌ها او را جذب مى کنند، او در این تبدیل به این آتش رسیده است و باید از این آتش بترسد و از این آتش خودش را برهاند، که کافرهاى چشم پوش ناچار خودشان را مى سوزانند و خودشان هیزم سوختنشان را به دوش مى گیرند.» آیت ا... ما را دست می‌گیرد و از کوچه توجهی چنین به زیارت می‌آورد که «همین است که تو در زیارت امام على بن موسى الرضا (ع) مى خوانى: اللهُمَّ الَیکَ صَمَدْتُ مِنْ ارْضى‏ وَ قَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحمَتِکَ؛ خداى من! من فقط به سوى تو از سرزمینم بریدم. به خاطر رحمت تو شهر‌ها را پشت سر گذاشتم.» هجرت هم معنایش همین است؛ از منطقه‌ای که هستی در راستای تعالی به منطقه‌ای دیگر کوچ کنی.

البته هجرت زمانی کامل و مهاجر به کمال می‌رسد که علاوه بر منطقه، از منطق زیستی آن جغرافیا هم هجرت کند، به سان «ویخرجهم من الظلمات الی النور» که در ولایت خدا محقق می‌شود. اینجاست که با همه وجود می‌توان خواند «فلا تُخَیِّبْنى‏ وَ لاتَرُدَّنى‏ بِغَیْرِ قَضاءِ حَوائِجى؛ و ارحَمْ تَقَلُّبى عَلى‏ قَبْرِ ابْنِ اخى‏ رَسُولِکَ؛ پس تو ناامیدم مکن و بدون درخواست هایم بازم مگردان و به این همه رفت وآمد من بر سر خاک فرزند على و محمد رحم کن.»

اجابت این دعا در حرم امام رحیم ما را در دایره لطف مدام حضرت رحمان قرار می‌دهد. در این جغرافیای معنوی است که خطاب به امام می‌خوانیم «اتَیْتُکَ یا مَوْلاىَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَیْتُ عَلى‏ نَفْسى‏ وَ احْتَطَبْتُ عَلى‏ ظَهْرى‏...؛ اى سرپرست من! من به سوى تو آمد ه ام، هم براى دیدار و هم براى مهمانى و هم براى پناه.»

این به پناه آمدن و آهوانه سر بر آستان ساییدن نه از صیاد کمان دار بیرونی، بلکه از صیاد کمندانداز درونی است.» پناه نه از دشمن و نه از بیگانه، پناه از جنایت خودم که بر خودم روا داشتم و پناه‏ از این هیزم هایى که بر پشتم نگاه داشته ام که من «حَمّالَةُ الحَطَبِ» خویشم و براى سوختن خودم این‌ها را به دوش کشیده ام.» من از خویش به پناه آمده ام. می‌خواهم که مرا از این خویشتن که با خویشتن بهشتی ام سر جنگ دارد برهانی. حرم و حریم امامت، امن‌ترین جایگاهی است که‌ می‌شود به آن پناه برد. خیلی مردمی که‌ می‌آیند، با درک خطر، به خاطره سازی در حریمی می‌پردازند که شیطان را بدان راه نیست.

حرمی که بر سردرش نوشته اند «وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا» از کسی نمی‌پرسند چرا آمده ای. می‌گویند خوش آمدی. نمی‌گویند چه آورده ای. می‌گویند دامانت را بزرگ بگیر، هرچه می‌خواهی بردار. انگار شیخ ابوالحسن خرقانی این را برای اینجا نوشته است که: «هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ چه آن کس که به درگاه باری تعالی به جان ارزد، البته به خوان ابوالحسن به نان ارزد.» و اینجا هم هرکس بیاید، نخوانده و نخواسته اجابت می‌شود. کم نبوده اند آنان که بی پرسش از دین و مذهبشان اینجا جواب گرفته اند. ما هم بی جواب نمی‌مانیم. پس السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا...

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.