خدای متعال انسان را موجودی آزاد و مختار آفریده است و همین آزادی اندیشه و عمل است که آدمی را با دیگر موجودات متفاوت میکند. انسان آزاد معمولا براساس باورها عمل میکند؛ یعنی این باورها هستند که انسان را به سمتوسویی خاص سوق میدهند؛ چنانکه باورهای مادی، سبک زندگی خاصی را برای انسان رقم میزنند و باورهای معنوی، نوعی دیگر از سبک زندگی را برایش به ارمغان میآورند، از اینرو انسان برای انتخاب صحیح باید ابتدا باورهای خود را اصلاح کند.
قرآن کریم در آیه۱۰۸ سوره یوسف میفرماید: «بگو شیوه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنیم و خدا را از شرک و شریک، منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورم»؛ یعنی اگر انسان با بصیرت دست به انتخاب بزند، هرگز پشیمان نمیشود. انتخاب باید براساس عقیده درست باشد که ریشه در اصولی همچون توحید و معاد دارد.
برای پیوستن به جرگه عاشوراییان و هممسیر شدن با کشتی نجات امام حسین (ع)، باید شاخصهها و مؤلفههای قیام حسینی و ویژگی یاران عاشورایی امامحسین (ع) را بشناسیم. این شاخصهها در عرصه اعتقادات، عمل و اخلاق میگنجد. اگر شناخت و اعتقاد لازم را داشته باشیم و با آنها هماهنگ شویم، میتوانیم در جرگه عاشوراییان جای بگیریم؛ برای مثال ممکن است به من و شما هم پیشنهاد کار خلاف و مغایر با شرع را بدهند و برای انجام آن پیشنهاد، پول و رشوه بسیار دهند، اینجا مرد میخواهد که از چنین پیشنهاد وسوسهبرانگیزی بگذرد.
اساسا واقعه عاشورا آوردگاه انتخابها بود و بر اثر انتخاب بجا، افراد به کشتی نجات امامحسین (ع) راه یافتند. نام زهیربنقین را بهعنوان یکی از شهدای سپاه امام در روز عاشورا آوردهاند. وی اگرچه در فکر و عقیده با حضرت سیدالشهدا (ع) زاویه و اختلاف داشت، دعوت حضرت را پذیرفت و به مقام شهادت در رکاب امام زمان خود نائل شد.
در شب عاشورا که امامحسین (ع) بیعت خود را از گردن یارانشان برداشتند، زهیر به حضرت گفت: «اگر قرار باشد دنیا جاودان بماند و من نیز برقرار بمانم، شهادت با شما را ترجیح میدهم».
همچنین «عبدا... بنعمیر کلبی»، از جوانان شجاع کوفه که پیش از آن هرگز امامحسین (ع) را ندیده بود، بدون دعوت امام برای یاری آن حضرت راهی کربلا و نامش بهعنوان نخستین شهید عاشورا ثبت شد.
درمقابل، آنها که در همراهی امام و حضور در کربلا پا سست کردند و همراه نشدند، به خفت و خواری دچار شدند؛ چنانکه نقل است عبدا... بنعمر که از همراهی حسینبنعلی (ع) سر باز زده بود، ۱۰سال پس از عاشورا وقتی نزد حجاج رفت تا با عبدالملکبنمروان بیعت کند، حجاج به وی گفت: «یک دست من بر شمشیر و دست دیگر من بر دهنه اسب است» و برای تحقیر او بهجای دست خود، پایش را پیش آورد تا عبدا... با او بیعت کند.
تاریخ تکرار میشود و ممکن است انسان بارها در معرکهای شبیه عاشورای سال ۶۱هجریقمری قرار بگیرد و لازم باشد دست به انتخاب بزند که حسینی شود یا نام خود را در جرگه یزیدیان ثبت کند. زمانشناسی در یاری دین خدا و عمل بهنگام، در تحقق این تعبیر، مؤثر است.