صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به یکی از بازارچه‌های شهر که قدمت آن به چند قرن می‌رسد

سراب در گذر دوران

  • کد خبر: ۲۵۹۰۳
  • ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۵
نجمه موسوی‌زاده - خیابان امام خمینی را که به سمت میدان شهدا می‌روی، دست راست بازارچه‌ای به قدمت دوران صفوی وجود دارد. بازارچه‌ای که در گذشته آب قنات‌های رکن‌آباد و سناباد از داخل آن عبور می‌کرده و سپس به باغات اطراف حرم مطهر رضوی می‌رسیده و به همین دلیل این محل «سر آب» به معنای بالاترین قسمت آب شهرت یافته است.
بازارچه سراب، محله‌ای است که روزگاری سکونتگاه بزرگان و رجال قاجار بوده و عمارت‌هایی باشکوه با پیراهنی از هنر و زیبادوستی در آن به چشم می‌خورد، اما امروز دیگر از آن حال و روز خبری نیست. سراب مانده است و مغازه‌های بورس فروش تابلوسازی و خانه‌های رو به احتضار، خانه‌هایی که نفس‌هایشان به شماره افتاده است. داستان شهر مشهد درست از همین کوچه‌پس‌کوچه‌ها و محله‌های قدیمی شروع می‌شود و شاید اغراق نباشد که بگوییم شهرمان هرچه که دارد از این کوچه‌ها و خانه‌های پیر و فرتوت دارد حتی ریشه، هویت و شناسنامه‌اش را...

نیم‌نگاهی به تاریخچه سراب
یکی از نقشه‌های قدیمی مشهد، این شهر را حاصل حرم و چند خیابان دور تا دور آن با ۶ دروازه اطرافش نشان می‌دهد. هر کسی که در مشهدالرضا زندگی می‌کند می‌داند که این شهر گرداگرد حرم رضوی شکل گرفته، اما درست مثل الان که بالای شهر و پایین شهر وجود دارد آن‌زمان هم «بالا خیابون» و «پایین خیابون» از هم مجزا بوده است. بالاخیابان یعنی محله‌هایی که رو به حضرت هستند و پایین خیابان محله‌هایی بودند که پشت به حضرت قرار داشتند و حدود صد سال پیش مشهد با این تقسیم‌بندی وجود داشت.
محله‌های بالاخیابان مانند کوچه باغ عنبر، محله سراب، کوچه چهارباغ، ملک، ارگ، سرشور و عیدگاه و محله‌های پایین خیابان نوغان، تپل‌محله، کوچه سیابان و... که بعد‌ها محله‌های دیگری هم به وجود آمد.
اولین محله‌های مشهد محله نوغان و سراب بوده که بعد‌ها در بافت پایین‌خیابان و بالاخیابان قرار گرفتند، محله سراب یکی از محله‌های اعیان‌نشین بوده که بیشتر بزرگان شهر ساکن این محله بودند، سراب از نظر موقعیت جغرافیایی بین محله ارگ و بالاخیابان قرار داشته است.
 بازارچه سراب دارای کوچه‌های باریکی است که تابلو آبی‌رنگ بازارچه سراب در یک سمت از یک تا ۱۱ و در سمت زوج از ۲ تا ۸ نصب شده است. بار‌ها مطالب بسیار درباره این کوچه خوانده و شنیده‌اید، اما این‌بار می‌خواهیم درباره کوچه‌های باریک و قدیمی که هنوز هم بین اهالی با همین نام صدا می‌شود برایتان بنویسیم، کوچه‌هایی با نام‌های ورزنده، باغ عنبر، جهان، فتاح خان، سمن، دادفیروز و... آن‌طور که محلی‌ها می‌گویند هر یک برای خود قصه‌ای دارد.

محله اعیان‌نشین
مغازه جیگرکی ابتدای بازارچه به عنوان یکی از مغازه‌های قدیمی محله به ما معرفی شده است. صاحب فعلی مغازه جواد اله‌زاده ۵۰ ساله است، می‌گوید که نزدیک به نیم قرن است که پدرش در این مکان مغازه جیگرکی داشته و چند سالی است که به رحمت خدا رفته و او از بیست‌و‌دوسالگی در همین مکان کنار پدر مشغول به کار شده است.
 شاید سن او به قدیم بازارچه خیلی قد ندهد، اما از پدر و پدربزرگش مطالب زیادی درباره قدمت بازارچه سراب شنیده است.
اله‌زاده با بیان اینکه در گذشته ارگ، سناباد و سراب در مشهد محله‌های اعیان‌نشین بوده و تمام خانواده‌های دفتری و لشکری، صاحب‌منصبان و اشراف‌زادگان مانند دکتر شاهین‌فر، شازده قهرمان، حافظیان، آقا علی عطار و... در همین محله ساکن بودند، بیان می‌کند: «آن‌طور که پدرم برایمان تعریف می‌کرد، یک قنات در این محله بوده که مجرای آن از یک طرف بعد از رد شدن از خیابان سعدی به سناباد فعلی و از طرف دیگر بعد از عبور از چهارباغ به حرم می‌رسیده است، به همین خاطر هم نام آن را «سراب» گذاشته‌اند.»
وی تصریح می‌کند: «آن‌طور که شنیده‌ام در قدیم بازارچه سرپوشیده و گنبدی شکل بوده و انواع شغل‌ها مانند رفوگری، سماورسازی، آهنگری و... در این مکان کسب و کاری داشتند البته الان دیگر بازارچه بورس تابلوسازی شده است.»

کوچه ورزنده
اولین کوچه سمت راست بازارچه به نام «ورزنده» است. به گفته اهالی نام این کوچه از نام ورزنده یکی از افراد معتمد محل که حمامی در ابتدای کوچه داشته گرفته شده است.
حسین ورزنده پسر مرحوم ورزنده که ۶۵ سال دارد در این‌باره می‌گوید: «اصالتا یزدی هستیم، پدر در دروان جوانی به مشهد می‌آید و در کنار مقبل‌السلطنه کار می‌کند. ابتدا حمامی در خیابان خاکی خریده و حمام را به گود زورخانه تبدیل می‌کند و از همان موقع فامیل خود را به ورزنده تغییر می‌دهد.»
او ادامه می‌دهد: «چهار حمام در مشهد داشتیم که در بالاخیابان، پاچنار، طلاب و کوچه خواجه روشنایی قرار داشتند. نام حمامی که در سر کوچه بازارچه سراب یک قرار داشت «ورزنده» بوده و، چون نصف کوچه جزو املاک پدری بود مردم کوچه را به نام ورزنده می‌شناختند. الان نیز تابلو ورزنده در سر کوچه به چشم می‌خورد.»
حسین ورزنده با اشاره به اینکه حمام ورزنده ابتدا عمومی بود، ولی اولین حمام نمره را پدرش در مشهد درست کرده، ادامه می‌دهد: «اول حمام شکل خزینه داشت که بعد از نمره‌شدن از این خزینه به عنوان منبع آب استفاده می‌شد، حمام را با هیزم و نفت سیاه گرم می‌کردند، پدرم از فلکه سراب برای حمام آب کشیده بود و بعد هم گازکشی کرد، ابتدا به زور می‌گفتند باید برای حمام گازکشی کنید، اما وقتی این کار را انجام دادیم خیلی به دردمان خورد.»

معتمدان محله
محمد پسر بزرگ‌تر خانواده ورزنده، متولد ۱۳۲۵ نیز از قدیم این بازارچه می‌گوید: «آن زمان سه نفر معتمد محله سراب بودند؛ اصغر ایستگاه که مغازه میوه‌فروشی داشت، آقا علی عطار و دیگری پدر من بود که همیشه دست به خیر بودند.»
پسر ارشد مرحوم ورزنده پی حرف‌هایش را این‌گونه می‌گیرد: «پدر حمامی را که در بازارچه سراب قرار دارد ابتدا از مقبل السلطنه اجاره و بعد از مدتی آن را خرید، تا چند سال پیش شاید از حمام استفاده نمی‌شد، اما بنای آن وجود داشت البته الان دیگر تبدیل به پارکینگ شده است.»

کوچه باغ عنبر
قربان بذرافشان ۶۷ ساله که سال‌هاست در این بازارچه قصابی دارد، هم از کوچه باغ‌عنبر برایمان می‌گوید: «در بازارچه سراب ۲ یا کوچه باغ عنبر یک باغ بسیار بزرگی بود که درختان سر به فلک کشیده داشت. این باغ متعلق به شخصی به نام عنبر بود برای همین هم اسم کوچه در بین اهالی به باغ عنبر معروف بود. کاروان‌سرایی بعد از کوچه باغ عنبر قرار داشت که بسیاری از کشاورزان بار خود را از زشک و شاندیز به این مکان می‌آوردند، تا بار تخلیه شده را در بازار بفروشند.»
وی می‌افزاید: «بیشتر کوچه‌های بازارچه باریک یا بن‌بست است دلیل اصلی آن شاید این باشد که قدیم‌تر‌ها کوچه‌ها را باریک می‌ساختند تا آدم‌ها به هم نزدیک‌تر باشند، حتی در یک گذر! زمانی همه اهالی همدیگر را می‌شناختند و تو و منی بین آن‌ها وجود نداشت، اگر کسی گرفتار بود یا کسی به رحمت خدا می‌رفت همه به نوعی خودشان را می‌رساندند تا مشکلی را حل کنند، به نظر آن صفا و صمیمیت دیگر از بین رفته است.»
پیرمرد اشاره‌ای به خانه قدیمی مقبل‌السلطنه می‌کند و می‌گوید: «خانه مقبل‌السلطنه مربوط به دوره قاجار می‌شود که الان هم جزو آثار تاریخی به شمار می‌رود. عمر من به زمان او قد نمی‌دهد، اما در همین حد می‌دانم که یکی از شخصیت‌های مشهور و سیاسی بوده که بسیاری از املاک این بازارچه متعلق به او بوده است، حتی مسجد مقبل نیز توسط او ساخته شده است. بعد از اینکه مدتی مسجد مقبل به دست صوفی‌ها افتاد نام آن را به مسجد حمزه تغییر دادند.»

خانه مقبل‌السلطنه
در همان ابتدای بازارچه خانه تاریخی‌ای که به ثبت میراث فرهنگی رسیده است قرار دارد. خانه‌ای با در چوبی آبی‌رنگ قدیمی و نمای آجر خشتی که قدمت آن به دوره قاجار می‌رسد؛ با هماهنگی‌ای که از قبل صورت گرفته وارد خانه می‌شویم. در نگاه اول چیز زیادی از این خانه باقی نمانده، اما هنوز هم معماری آن چشم‌نواز است. در همان بدو ورود راه‌پله‌ای وجود دارد که به بالانشین می‌رود. از ایوان خانه می‌توان حیاطی را دید که دیوار‌های آن هنوز هم گنبدی شکل است، اما طبقه پایین صفای دیگری دارد. کاشی‌کاری‌ها و آجرچینی سقف هر بیننده‌ای را مبهوط می‌کند صاحب کنونی خانه مقبل می‌گوید در گذشته حوض آبی نیز در طبقه پایین بوده است.
قدیم‌ها خانه بدون تزیینات معنا نداشت اتاق‌ها بدون گچ‌بری و مقرنس و آیینه‌کاری اتاق محسوب نمی‌شدند، بیشتر خانه‌ها مهمان‌خانه و شاه‌نشین داشتند و این‌گونه بود که در‌ها و پنجره‌ها فخر می‌فروختند، چون خانه تنها متعلق به صاحب‌خانه نبود بلکه همیشه مهیای مهمان بود. متأسفانه در حال حاضر از بنای این خانه قاجاری به‌جز چند اتاق و جداره چیز چندانی باقی نمانده است.
اما اینکه مقبل‌السلطنه چه کسی بوده است ذهن هر شنونده‌ای را درگیر خود می‌کند: «میرزا ابوتراب خان مقبل السلطنه در ردیف صاحبان مکنت و نفوذ ایالت خراسان بوده است. پسوند «السلطنه» همراه با نام مقبل، وابستگی او را به قاجار نشان می‌دهد. مقبل با ورود احمد قوام‌السلطنه به خراسان به جرگه دوستان و نزدیکان او می‌پیوندد. بعد‌ها احمد قوام السلطنه، حکمران وقت خراسان و سیستان به پاس دوستی و همکاری بی‌شائبه میرزا ابوتراب، لقب «مقبل السلطنه» را از احمدشاه برای او گرفته است. این لقب که غالبا میرزا ابوتراب را با همان عنوان مخاطب قرار داده‌اند، مهم‌ترین لقب او بوده است. مظفر شاهدی در کتاب زندگانی سیاسی خاندان اقبال نوشته است که میرزا ابوتراب در سال ۱۲۴۴ هجری شمسی متولد شد و پس از ۶۶ سال در سال ۱۳۱۰ درگذشت.»
در کنار خانه مقبل السلطنه، مسجد مقبل قرار داشته که بعد از انقلاب نام آن به مسجد حمزه تغییر پیدا می‌کند، به گفته کسبه بازار قسمتی از مسجد به جامعه‌المصطفی اختصاص یافته که اکنون نیز سر در آن کاملا مشخص است.

کوچه فتاح خان
داخل بازارچه سراب ۵ که به کوچه فتاح خان معروف است، حسینیه قدیمی با همین نام قرار دارد، بر روی تابلو سر در حسینیه نوشته شده است: «تأسیس بنا در سال ۱۳۴۰ قمری بوده و این مکان به همت مردمانی خیراندیش و نیکوکار  هیئت ابوالفضلی در سال ۱۴۰۰ قمری وسعت و تجدید بنا شده است.»
رجایی، متولی حسینیه، درباره شهرت کوچه و حسینیه این‌گونه توضیح می‌دهد: «فتاح افشار، معروف به فتاح‌خان که زمان احمد‌شاه قاجار در تهران به‌دلیل یک مسئله ناموسی و دفاع از زنی جوان، دستش به خون یک قزاق روس آلوده و محکوم به اعدام می‌شود با خود عهد می‌کند چنانچه از این ماجرا جان سالم به در برد، تا زنده است و نفس در سینه دارد غلام حضرت ابوالفضل (ع) بماند، بعد از این ماجرا به مشهد تبعید می‌شود. او در گذر از خیابان‌های مشهد، چشمش به مسجد کوچکی به نام «نواخانه» می‌افتد، این مسجد به گفته اهالی، چون مشرف به قبرستان سراب بوده کمتر مورد توجه قرار می‌گرفته است، این‌گونه می‌شود که فتاح خان تصمیم می‌گیرد تا بنای آن را توسعه دهد و امروز مسجد و حسینیه فتاح‌خان از او به یادگار مانده است.»
او با بیان اینکه کوچه به همین دلیل در بین اهالی به نام فتاح خان مشهور است، می‌افزاید: «فتاح خان هم‌زمان هیئتی به نام ابوالفضلی‌ها (ع) در مشهد راه می‌اندازد و سال‌های میانه زندگی‌اش را در این شهر می‌ماند، اما بعد از بازنشستگی در ارتش به تهران رفته و بعد از یک دوره بیماری فوت می‌کند و در قبرستان ابن‌بابویه تهران به خاک سپرده می‌شود.»
در داخل کوچه فتاح خان هنرستان دخترانه‌ای به نام زکریای رازی قرار دارد، در گذشته نام این دبیرستان ایران‌دخت بوده به همین دلیل نیز برخی قدیمی‌های محله این کوچه را با نام «ایران‌دخت» نیز صدا می‌زنند.

مسجد فاضل
نمای آجر سه سانت مسجد فاضل نبش بازارچه سراب ۷ یا کوچه سمن دیده می‌شود. روی تابلوی مسجد نوشته شده که در سال ۱۳۸۵ بازسازی مسجد صورت گرفته، اما هنوز هم مقداری از مسجد سبک و سیاق قدیمی خود را با آجر‌های خشتی قدیمی و سقف شیروانی حفظ کرده است.
مسعودی که مغازه‌اش در مقابل مسجد قرار دارد یکی از اعضای هیئت امنای مسجد فاضل است و می‌گوید: «زمین مسجد توسط فردی به نام فاضل وقف و به همت او و کمک مردمی بنای آن در سال ۱۳۲۱ ساخته شده است، بنای فعلی مسجد حدود ۲۰۰ متر است که در آن اقامه نماز صورت می‌گیرد و بیشتر کسبه با شنیدن صدای بلندگوی مسجد مغازه خود را تعطیل کرده و برای نماز می‌روند.»
وی با بیان اینکه مقداری از زمین مسجد را نیز ورزنده یکی از معتمدان قدیمی محله داده است، ادامه می‌دهد: «ابتدا آقای فاضل که مردی خداترس بود امام جماعت مسجد بود، اما بعد از فوت او «مرحوم حاج میرزا مهدی نوغانی» که خانه آن‌ها در کوچه مدرسه آیت‌ا... خویی قرار دارد، امام جماعت مسجد می‌شود. او یکی از مبارزان انقلابی بود، مرحوم نوغانی د ر مبارزات علیه نظام ستم‌شاهی نیز مشارکت فعال د اشت و اعلامیه‌هایی که صاد ر می‌شد امضا می‌کرد، بعد از انقلاب هم عکس شهیدان در مسجد توسط تعدادی از هنرمندان برای نصب در شهر کشیده می‌شد.»

قبرستان سراب
برزشی یکی از قدیمی‌های محله است. سراغ او را که در محله می‌گیریم پسرش را به ما معرفی می‌کنند. سعید برزشی که از کودکی در همین محله متولد شده و صحبت‌های زیادی را از پدر شنیده است به قبرستانی که در بازارچه بوده اشاره می‌کند و می‌گوید: «از بازارچه سراب ۳ تا ۵ محدوده «قبرستان سراب» بوده است آن‌زمان هر محله برای خود یک قبرستان داشت که افراد محلی در آن دفن می‌شدند.»
وی ادامه می‌دهد: «غسالخانه قبرستان سراب هم درست قسمتی از مسجد فاضل بود که الان سرویس بهداشتی و آشپزخانه مسجد را تشکیل می‌دهد. بعد از اینکه باغ رضوان درست شد این قبرستان و غسالخانه جمع شد، همین چند وقت پیش که شهرداری برای بازسازی بازارچه کندوکاری می‌کرد، استخوان‌هایی پیدا شد.»

خانه ظریف
بازارچه سراب ۶ یا کوچه «جهان» که در بین قدیمی‌های محله کوچه «ژاندارمری» هم شناخته می‌شود، خانه‌ای تاریخی و قدیمی در دل خود جای داده است. شاید دیواره خشتی و مندرس آن امروز نشانی از دوران رونق گذشته خود نداشته باشد، اما سر در حاشیه خیابان این خانه از معدود بازمانده‌های سردر‌های زیبای قدیمی و یادگار دورانی است که در این خانه برو بیایی بوده است.
برزشی می‌گوید: «این خانه به نام حاج آقا ظریف که نقاش بود شهرت دارد و با وجودی که چند دست خانه فروخته شده، اما هنوز در بین اهالی به نام خانه ظریف معروف است، خانه‌ای که در ظاهر از آن فقط سر در باقی مانده که زیر سر در هم مغازه‌ای قرار دارد. اما اگر وارد خانه شوید هنوز هم معماری قدیمی و حتی جای اصطبلی که اسب‌ها را نگه می‌داشتند به چشم می‌خورد.»
وی با اشاره به اینکه قدمت این خانه به دوره پهلوی اول می‌رسد، تصریح می‌کند: «در زمان رضاشاه خانه ظریف تا انتهای کوچه ژاندارمری بود و آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گویند زیرزمین این عمارت زندان بوده است، اکنون در گذر سال‌ها تبدیل به مکانی متروکه شده است.» او ادامه می‌دهد: «انتهای بازارچه سراب ۶، کوچه فرعی قرار دارد که آقا علی عطار، پدر مهدی اخوان ثالث، شاعر معروف در این مکان ساکن بوده است.»

باشگاه آهنچی
نبش بازارچه سراب ۵ و ۷ مجموعه ورزشی آهنچی قرار دارد که این روز‌ها هیئت ورزش‌های معلولان در آن حضور دارند، این کوچه هنوز هم نمای قدیمی خود را با نمای آجر خشتی حفظ کرده است.
محمد ورزنده درباره نام‌گذاری این باشگاه می‌گوید: «ابتدا باشگاهی در این مکان وجود نداشت بلکه مدرسه‌ای به نام خیام بود و من کلاس اول دبستان را در همین مدرسه درس خواندم سپس تبدیل به باشگاه خیام شد.»
او ادامه می‌دهد: «حاج اصغر آهنچی در پایین خیابان مغازه آهن‌فروشی داشت، اما ساکن بازارچه سراب بود و برای کشتی و بوکس به باشگاه خیام می‌آمد او علاقه بسیاری به ورزش داشت و از ورزشکاران حمایت می‌کرد بنا به درخواست همین ورزشکاران بود که نام باشگاه را به آهنچی تغییر دادند.»

مسجد خوردو
مسجد امیرالمؤمنین معروف به مسجد خوردو با در سبز رنگش در انتهای بازارچه خودنمایی می‌کند. با وجود فضای بسیار کوچکی که دارد هنوز در آن اقامه نماز انجام می‌شود به گفته کسبه سال ساخت آن به دوره پهلوی بازمی‌گردد.
محمد ورزنده درباره قدمت مسجد خوردو توضیحاتی به ما داد. اینکه ابتدا این مسجد خانه کوچکی متعلق به یک پیرزن و از قدیمی‌های محله بوده که بعد از فوتش خانه خود را وقف مسجد می‌کند و با کمک خیران این مسجد ساخته می‌شود، به خاطر کوچکی زیربنای مسجد به نام خوردو شناخته می‌شود.
سیدرضا وزیری سال‌های زیادی است که در نزدیکی مسجد خوردو مغازه خیاطی دارد، او همچنین از کودکی در نزدیکی همین مکان سکونت داشته است، می‌گوید: «۵۰ متر فضای مسجد است که فقط برای آقایان است و حتی سرویس بهداشتی هم ندارد و فقط جای وضوخانه دارد و در قدیم شکل گنبدی شکل و نمایی آجری داشت، اما چند سال پیش هم‌زمان با ساخت هتل بنای مسجد نیز بازسازی شد.»
او که نسبت فامیلی با حاج میرزا مهدی نوغانی دارد، اشاره‌ای هم به مسجد فاضل می‌کند و می‌افزاید: «میرزا یکی از مبارزان سیاسی بود و د ر حرکت انقلاب خراسان سهم مؤثری د اشت، منزل آن‌ها در بازارچه سراب ۸ قرار دارد و پس از فوت میرزا پسرش امام جماعت مسجد فاضل شد. به خاطر دارم از قدیم در ایام محرم و صفر روضه‌خوانی داشتند هنوز هم بعد از فوت میرزا، پسرش این مراسم‌ها را برگزار می‌کند.»
وزیری همچنین به ژاندارمری اشاره می‌کند و بیان می‌دارد: «ابتدا ژاندارمری در زمینی در کنار دانشکده پزشکی شاهین‌فر قرار داشت، اما چون این مکان برای آن‌ها کوچک بود بعد از مدتی به بازارچه سراب ۶ خانه ظریف نقل مکان کردند، با انتقال ژاندارمری این مکان خراب شد و به جای آن مغازه ساختند.»
او اشاره‌ای به کوچه بازارچه سراب ۶ معروف به «کوچه جهان» می‌کند و می‌گوید: «آن‌طور که شنیده‌ام خانمی در این کوچه زندگی می‌کرده که «جهان» نام داشته است.» زمانی که از او می‌پرسیم این خانم چه شاخصه‌ای‌داشته که کوچه به نام او شناخته می‌شده است جواب می‌دهد: «درست نمی‌دانم، اما شنیده‌ام که یکی از قدیمی‌های محله بوده است.»
روبه‌روی مغازه‌اش کنار دانشکده پزشکی شاهین‌فر را نشان می‌دهد و می‌گوید: «مدرسه «شفق» در این مکان قرار داشت، من در همین جا درس می‌خواندم، بعد از شروع جنگ تحمیلی بچه‌های جنگ‌زده عرب‌زبان به این مدرسه آمدند. بعد از مدتی دکتر شاهین‌فر مدرسه را می‌خرد تا بیمارستان در حاشیه کوچه قرار گیرد.»

خانه حسن‌زاده
در بازارچه سراب ۸ عمارتی با نمای آجری و در دو طبقه وجود دارد. سر در این خانه با هره چینی آجری ساخته شده، اما آنچه بیشتر از همه نظر ما را جلب می‌کند کاشی‌کاری‌های فیروزه‌ای رنگ و نوع پنجره‌ها در نمای آجری خانه است، این پنجره‌ها و سر در بسیار زیبا متعلق به خانه حسن‌زاده است که قدمت آن به اواخر دوره قاجار بازمی‌گردد. با وجودی که نزدیک به یک قرن از عمر این بنای زیبا می‌گذرد، اما همچنان وقار و متانت خود را به رخ رهگذران می‌کشد، شاید اگر بنا‌های ناموزون و نازیبا جای این شیوه معماری را نمی‌گرفت امروز شاهد حضور این معماری نجیب و اصیل ایرانی که به حریم آسمان نیز احترام می‌گذارد بودیم.

مدرسه علمیه آیت‌ا... خویی
تقریبا به انتهای بازارچه رسیده‌ایم که گنبد آبی رنگ مدرسه علمیه آیت‌ا... خویی از میان شاخ و برگ درختان دیده می‌شود، این مکان در گذشته ملکی استیجاری و در اختیار کنسولگری (سفارت!) شوروی بوده است. هم‌زمان با توسعه محیط پیرامونی حرم مطهر در دوره ولیان چندین مدرسه علمیه تخریب شد. یکی از علمای مشهد به آیت‌ا... العظمی خویی که در نجف بودند، نامه‌ای می‌نویسد و طی آن بیان می‌کند حوزه علمیه مشهد در بخش مکان‌های آموزشی و اسکان دچار مضیقه شده است. آیت‌ا... خویی به یکی از نزدیکانش دستور پیگیری می‌دهد و او زمین مدرسه را می‌خرد و بنا به توصیه افراد خبره برای اینکه استانداری دوره پهلوی اشکالی در کار ساخت مدرسه علمیه ایجاد نکند کار را با ارتباطی که داشته از پایتخت دنبال می‌کند. این مدرسه در سال‌های اولیه انقلاب راه‌اندازی شد و به‌تدریج توسعه یافت. به‌تازگی فاز جدید مدرسه شامل مدرس‌های (مکان درس دادن به طلاب) متعدد و حجره‌های جدید به فاز قدیمی مدرسه افزوده شده است.

کتاب‌فروشی باستان
انتهای بازارچه «کتاب‌فروشی باستان» یکی از کتاب‌فروشی‌های قدیمی مشهد قرار دارد، این کتاب‌فروشی به نام فردی است که آن را دایر کرده است،   هرچند  الان در این مغازه بیشتر نوشت‌افزار برای فروش وجود دارد، برخی نویسندگان، تاریخ راه اندازی این کتاب‌فروشی را سال۱۳۱۳ می‌دانند که با نام «پاسبان»، فعالیتش را شروع کرده و بعد‌ها به «باستان» تغییر نام داده است. «باستان» به اندازه‌ای برای جوانان قدیم مشهد، پرآوازه بود که آنان برای اطلاع از آخرین کتاب‌های منتشرشده به ویترین این کتاب‌فروشی مراجعه می‌کردند.
بانی تشکیل کتاب‌فروشی، حاج عباسعلی پاسبان بود که پس از فوتش، اداره کتاب‌فروشی را به پسرش جعفر سپرد. مرحوم حاج عباسعلی پاسبان رضوی معروف به «آقای باستان» در نشر کتاب‌های ادبی، تاریخی و دانشگاهی فعال بود و بیشتر آثار انتشاراتی نیز به چاپخانه توس سپرده می‌شد. موسپیدکردگان کتاب به خاطر دارند که «باستان» به افرادی که توان مالی نداشتند، کتاب امانت می‌داد تا پس از مطالعه، آن را برگردانند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.