حمیده ذاکری | شهرآرانیوز بیشتر ما بارها در توجیه رفتار یا گفتار غلطمان با خودمان گفتهایم که «انسان جایزالخطاست. مگر شخصی هم هست که کار اشتباهی انجام ندهد؟» هرچند این حرف واقعیت دارد، به معنی توجیه کارهای اشتباه ما نیست؛ بهخصوص که رفتارهای غلطی هستند که برپایه آیات و روایات، میتوانند به اندازهای مخرب باشند که منشأ بزرگترین گناهان بشر شوند. همه ما تقریبا با داستان هابیل و قابیل و حسادتی که به نخستین قتل در روی زمین منجر شد، آشنا هستیم.
ریختن خون هابیل به بیگناه و ندامت قابیل پس از انجام این گناه بزرگ، کافی است تا دریابیم برخی بیماریهای روحی تا چه اندازه میتوانند به ما آسیب بزنند. علما روی منبرها از حسد بهعنوان آتش یاد کردهاند؛ آتشی که میتواند انسان و زندگیاش را از بین ببرد و تنها راه خلاصی از آن، تقویت ایمان و پناه بردن به خداوند متعال است، بنابراین ما هم با رجوع به منابر آنها، بیشتر در اینباره میخوانیم.
مسلمان همیشه محبوب نیست. گاهی همسایه و گاهی برادر به او حسادت میورزند و بیشتر افراد، گرفتار این حسادتها و تنگنظریها هستند؛ بهخصوص اگر به انسان نعمتی از مادیات یا معنویات اختصاص یابد، مشمول حسادت نزدیکانش واقع میشود. حسادت، خوی زشت شیطانی است که بر اثر عوامل گوناگونی مثل ضعف ایمان، تنگنظری و بخل در وجود انسان رخنه مییابد.
حسادت، به معنای درخواست و آرزوی زوال نعمت از دیگری است؛ اینکه آرزو میکند آن نعمت از دیگران گرفته شود و برای تحقق این آرزو از هیچ تلاش قولی و فعلی فروگذار نمیکند. این حالت بسیار مذموم، «حسد» نام دارد و یکی از صفات زشتی است که میتواند سرچشمه قتل، تجاوز و تعدی و سایر پیامدهای خطرناک در جهان شود.
حسد سرچشمه بسیاری از گناهان کبیره است. از منظر امامباقر (ع)، حسادت، ایمان انسان را میخورد؛ همانگونه که آتش، هیزم را از بین میبرد. (بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۹۴). حسودان همیشه یکی از موانع راه انبیا و اولیا بودهاند، لذا قرآن کریم به پیامبرش دستور میدهد که از شر حاسدان به خدا و رب فلق و رب ناس پناه ببرد. از نظر معنوی، حسد نشانه کمبود شخصیت و کوتاهی فکر و ضعف و نقص ایمان است؛ زیرا حسود خود را ناتوانتر از آن میبیند که به مقام محسود و بالاتر از آن برسد، پس سعی میکند محسود را به عقب برگرداند.
علاوهبر اینکه او عملا به حکمت خداوند که بخشنده اصلی نعمتها و تقسیمکننده آنهاست، معترض است و به اعطای نعمت به افراد انتقاد دارد، لذا امامصادق (ع) فرمودهاند: «حسد و بدخواهی، ناشی از تاریکی قلب و کوردلی است و از انکار نعمتهای خدا به افراد، سرچشمه میگیرد و این دو بال کفر هستند. بهسبب حسادت بود که فرزند آدم در یک حسرت جاودانی فرورفت و به ورطهای افتاد که هرگز از آن رهایی نیافت». (مستدرکالوسائل، ج ۱۲، ص ۱۸).
درس اخلاق آیتا... العظمی مکارمشیرازی.
حسد آفت است؛ البته اینطوری نیست که بهسادگی بشود این آفت را علاج کرد. سخت است. اینطوری هم نیست که انسانی به این راحتی بگوید من مبتلا به آفت نیستم؛ چون ما خیلیوقتها یک کاری را انجام میدهیم، ولی «(زیانکارترین مردم) آنها هستند که (عمر و) تلاششان در راه دنیای فانی تباه شد و به خیال باطل میپنداشتند که نیکوکاری میکنند». (آیه ۱۰۴، سوره کهف).
فکر میکنیم و یک دلیلی میبافیم و گمان میکنیم از باب حسد نیست، ولی اگر خودمان دقت کنیم و «بلکه انسان خود بر (نیک و بد) خویش بهخوبی بیناست» (آیه ۱۴ سوره قیامت)، خودمان میدانیم که برای چه نیتی این کار را انجام میدهیم. آیا از باب انجام تکلیف و وظیفه الهی بود یا میخواستیم حساب این فرد را برسیم؟ اینکه انسان بتواند حسد را از دلش بیرون کند، کاری است که به ریاضت احتیاج دارد.
حسد همانگونه که در روایات وارد شده است، ایمان را باسرعت میخورد و از بین میبرد؛ همانطور که آتش این حطب را، این کاه را، این چیزی را که زود شعلهور میشود، میخورد و از بین میبرد و آن وقت است که ایمانهای ما، ایمانهای عاریتی میشود. دین لقلقه زبان میشود. «بهراستى که مردم، بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تاجایىکه دین وسیله زندگى آنهاست؛ دین دارند و، چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مىشوند» (امامحسین (ع)، تحفالعقول، ص ۲۴۵).
آیتا... مهدی هادویتهرانی؛ ۱۹فروردین ۱۳۹۳.
امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: هلاکت و نابودی مردم در سه چیز است: کبر و حرص و حسد؛ تکبر که بهسبب آن، دین از بین میرود و بهواسطه آن، ابلیس، مشمول لعنت قرار گرفت. حرص که دشمن جان آدمی است و بهسبب آن، آدم از بهشت رانده شد. حسد که سررشته همه بدیهاست و بهواسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
حسد دارای چهار مرتبه است و هر مرتبه درجاتی دارد.
۱. هم حسود و هم محسود دو نعمت عین هم را دارند، اما حسود میخواهد که دیگری آن نعمت را نداشته باشد. (یکی از حالاتی که میگوییم حسد ریشه در خشم و غضب دارد، اینجاست که فرد خودش عین نعمت را دارد، اما دلش میخواهد آن دیگری اذیت شود. در دلش کینه دارد و اینها ناشی از خشم و غضب است).
۲. محسود نعمتی را دارد و حسود فارغ از اینکه آن نعمت را داشته باشد یا نه، میگوید من نمیخواهم فلانی هم این نعمت را داشته باشد. این دو مرتبه از حسد، پستترین و زشتترین و شدیدترین مراتب آن هستند.
۳. محسود نعمتی را دارد و حسود فاقد آن است و میگوید من دقیقا همان نعمتی را میخواهم که در دست اوست. اگر مثلا (دقیقا عین) همان نعمت را هم برایش بیاورند، راضی نیست. پس با این حساب، باید حتما آن نعمت از محسود گرفته شود و دقیقا همان را به حسود بدهند و این مستلزم سلب شدن آن نعمت از محسود است. (این نمونه از حسد، ریشه در شهوت دارد. حسود حرص به داشتن نعمتی را در دل دارد و درکنارش، آرزوی زوال آن را از دیگری در دل میپروراند).
۴. محسود دارای نعمتی است و حسود فاقد آن است و به داشتن مثل آن نعمت هم راضی است، اما، چون شرایط و امکانات دستیابی به آن نعمت را ندارد، میگوید پس تو هم نداشته باش. در این مرتبه از حسادت، حسود، چون میبیند اگر محسود آن نعمت را داشته باشد بر او برتری مییابد، میگوید پس تو هم نداشته باش!
نوع برخورد افراد متفاوت است؛ در یک سر طیف، دستهای هستند که برای زایل شدن نعمت از فردی، دست به هر تلاشی میزنند و در سر دیگر طیف، آنانی هستند که بهصورت عقلی و منطقی متوجه زشتی این رذیله هستند، اما اگر نعمت از فردی گرفته شود، دلشان خنک میشود انگار! اینها هم مبتلایان به حسدند.
مرحوم آیتا... مجتبی تهرانی؛ بهمن ۱۳۹۳.
در تاریخ، داستان از حرص، تکبر و حسادت شروع شد. روایت داریم ریشه همه گناهان سه چیز است: «تکبر، حرص و حسادت؛ شیطان تکبر ورزید و از بهشت رانده شد. حضرت آدم (ع) حرص ورزید، ترک اولی کرد و از بهشت بیرون رانده شد و قابیل به هابیل حسادت کرد و او را کشت». پس اولین قتل در تاریخ، بهدلیل حسادت بوده است. برادران یوسف (ع) نیز بهدلیل حسادت، او را در چاه انداختند.
بعضی صفات رذیله در درون ما ریشه دارد، ولی بروز داده نمیشود. اگر بروز داده نشود، گناه محسوب نمیشود. اگر دربرابر شخصی کینه یا حسادت یا سوءظن داشتیم، ولی رفتاری از خودمان بروز ندادیم، گناه محسوب نمیشود. حسد پنهان، گناه نیست، ولی بیماری است؛ زیرا به انسان لطمه میزند. روایت داریم سلامت بدن از [دستاوردهای]کمی حسادت است. همه انسانها کمی حسادت در درونشان دارند. حضرت امیرمؤمنان علی (ع) میفرمایند:ای حسد! تو چه صفتی هستی؟ قبل از اینکه به شخصی که به او حسادت میورزند لطمه بزنی، به خود فرد حسود لطمه میزنی. برادران یوسف (ع) بیشتر از یوسف رنج بردند.
همچنین از حضرت امیر (ع) در غررالحکم آمده است که حسود هرگز نیاسود. روایت داریم که حسد، نیکیها را میخورد، همانطور که آتش، هیزم را میخورد. وقتی انسان حسود است، نمیتواند در کارهای خوب شرکت کند. نمیتواند در نماز حضور قلب داشته باشد. درواقع حسد، سد راه خیر میشود. راه مبارزه با حسد این است که انسان به آثار آن فکر کند. درضمن سعی بشود این حسد پنهانی، آشکار نشود و کمکم با آن حسد پنهانی هم مبارزه شود. فیضکاشانی معتقد است راه مبارزه با حسد، روی آوردن به کار متضاد آن است؛ یعنی مثلا فردی که بخیل است، برخلاف میل خودش باید جود داشته باشد.
حجتالاسلاموالمسلمین دکتر رفیعی؛ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲.
باید در قرآن کریم دقت کرد و دید که خداوند درباره ریا، فتنه، غرور، کبر، حرص، بخل و حسد چه نظری دارد. وقتی آدم نظر پروردگار را بهدقت بفهمد، حاضر نیست برای یک لحظه هم بگذارد که این بیماریها در خودش بماند. حسد یکی از بدترین این بیماریهاست. مرد یا خانمی که توان و تحمل بهرهمندی نعمت خدا را در دست دیگران ندارند، در فشار روحی است که چرا خواهرم، برادرم، همسایهام، فلان قوموخویشم، خانهاش را بازسازی کرد؟ای کاش روی سر خودش و زن و بچهاش خراب میشد!
چرا فلان شخص، چنین مغازه آباد و پرمشتریای دارد؟ای کاش یک روز صبح بیاید و ببیند کل مغازهاش آتش گرفته و خاکستر شده است! چرا فلانی برای پسرش، چنین عروس بزرگواری از خانوادهای متین گرفته است؟ای کاش، این عروس یک شب سکته کند و بمیرد!
وقتی حسد بهکار گرفته میشود، زندگیها را به آتش میکشد. حسود خودش نمىتواند آرام باشد و نمىگذارد دیگران نیز آرام باشند. این بیمارى خیلى عجیب است. پروردگار به پیغمبری که قویترین روح جهان هستی است، در قرآن کریم میگوید: «از شر حسد به من پناه بیاور». یعنی هیچ قدرت دیگری نیست که این خطر را دفع کند و فقط من هستم که میتوانم دفع کنم: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (سوره فلق، ۵).
استاد انصاریان؛ ۹ دى ۱۳۹۷.