دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری نگاهی به ذات سیال «فرهنگ عمومی» و آیین‌نامه‌های بدون ضمانت اجرایی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ «دزدان دریایی کارائیب» جدید بدون حضور جانی دپ پیام رئیس انجمن بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شد انتشار نسخه مجازی آلبوم عاشقانه «نوازشگر» چرا «سفره ایرانی» کیانوش عیاری پس از ۲۰ سال هنوز اکران نشده است؟ حکایت آبی که صدراعظم نخورد درباره عکاسی تئاتر که پس از ۷ سال به جشنواره رضوان اضافه شد معرفی چند کتاب برای علاقه ­مندان به یادگیری وزن شعر | آراستن طبع موزون
سرخط خبرها

نگاهی به آیین شب یلدا در شعر ایرانی

  • کد خبر: ۲۰۱۳۴۰
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۷
نگاهی به آیین شب یلدا در شعر ایرانی
یک کارشناس ادبیات فارسی اظهار کرد: از آغاز پیدایش ادبیات فارسی تا پایان قرن پنجم هجری و در دوره‌های بعد، هنگامی که از شب یلدا صحبت می‌شود، بحث جشن مطرح نیست.

رادمنش | شهرآرانیوز کلمات یلدا و شب یلدا در شعر شاعران پارسی گوی دوره‌های مختلف، بسیار استفاده شده است. اگرچه لزوما نه در معنای جشن و سرور، اما شاعران از آن مدد گرفته اند تا با صنایع ادبی، مفاهیم مختلفی را با آن منتقل کنند. آن طور که دکتر امیر الهامی می‌گوید، یلدا در مفاهیم ظلم، گیسوی یار، فراق، شکوه از روزگار، شبی عزیز و... در شعر فارسی استفاده شده است، اما اینکه چرا از میان همه شاعران، ایرانیان در این شب توجه خاصی به حافظ نشان می‌دهند و حافظ‌ می‌خوانند، پرسش دیگری است که از او پرسیدیم. دکتر الهامی حافظ را حافظه ملت ما دانست که نشان و عطری از شعر همه شاعران بزرگ پیش از خودش در شعر او نیز حس می‌شود.

شب یلدا از چه زمانی در شعر شاعران پارسی گوی راه پیدا کرد؟

شب یلدا با مفاهیم تاریکی، ظلمت و گاه در مفاهیم استعاره ای، دوری و فراق یار، گیسوی یار و مانند این در ادبیات ما همراه است. تأکید کنم به این مهم که از آغاز پیدایش ادبیات فارسی تا پایان قرن پنجم هجری و در دوره‌های بعد، هنگامی که از شب یلدا صحبت می‌شود، بحث جشن مطرح نیست.

آنچه از یلدا در ادبیات ما و تقریبا قبل از قاجار هست، بیشتر آن مربوط به سیاهی و تیرگی شب یلداست و یلدا در شعر ما اگر آمده است، بیشتر با این موضوع آن را می‌بینیم. این رویکرد جشن به یلدا که در سطح گسترده می‌بینیم، در ادبیات کهن ما خیلی کمتر مطرح می‌شود. در گذشته مراسم یلدا بیشتر یک نشست خانوادگی بوده است و این تجلی و آب و رنگی که ما امروز به آن می‌دهیم، در گذشته نبوده است و شما غالبا یلدا را با بن مایه تیرگی و سیاهی در شعر فارسی می‌بینید.

همان طور که گفتید، یلدا در شعر فارسی بر مفاهیم مختلفی دلالت دارد. در این باره کمی بیشتر توضیح می‌دهید؟

دکتر شفیعی کدکنی معتقد است از آغاز ادبیات تا دوره‌های بعد، شعر از پشتیبانی دربار برخوردار بوده است. تقریبا تا زمان حمله مغول، شعر پشتیبانی دربار‌ها را داشته است و این پشتیبانی مشوق اصلی شاعران دربار‌ها بوده و زندگی مردم عادی برای این شاعران ارزش نداشته است.

همان طور که گفتم، جشن یلدا جشنی نبوده است که حکومت پشتش باشد، مردم هم نه با سازوکار و رنگ ولعاب امروز که با یک دورهم نشینی ساده به آن پرداخته اند، بنابراین اگر ما در ادبیات فارسی به جشن بودن این شب اشاره نمی‌کنیم و حتی آن گعده‌ها و نشست‌های خانوادگی در آن نیست، به این دلیل است که دربار‌ها چنین چیزی را تبلیغ نمی‌کردند و شاعران هم به تبع انعکاسی از این شب در شعر خودشان نداشته اند.

مضامینی که در ادبیات فارسی برای شب یلدا مطرح شده است، هیچ کدامش با مفهوم جشن و سرور و شادمانی ارتباط ندارد و از یک نظر شب یلدا را با مفهوم سیاهی و تیرگی در ادب فارسی می‌بینیم که حالا این سیاهی و تیرگی می‌تواند شکوه‌ای از ایام یا مباحث مربوط به فراق یار باشد.

حافظ می‌سراید:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جوی، بو که برآید

سعدی می‌گوید:
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است/ شب فراق تو هر شب که هست، یلدایی است
یا امیر معزی، روزگار را این گونه در شعر وصف می‌کند:
تو جان لطیفی و جهان، جسم کثیف است/ تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا

گیسوی معشوق و سیاهی و بلندی آن نیز در ادبیات ما بازتاب یافته که باز با شب یلدا مقایسه شده است، پس ساخت دیگر مفهوم یلدا یا گفتمان یلدا در شعر شاعران پارسی گوی، پیوندی است که با گیسوی معشوق دارد؛ مثلا عبید زاکانی می‌گوید:‌ای لعل لبت به دلنوازی مشهور/ وی روی خوشت به ترک تازی مشهور
با زلف تو قصه‌ای است ما را مشکل/ همچون شب یلدا به درازی مشهور

یا خواجوی کرمانی می‌سراید:
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی/ پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
همچنین ادیب الممالک، گیسوی یار را چنین به شب یلدا تشبیه می‌کند:
رویت ز جنت آیه ای، مویت ز شب پیرایه ای/ بر صبح رویت سایه‌ای از شام یلدا ریخته
به شب یلدا و پیوند آن با میلاد مسیح (ع) زیاد در ادبیات ما اشاره نشده است و مشهورترین نگاه، نگاه سنایی است که می‌گوید:
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا

و یک نگاه دیگر هم بوده است؛ نگاه آن عده‌ای که معتقدند این شب یلدا شب خاص و منحصربه فردی است و با این نگاه شعر گفته اند. مثلا ناصرخسرو می‌گوید:
آه ما رعناتر است از آه ماتم دیدگان/ آن چنان کز جمله شب ها، شب یلدا یکی است

در تمام این مفاهیم، تأکید می‌کنم بحث جشن و شور و شادی یا مفهومی که مبارکی شب یلدا در آن باشد، مطرح نیست.

در شعر معاصر باز مفاهیمی آمده است که متناسب با رویکرد‌های معاصر است؛ مثلا هوشنگ ابتهاج شب یلدا را روز زندان می‌داند:‌ای سایه سحرخیزان دلواپس خورشیدند! / زندان شبِ یلدا بگشایم و بگریزم

چرا ایرانیان در این شب سراغ حافظ می‌روند نه سراغ شاعری دیگر؟ در شعر حافظ چه ویژگی‌ای وجود دارد که سبب اقبال مردم به او در این شب شده است؟

حافظ، حافظه مردم ایران است. به عبارتی شکوه و بالندگی و رشد چهار قرن ادبیات قبل از حافظ در شعر حافظ متجلی شده است. از این نظر می‌گویم چهار قرن قبل که سال ۳۲۹ هجری سال فوت رودکی است و نخستین دیوانی که ما داریم، از اوست، پس من نیمه قرن چهارم را آغاز رشد و بالندگی ادبیات می‌دانم. از زمان رودکی تا عصر حافظ، جلوه همه شاعران و تجلی اندیشه همه شاعران در شعر حافظ هست.

رودکی اگر کلامی گفته است، شما آن را در شعر حافظ می‌بینید؛ مثلا رودکی می‌گوید:
بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی
حافظ در شعر خودش می‌گوید:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم/ کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

یا اگر در شعر فارسی، لیلی و مجنون و خسرو و شیرین را داریم، این‌ها در شعر حافظ هست. حافظ بار‌ها به طرق مختلف از آن‌ها استفاده کرده است:
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

حتی حافظ از عاشق و معشوقی که اسمشان در ادبیات ما نیست، به صورت ایهام وار استفاده می‌کند که نشان از تسلط او دارد:
اورنگ کو، گلچهر کو، نقش وفا و مهر کو؟ / حالی من اندر عاشقی داو تمامی می‌زنم
که نشان می‌دهد به اورنگ و گلچهر و مهر و وفا در ادبیات ما اشراف داشته است. فردوسی و شاهنامه او در شعر حافظ تجلی خاص دارد؛ هم به لحاظ سمبلیک و نمادین، هم به لحاظ استفاده از نام اشخاصش. می‌گوید:
شاه ترکان فارغ است از حال ما، کو رستمی؟

از این دست بسیار در شعر حافظ هست. عملا رویکرد و نگاه عطار را نیز در شعر او می‌بینیم. (که موضوع پایان نامه من در دوره فوق لیسانس، تأثیر مثنوی‌های عطار بر غزلیات حافظ بود). به عنوان نمونه، داستان شیخ صنعان در شعر حافظ در یک غزل کاملا نقش بسته است:
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما/ چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟

شخصیتی که به عنوان دیوانه در آثار عطار همه حرفی می‌زند، می‌آید در شعر حافظ می‌شود «رند» و حافظ در مفهوم رند یک دگردیسی ایجاد می‌کند. یک پیکرگردانی می‌بینیم که با این رند ایجاد شده است.

تاریخ بیهقی رند اوباش است، اما در شعر حافظ نمی‌دانیم این رند کیست. از یک طرف، ولی است، ازطرفی آگاه به همه چیز است؛ به همین دلیل می‌گویم که حافظ، حافظه ملت ماست. اگر شاهنامه فردوسی جلد اول تاریخ فرهنگی ایران ما باشد، دیوان حافظ بی تردید جلد دوم آن است و مردم در این شب با حافظ خوانی خودشان، باز همان مفهوم اشتراک و اتحاد جامعه ایرانی را به عنوان جامعه‌ای که اقوام و قبایل مختلف در آن زندگی می‌کنند، در حافظ خوانی‌ها بروز می‌دهند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->