خادم | شهرآرانیوز؛ دکتر محمدجعفر یاحقی در نشستی با عنوان «پنج دهه آموزش زبان و ادبیات فارسی در جهان» با مرور خاطراتش از تجربه سالها آموزش زبان فارسی در کشورهای مختلف دنیا گفت. این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد تجربه آموزش زبان فارسی در کشورهای امریکا، ژاپن، فرانسه، انگلیس و مراودات فرهنگی با چندین کشور دیگر را دارد. این نشست با همت انجمن زبان و ادب فارسی ایران در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد. آنچه در ادامه میآید گزیده و چند برش از صحبتهای اوست.
آموزش زبان فارسی فقط آموزش زبان به تنهایی نیست، بلکه در مرحلههای بعدی آموزش ادبیات فارسی و فرهنگ ایران هم است. از این رو است که باید آن را کم نگیریم. زبان فارسی دریچه خوبی برای ارتباط با دنیاست و من خودم مدیون زبان فارسی هستم و همین زبان باعث شد من سر از گوشه وکنار دنیا دربیاورم.
من همیشه در مسیر آموختن بوده ام؛ هم فرا میگرفتم و دانش آموزی میکردم و میکنم و هم میآموزندم. اولین خاطرهای که از کار آموزاندن دارم به دوران دبیرستان برمی گردد. در این دوران کمی درسهای من بهتر از بعضیها بود، بنابراین هروقت در کلاسی از کلاسهای پایینتر معلمی نداشتند به من میگفتند برو برایشان دیکته بگو یا انشاء شان را تصحیح کن. اولین تجربیاتم دیکته گفتن بود و فکر میکردم دارم کار مهمی میکنم.
تجربههای جدیتر من در دانشگاه و در دوران دانشجویی رقم خورد. حدود سال ۱۳۴۶ هم کلاسیای داشتم از تانزانیا که خیلی علاقهمند بود و در واقع با او حدود چهار سال زبان فارسی کار کردم.
شمس تبریزی جملهای دارد که میگوید: «اعتقاد و عشق دلیر کند و همه ترسها ببرد.» این جمله سرلوحه کار من بوده است. به چیزی اعتقاد داشته باشید و با عشق آن را پیش ببرید.
از کشورهای مختلف برای آموزش زبان فارسی به قطب علمی دانشگاه فردوسی میآمدند. ما بچهها را نه فقط در کلاس، که آنها را به جاهای تفریحی هم میبردیم. آموزش فقط سرکلاس اتفاق نمیافتد. ارتباطات بیشتر بیرون از کلاس رسمی شکل میگیرد. ارتباطات است که معنی فرهنگی دارد و اخلاق و خلق و خوی ما را منتقل میکند. با کتاب و جزوه نمیشود اینها را منتقل کرد. آموزش رفتاری مهم است.
خط فارسی الان در تاجیکستان یک امر سیاسی شده و خیلی نمیشود با آن بازی کرد. علتش هم این است که آنها تصور میکنند که خط فارسی دریچه نفوذ و حضور ایران در فرهنگ و سیاست آن هاست. آنها این حضور را نامطلوب میپندارند. فکر میکنند تاجیکستان میشود قلمرو ایران. هم خودشان میترسند و هم روسها نمیگذارند. البته روسها از اول هم سیاستشان این بوده که بین کشورهای فارسی زبان تفرقه بیندازند تا یکپارچه نباشند. سالهای اول فروپاشی، این اهتمام صورت گرفت.
سفیر وقت ما، دکتر شبستری، سفیر عاقلی بود، زمینه را برای تغییر خط فراهم کرد. چاپخانه فارسی به آنجا بردند و کتابهای دبستان و آموزشی را به خط فارسی چاپ کردند. دستور دادند به هزینه سفارت ایران نوشتههای تابلوهای مغازهها که به خط سیریلیک بود به خط خوش نستعلیق هم زیر آن بنویسند.
مثلا وقتی به خیابان رودکی در پایتخت تاجیکستان میرفتید خط فارسی را همه جا میدیدید. یک دفعه متوجه شدند این خیلی برایشان خطرناک است که خط فارسی بیاید آنجا. به خصوص از لحاظ عقیدتی نگران اند. بنیادگرایی اسلامی متأسفانه در آنجا کمی تند است. به همین خاطر کمی میترسند و فکر میکنند سر این بنیادگرایی در ایران است.
این بود که ترسیدند و ریختند شبانه همه تابلوها را برداشتند و یک کلمه خط فارسی باقی نگذاشتند و کتا بهای فارسی را جمع کردند و چند کتاب فروشی ایرانی که آنجا بود را هم بستند. باید مدارا کنیم تا کم کم خط فارسی را فرابگیرند. سازمان یافته و رسمی و دولتی نمیشود این کار را کرد. راهش راه مستقیم و سازمان یافته نیست. دارند خودشان به مرور به این سمت میآیند.