مروری بر تاریخ شیوع بیماریهای واگیرداری که جان افراد بسیاری را در مشهد گرفته است.
طوبی اردلان - این روزها حرفمان، غممان، ترسمان و اگر دروغ نگفته باشیم، درد مشترک همه مان، شده ویروسی که با چشم مسلح هم به سختی دیده میشود، اما قدرتش را دارد که دنیایی به این بزرگی را درگیر خود کند و این نخستین بار نیست که جهان، ایران و مشهدِ ما از بلایی شبیه این زخم میخورد. وبا، طاعون، سل، تیفوس و حصبه، بیماریهای همه گیری هستند که رد پای آنها را میتوان در سراسر تاریخ و در نقاط مختلف این کره خاکی دید. این وقایع به دلیل کشتار بسیار زیاد و همراه شدن با ترس عمومی جامعه گاهی چنان مهم میشده اند که برایشان کتابها نوشته اند، شرح جان گیری شان در کاغذخبرها آمده است و حتی صفحه دفتر خاطرات رجال سیاسی، سیاحان و جهانگردان را به نام خودشان جوهری کرده اند. بیماریهای فراگیر در گذشته معمولا با رویدادهایی مانند جنگ، خشک سالی و قحطی یا مرگ ومیرهای پس از بلایای طبیعی مانند زلزله اوج میگرفته و دست در گریبان پیر و جوان میانداخته است. دراین میان و درکنار همه این عوامل، زائرپذیربودن مشهد و قرارگرفتنش بر سر راه جاده ابریشم، آن را در مقایسه با دیگر شهرها آسیب پذیرتر میکرده است؛ زیرا بیشتر بیماریهایی که به این شهر نفوذ میکرده است، به واسطه کاروانهایی بوده که از راههای دور و نزدیک به این نقطه میرسیده اند. در ادامه نگاهی انداخته ایم به اسناد تاریخی به جامانده از روزگاری که بیماریهای همه گیر در خراسان و مشهد قاتل جان مردم میشدند.
کی حکم بکند و کی بشنود؟
«آلتور»، «وبا» یا «مرگامرگی» از بیماریهای فراگیری بوده که در گذشته، خسارات جانی بسیاری در ایران و مشهد بر جای گذاشته است. طبق منابع تاریخی، نخستین بروز و شیوع بیماری وبا در دوره قاجاریه به حوالی سال ۱۱۷۶ خورشیدی در محدوده آذربایجان بازمی گردد و به دیگر بلاد سرایت میکند. پس از آن، وبا تقریبا هر یک یا چند دهه ظهور و افول داشته است. اعتمادالسلطنه حدود ۱۲۰ سال قبل در خاطراتش مینویسد: «امروز شنیدم وبا در مشهد روزی هفتاد تا هشتاد نفر را تلف میکند. یقین دارم که ده روز دیگر در اردوی پاکستان خواهد بود. ممکن بود با مبلغ کمی مخارج قرانطین بگذرانند، شاید این مرض به جای دیگر سرایت نکند، اما کی حکم بکند و کی بشنود؟ انا لله و انا الیه راجعون.» در کتاب «تاریخ پزشکی در ایران» نیز آمده است که در سال ۱۲۴۰ خورشیدی، وبا در مشهد، روزانه جان ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر را میگرفته است. گویا در همین سال، کاروانی پنج هزارنفره از زوار به مشهد میرسند که تعدادی از آنها در مسیر ِ حرکتشان به این سمت، به وبا مبتلا میشوند و همین موضوع سبب گرفتاری اهالی شهر به این بیماری میشود.
وقتی یک چهارم شهر جان میدهند
آمارها در سالهای مختلف قرن گذشته، عددهایی بین ۵ تا ۸ هزار مرگ و میر ناشی از وبا را برای مشهد ثبت کرده اند، اما وحشتناکترین این رقمها شاید ۲۰ هزاری باشد که برای سال ۱۲۷۰ خورشیدی نوشته شده است؛ در این سال، این بیماری که از کشورهای همسایه به مشهد رسیده است، چنان کشتاری به راه میاندازد که در عرض چند ماه، جان یک چهارم جمعیت شهر را میگیرد. پس از آن و به فاصله کمتر از ۱۳ سال دوباره وبا به شهر شبیخون میزند و آن چنان قربانی میگیرد که حاکمان وقت برای نخستین بار، شهر را قرنطینه میکنند و هرگونه آمدوشد از سمت مرزها به ویژه افغانستان ممنوع میشود.
راه خراسان به کرمان را ببندید
طبق اسناد باقی مانده، حوالی سال ۱۲۹۶، کنسولگری انگلستان در مشهد، طی تلگرافی، خبر وحشتناک شیوع وبا در شهر را این طور مخابره میکند: «ناخوشی وبا در کمال سختی در مشهد سه روز است بروز کرده است؛ به طوری که نصف از مبتلاشدگان تلف میشوند. چون مسافرین کرمان به خراسان و خراسان به کرمان زیاد هستند، به طوری که همه روزه عده زیادی، چه مسافر چه کاروان مال التجّاره، از این خط عبور میکنند و هر وقت مرض وبا در مشهد بروز کرده است پس از چند روز به کرمان سرایت کرده است؛ علی هذا، برای اینکه فوری جلوگیری شود، روز گذشته دایره حفظ الصحه ایالتی را منعقد و با حضور اطبا و دکتر انگلیس، ترتیب قرانطین برای آن خط داده شد که در دربند، که اول خاک کرمان است گذارده شود و بیست نفر سواره هم برای به افق میانه راه خراسان و یزد و کرمان معین شد و فردا حرکت خواهند کرد.» غلامرضا آذری خاکستر در پژوهشی مینویسد بیماریها در گذشته آن چنان قربانی داشته اند که گاهی چرخ اقتصادی یک شهر را فلج میکرده اند؛ «در سال ۱۲۹۰ قمری وقوع آفاتی مانند طاعون و وبا جمعیت ایران را به ۶ میلیون نفر کاهش داد. اگر وسعت ایرانِ آن روزگار را درنظر بگیریم، آثار این کاهش را میتوانیم در رکود کشاورزی، صنعت و تجارت ببینیم.»
طاعون در خراسان
وبا و طاعون تقریبا همیشه با یکدیگر همراه بوده اند. یکی از قدیمیترین اخبار مربوط به طاعون در خراسان را میتوان در گزارش «محمد بن خاوندشاه» معروف به «میرخواند» به سال ۷۸۰ه. ق دید. او مینویسد: «در تابستان، بیماری طاعون در کلات ظاهر شده و بسیاری از مردم آنجا به هلاکت رسیدند.» همچنین با شروع جنگهای ایران و قوای روسیه در دوران قاجار، طاعون مرگباری، همه ایران و عراق را درمی نوردد. طاعون از اواخر ۱۲۴۶ تا اواسط ۱۲۴۷ه. ق، طیف جغرافیایی وسیعی از ایران و عراق را میگیرد و سبب کشتار فراوان در خراسان میشود. منابع تاریخی میگویند که ایران سال ۱۲۸۸ قمری به چنان قحطی وحشتناکی دچار میشود که مردم دسته دسته از گرسنگی جان میداده اند و اجساد آنان برای روزها و ماهها بر زمین میمانده است. فساد نعش در این ایام سبب بروز بیماریهای مختلفی میشود. در بخشی از تلگرافی که در این ایام مخابره شده نوشته شده است: «غلات کمیاب است. گرسنگی مانند وبا جان میستاند.» همچنین در روایت این ایام آمده است: «اجساد مردگان جادهها را پوشانده و هوا را با تعفن ناشی از ندیدن آنها مسموم کرده است.» در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نیز طاعونی که در سرخس خراسان شیوع پیدا میکند، جان صدها نفر را میگیرد. وقتی طاعون و وبا دیگر ترسناک نیستندبعد از مشروطه با بهتر شدن معیشت و بهداشت به مرور اخبار ابتلا به بیماری هایی، چون وبا، طاعون، تیفوس، سل و حصبه کمتر شد. این موضوع را میتوان در گزارشهای درج شده در کتاب «نفوس ارض اقدس» به خوبی مشاهده کرد. در بخشی از این کتاب، آمار متوفیان بیماریهای عفونی در دهه دوم قرن حاضر به این شرح درج شده است: «آبله ۱۲۴ نفر، تیفوس ۹۵ نفر، حصبه ۵۸۷ نفر، دیفتری ۵۷ نفر، وبا ۳۳۳ نفر.»