به گزارش شهرآرانیوز «حافظ معنوی» غزلیات حافظ است به روایت دکتر ابراهیم دینانی که به کوشش کریم فیضی گرد آمده است. این کتاب حاصل ماهها گفت وگوی این دو تن است به قصد ارائه تفسیرهای دکتر دینانی از شعر حافظ شیرازی. تاکنون دو جلد از سه جلد این اثر منتشر شده و جلد سوم نیز در دست تدوین است.
روزنامه شرق گفت وگویی با کریم فیضی درباره ماجرای خلق آن، روند نوشته شدنش، حافظ و ویژگیهای شعری او داشته است که در اینجا برشی از صحبتهای کریم فیضی میآید که برداشت خود را از شعر این شاعر بزرگ ایرانی ارائه کرده است.
در نمونههای متعددی که در مقدمه [کتاب]آمده، نشان داده ام که هر غزلی که حافظ بزرگ از خود به یادگار گذاشته، درست مثل یک فرش دست بافت پرداخت شده است. شرح موضوع تفصیلی دارد به این صورت که اولا همان طور که میدانید حافظ جزو کسانی است که آثار خود را شخصا در زمان حیات خود تنظیم و تدوین کرده است. به همین دلیل دیوان حافظ از معدود دیوانهایی است که از زیر دست خود او درآمده و به دست ما رسیده است. یعنی این طور نیست که بعد از خودش، یکی دیگر دیوانش را جمع آوری و گردآوری کرده باشد.
نکته دوم این است که حافظ تمام اشعار ضعیف و مشابه خود را شخصا از بین برده و نابود کرده است. خیلی راحت میتوان ادعا کرد که حافظ چاقویی در دست داشته مخصوص جراحی شعرهای ضعیفش. هر شعری که احساس میکرده ضعیف است، با آن چاقوی شخصی جراحی یا نابود میکرده است.
روی همین اصل اشعار و سرودههای زمان نوجوانی و جوانی یا شعرهای دوران بحران روحی که طبعا بالا و پایین دارند و در یک خط قرار نمیگیرند، به دست خود او پالایش شده و از بین رفته است. این جزو مسلمات تاریخی ما در باب حافظ است. روی همین ضابطه است که شما در دیوان حافظ شعر تکراری و مشابه نمیبینید. در دیوان صائب یا سعدی میبینید که چند غزل عین هم هستند و با هم مو نمیزنند.
این نشان میدهد که شاعر دلش نیامده آنها را خودش از بین ببرد. در حالی که رفتار حافظ با سرودههای خودش کاملا برعکس و واقعا بی رحمانه بوده است. همین که حس میکرده شعری با شعر بعدی مشابهت دارد، آن را که احساس کرده نمیپسندد یا مضمونش به نحو اکمل در غزل بعدی وجود دارد، از بین برده و از صفحه روزگار محو کرده است؛ بنابراین تنها دیوان خالی از شباهت و مشابهت و تکرار در زبان فارسی، همین دیوان حافظ است تا بگوییم در هیچ دیوان دیگری این قدر پیراستگی نداریم.
به همین دلیل هم حجم دیوان حافظ بسیار کم است. کل دیوان حافظ با زوائدش در نهایت چهارهزار بیت است، در حالی که ما در اقلیم زبان فارسی دیوانهایی داریم که از ۱۰، ۲۰ هزار بیت تازه شروع میشوند و به صدهزار بیت هم میرسند. برای آن دسته از شاعران اصلا افت دارد که زیر ۱۰ هزار بیت شعر از خود باقی بگذارند.
طبق نمونههایی که در مقدمه احصا کرده ام، با نهایت وضوح از غزلیات حافظ پیداست که سروده هایش را شخصا بالا و پایین کرده است. هر غزلی که شما بیاورید، بدون استفاده از ذره بین و تلسکوپ با همین چشم معمولی میتوان نشان داد که اگر مصرع اول با سلب یعنی منفی شروع شده، مصرع دوم و بعدی ایجابی است. اگر بیت بعدی با استفهام شروع شده، مصرع بعدی حتما استفهام نیست و پاسخ است. اگر بیت بعدی با ابهام شروع شده، بیت بعدی خلاف آن و با ابراز یقین است.
درواقع، حافظ در تک تک غزلیاتش درست مثل یک تدوینگر فیلم ظاهر میشود؛ تدوینگری که روی میز تدوین اصرار دارد اگر صحنه اول فیلمش تاریک است، صحنه بعدی به هر شکل ممکن روشن باشد. اگر یک سکانس داخلی دارد، سکانس بعدی حتما خارجی باشد. اگر یک صحنه طولانی دارد، در ادامه سه صحنه کوتاه و بریده بریده داشته باشد. تعبیری جز این ندارم که حافظ در عرصه ارائه نهایی درست مثل یک تدوینگر حرفهای و صاحب سبک امروزی عمل میکند.
کاری که اهل سینما به لحاظ سینمایی با راشها انجام میدهند، حافظ با کلمهها انجام داده است؛ بنابراین هر غزل حافظ، به تنهایی یک اثر هنری سنجیده محسوب میشود. او اصراری به حفظ شکل و فرم اولیه سروده هایش نداشته است و اینکه هرجور هست حال خود را گزارش کند. این توضیحات را دادم تا به اینجا برسم که حافظ یک شاعر خالص و یک هنرمند محض است. حالا ممکن است تفکرات عرفانی و فلسفی و اجتماعی هم داشته باشد که امری ناگزیر است.
نمیتوان پذیرفت که شاعری فقط یک نوع حرف و سخن داشته باشد. یک شاعر طبعا به عنوان یک انسان حرفهای متعددی میزند، ولی در اصل موضوع که برخورد حافظ با غزل، برخورد یک فرش باف با فرش در دست بافت است. به این ترتیب، درست مثل یک فرش باف ماهر غزل میبافد؛ یعنی اول در فرشش حاشیه درست میکند که حکم یک قاب را دارد. کمی که جلو میرود، میکوشد کارش متن و وسط و مرکز هم داشته باشد.