صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نقد و بررسی رمان «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» اثر قاسم فتحی در کافه کتاب آفتاب مشهد

  • کد خبر: ۳۰۲۸۱۴
  • ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۷
ظهر امروز، ۹ اذر ۱۴۰۳ نقد و بررسی کتاب «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» اثر قاسم فتحی در کافه کتاب آفتاب برگزار شد.

به گزارش شهرآرانیوز، ظهر امروز، ۹ آذر ۱۴۰۳، کافه کتاب آفتاب مشهد میزبان مراسم رونمایی و نقد و بررسی رمان جدید قاسم فتحی با نام «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین»، بود.

این نشست که با حضور نویسندگان، منتقدان، و علاقه‌مندان به ادبیات برگزار شد، فرصتی بود برای بازخوانی یکی از آثار ادبی معاصر که به روایت زندگی در دل بحران‌های شهری و اجتماعی می‌پردازد.

کافه کتاب آفتاب، فضایی صمیمی و دلنشین برای این گفت‌و‌گو‌ی ادبی فراهم کرده بود، جایی که حاضران در آن نه تنها با کتاب و نویسنده آشنا شدند، بلکه از طریق نقد و تحلیل‌های دقیق، با ابعاد مختلف این اثر روبرو شدند.

 این نشست، علاوه بر معرفی رمان، به یک تبادل نظر بین مخاطبان و صاحب‌نظران ادبی تبدیل شد، که در آن درباره موضوعات اجتماعی، ساختار داستانی، و زبان ویژه رمان بحث‌های پرشوری صورت گرفت.

تصویری از بحران و هرج‌ومرج شهری

در ابتدای این نشست میلاد حسینی درباره مضمون این کتاب بیان می‌کند: پررنگ‌ترین مضمون این رمان از ابتدا تا انتها، هرج‌ومرج است؛ هرج‌ومرجی تمام‌عیار که در تمام ابعاد زندگی شخصیت‌ها حضور دارد. این اثر، موقعیت‌های داستانی خود را بر همین محور می‌سازد و به شکلی هنرمندانه، زندگی در دل این بحران‌ها را روایت می‌کند.

او با اشاره به موضوع رمان توضیح می‌دهد: رمان از خانه‌ای قدیمی در حوالی حرم مطهر آغاز می‌شود؛ خانه‌ای که در محاصره هتل‌ها و اقامتگاه‌های تازه‌ساز قرار گرفته است. این فضا، نمادی از مواجهه سنت و مدرنیته است؛ محله‌ای که زمانی بافتی مسکونی داشت، حالا به مکانی موقتی برای اقامت کوتاه‌مدت مسافران تبدیل شده است. نویسنده با جزئیاتی دقیق، این تحولات را روایت می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه تغییرات سریع شهری، زندگی ساکنان قدیمی را بحرانی می‌کند.

مهارت نویسنده در پردازش موقعیت‌ها

 نویسنده کتاب «شب شمس» با تحسین توانایی قاسم فتحی در طراحی موقعیت‌های داستانی مطرح می‌کند: اگر این مهارت در پردازش موقعیت‌ها وجود نداشت، رمان به اثری گنگ و بی‌معنا تبدیل می‌شد. اما فتحی توانسته است با جزئیاتی دقیق و آغاز اصولی، فضای داستان را به‌درستی شکل دهد. یکی از نکات برجسته رمان، شروع فوق‌العاده آن است. قصه از همان پاراگراف سوم آغاز می‌شود و این سرعت در ورود به روایت، مانع از خستگی مخاطب می‌شود. این نکته برای رمانی با چنین فضای پیچیده‌ای بسیار ارزشمند است.

حسینی ادامه می‌دهد: این شروع قوی، داستان را از افتادن در دام طولانی‌گویی‌های غیرضروری نجات داده است. ما با رمانی مواجهیم که از همان ابتدا خواننده را وارد ماجرا می‌کند و با جزئیاتی دقیق، فضای اطراف خانه و زندگی خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که با بحران‌های محیطی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

تصویری نو از زندگی در حاشیه حرم

او با اشاره به نکته منحصر‌به‌فرد این رمان بیان می‌کند: یکی از ویژگی‌های جالب این اثر، پرداخت به بافت اطراف حرم مطهر از زاویه‌ای نو و متفاوت است. نویسنده به‌جای ارائه تصویری کلیشه‌ای، به جزئیات زندگی روزمره در این منطقه می‌پردازد. او داستان خانواده‌ای را روایت می‌کند که در دل تغییرات ساختاری و اجتماعی اطراف حرم، تلاش می‌کنند زندگی خود را حفظ کنند. قبر یکی از اجداد این خانواده که در حیاط خانه قرار دارد، نمادی از تاریخ و اصالت است که در برابر جریان بی‌رحم مدرنیته مقاومت می‌کند. 

این منتقد اضافه می‌کند: این فضا نه‌تنها به‌خوبی در رمان توصیف شده، بلکه نویسنده توانسته است تضاد میان گذشته و حال، سنت و مدرنیته را در قالب داستانی جذاب و پرکشش به تصویر بکشد. خانه قدیمی و ساختار‌های مدرن اطراف آن، به نوعی استعاره از مواجهه جامعه با تغییرات ناگهانی و بی‌قاعده است. 

یکی از نقاط قوت رمان که حسینی به آن اشاره می‌کند، استفاده از زبان و لهجه مشهدی در بخش‌هایی از متن است. او در این باره توضیح می‌دهد: نویسنده از لهجه مشهدی بهره گرفته است، اما این استفاده به‌گونه‌ای هنرمندانه انجام شده که تصنعی به نظر نمی‌رسد. این زبان در خدمت بازنمایی حال و هوای محلی است و به درک بهتر فضای داستان کمک می‌کند. این ویژگی، به‌ویژه برای مخاطبان محلی، جذابیت بیشتری به رمان می‌بخشد و نشان می‌دهد که چگونه یک روایت محلی می‌تواند به اثری جهانی تبدیل شود.

او با تأکید بر فضای مرگبار داستان تصریح می‌کند: رمان در عین حال که فضایی مرگبار و تلخ دارد، سرشار از میل به زیستن است. شخصیت‌ها در دل بحران‌ها و درگیری‌ها، تلاش می‌کنند زندگی کنند و این موضوع، یکی از نقاط قوت اثر است. نویسنده با نمایش این تضاد، موفق شده است روایت خود را عمیق‌تر و تأثیرگذارتر کند.

او ادامه می‌دهد: این تلاش برای زندگی در دل سخت‌ترین شرایط، باعث می‌شود که رمان از یک روایت صرفاً تلخ و ناامیدکننده فراتر برود و به اثری الهام‌بخش تبدیل شود. این ویژگی، رمان قاسم فتحی را به یکی از امیدبخش‌ترین آثار ادبیات معاصر تبدیل کرده است.

شکستن سکوت رسانه‌ای و ادبی در مشهد

حسینی در پایان سخنان خود با اشاره به اهمیت این اثر برای ادبیات مشهد مطرح می‌کند: این رمان برای من بیش از یک اثر ادبی، شکستن سکوتی همیشگی در فضای رسانه و ادبیات مشهد است. مشهد که قلب تپنده‌ای از فرهنگ و تاریخ است، در ادبیات و رسانه‌های محلی همچنان با سوژه‌های تکراری و نگاه‌های مشابه دست‌وپنجه نرم می‌کند. اما اثری مانند «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» نه‌تنها این سکوت را می‌شکند، بلکه گامی رو به جلو برای ادبیات شهری و فراتر از آن به‌شمار می‌آید.

داستان، نیازی همیشگی برای انسان

در ادامه حسین لعل بذری در ابتدای  توضیح می‌دهد: آفتاب، سلامی دوباره خواهد کرد؛ خوشحالم که در کافه کتاب آفتاب، پیش از بررسی اثر، از خود کتاب صحبت می‌کنیم. انتشار این رمان را به نویسنده و مخاطبانش تبریک می‌گویم. مراسم رونمایی فرصتی برای آشنایی نزدیک‌تر با نویسنده و دریافت امضای اوست. اما در جلسات نقد، شخصی‌تر و عمیق‌تر به اثر پرداخته می‌شود.

این نویسنده با بررسی اهمیت داستان در زندگی انسان، تشریح می‌کند: داستان، بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی ماست. رابرت مک‌کی در کتاب معروفش به زیبایی توضیح می‌دهد که داستان در هر جنبه از زندگی ما حضور دارد، از کتاب‌ها و فیلم‌ها گرفته تا قصه‌های شبانه‌ای که برای کودکان تعریف می‌کنیم. این نشان‌دهنده اشتهای سیری‌ناپذیر بشر برای داستان است. ما گوینده و شنونده داستان‌ها هستیم، همان‌طور که غذا می‌خوریم و می‌خوابیم.

 لعل بذری ادامه می‌دهد: داستان نه‌تنها شایع‌ترین فرم هنری است، بلکه با جنبه‌های دیگر زندگی ما مانند کار و ورزش هم پیوند دارد. داستان‌ها هستند که شوق زندگی را زنده نگه می‌دارند. هر بخشی از زندگی ما، به نوعی با داستان در ارتباط است.

 او با اشاره به ویژگی‌های یک داستان خوب می‌گوید: داستان خوب، روایتی است که ارزش تعریف کردن داشته باشد و این ارزش، از استعداد نویسنده در خلق یک ماجرا ناشی می‌شود. بسیاری از داستان‌هایی که با آنها مواجه می‌شویم، حادثه یا شخصیت بزرگی دارند، اما به دلیل ضعف در روایت، نمی‌توانند اثری ماندگار باشند.

این نویسنده اضافه می‌کند: نویسنده باید بتواند در روایت داستان دخل و تصرف کند و واقعیت را از نو تعریف کند. خش انداختن بر واقعیت، همان جایی است که تفاوت یک نویسنده با یک روایتگر ساده مشخص می‌شود. شخصیت‌های داستانی باید واقعی‌تر از مردم عادی به نظر برسند و دنیای داستان، عمیق‌تر از دنیای واقعی باشد.

فضایی پر از رنج در «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین»

لعل بذری با اشاره به مضمون رمان «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین»، توضیح می‌دهد: قاسم فتحی در این اثر، فضایی پر از رنج و اندوه را به تصویر کشیده که انگار از بدنه شهر جدا شده است. ما در این رمان، با جهانی معلق و مغشوش مواجهیم که زندگی شخصیت‌ها را در دل بحران‌های اجتماعی و شهری نشان می‌دهد.

او ادامه می‌دهد: نویسنده به‌جای استفاده از المان‌های آشنا مانند نام خیابان‌ها یا شخصیت‌های شهری، صرفاً بر یک تکه از شهر تمرکز کرده است و همین تمرکز، یکی از نقاط قوت اثر است. این نگاه جزئی، به رمان انسجام و عمق بیشتری داده است.

 زندگی در دل بحران‌ها

این نویسنده با تأکید بر پیام اجتماعی رمان می‌گوید: یکی از نکات برجسته این اثر، توجه به موضوع ساخت‌وساز‌های غیرقانونی و تخریب هویت شهری است. نویسنده با اشاره به این موضوعات، بدون گرفتار شدن در شعارزدگی، پیامی عمیق و تأثیرگذار ارائه کرده است.

او همچنین به نمادپردازی در اثر اشاره کرده و توضیح می‌دهد: یکی از صحنه‌های تأثیرگذار کتاب، صحبت از تولد کودکی است که در دل فضایی فلاکت‌زده قرار است به دنیا بیاید. این تولد، استعاره‌ای از امید و شوق زندگی است، حتی در دشوارترین شرایط. شاید این همان تعهد نویسنده به زنده نگه داشتن شوق زندگی باشد.

لعل بذری در پایان سخنان خود، از قاسم فتحی تقدیر می‌کند و می‌گوید: فتحی با انتخاب موضوعی دشوار و تمرکز بر یک جهان داستانی خاص، توانسته است اثری منسجم و تأثیرگذار خلق کند. این رمان، نمونه‌ای از توانایی او در ایجاد تعادل میان واقعیت و تخیل است و مخاطب را به دنیای جدیدی از داستان‌گویی وارد می‌کند. 

 ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین، مینیمالیسم فشرده

سپس نوبت به لیلا صبوحی از دیگر داستان نویسان مشهدی  می‌رسد. او در ابتدای صحبت‌های خود با اشاره به ویژگی‌های سبکی کتاب که این اثر خاصیتی مینیمالیستی دارد و توضیح می‌دهد: مینیمالیسم در این کتاب به گونه‌ای است که انگار عصاره‌ای از مفاهیم را با کلماتی محدود، اما غلیظ به مخاطب ارائه می‌دهد. برخی جا‌ها این غلظت فوق‌العاده به چشم می‌آید و برخی جا‌ها هم اندکی رقیق‌تر حس می‌شود.

نویسنده کتاب «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» با اشاره به داستان اصلی که با یک خانه قدیمی شروع شده و با سرنوشت آن به پایان می‌رسد، می‌گوید: این خانه، با تمام اتفاقات و شخصیت‌هایی که به آن مرتبط هستند، به نوعی ستون فقرات داستان است و تمام خطوط اصلی و فرعی کتاب را به هم پیوند می‌دهد.

 صبوحی با اشاره به فضای کلی کتاب، آن را اندوهناک توصیف کرده و اضافه می‌کند: فضای داستان پر از اندوه و بی‌سروسامانی است، اما این اندوه به گونه‌ای نیست که به سیاه‌نمایی یا تباهی بپردازد. کتاب توانسته از این فضا بهره ببرد تا مخاطب را با عمق بیشتری از روایت مواجه کند.

نمادگرایی پررنگ در روایت داستان

 او با تاکید بر نمادگرایی پررنگ در داستان اظهار می‌کند: این کتاب سرشار از نماد‌ها و ارجاعاتی است که هرکدام مخاطب را به تأمل وادار می‌کند. شیوه روایت و ساختار کتاب، خواننده را به یاد سبک خیال‌پردازانه احمد حسن‌زاده می‌اندازد.

در پایان، این نویسنده تاکید می‌کند که این کتاب، با وجود حجم کم خود، محتوایی عمیق و لذت‌بخش دارد و می‌گوید: این اثر، به‌ویژه برای کسانی که تجربه زیستن در مشهد را داشته‌اند، یک تجربه خواندنی و خاطره‌انگیز خواهد بود. اگرچه ممکن است نقاط ضعفی داشته باشد، اما از آن دسته کتاب‌هایی است که مخاطب را به فکر فرو می‌برد و برایش حرف‌های زیادی برای گفتن باقی می‌گذارد.

تجربه‌ای تازه در پرداخت به سوژه‌های کمتر دیده‌شده

وحیدحسینی، منتقد داستان، نیز در ادامه با اشاره به پیشینه نویسنده در روزنامه‌نگاری، این تجربه را در روایت داستانی او مؤثر دانست و گفت: یکی از اتفاقات خوب این اثر، پرداختن به سوژه‌ای است که کمتر در داستان‌های ایرانی دیده می‌شود. موضوع ایرانی‌تبار‌هایی که در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ از عراق اخراج شدند و بعضی از آنها در مشهد یا شهر‌های دیگر به اسم معاودین زندگی می‌کنند، از جمله این موارد است. این جنبه تاریخی-اجتماعی، جذابیت خاصی به داستان می‌بخشد.

چالش‌های زبان و روایت در اثر

او با تأکید بر اهمیت زبان در داستان، نقد‌هایی را نیز متوجه اثر کرد و افزود: زبان روزنامه‌نگاری نویسنده گاهی به روایت داستانی آسیب زده است. برخی کلمات و عباراتی که به‌کار رفته‌اند، با فضای داستان هماهنگ نیستند و به پختگی لازم نرسیده‌اند.

این داستان نویس همچنین به شخصیت‌پردازی داستان اشاره کرد و گفت: ویژگی‌های شخصیت راوی به گونه‌ای نیست که بتوان او را روشنفکر یا اهل هنر و موسیقی دانست. این عدم هماهنگی بین شخصیت و روایت گاهی باعث می‌شود داستان از مسیر خود خارج شود.

نقاط قوت در توصیف و پرداختن به جزئیات

حسینی به برخی توصیفات قوی و لحظات تأثیرگذار داستان نیز اشاره کرد و اظهار داشت: یکی از بخش‌های خوب داستان، نحوه پرداخت به جزئیات است. توصیف‌هایی مثل «گربه دم خود را مثل سوزن گرامافون که روی حاشیه کاشی می‌کشد» بسیار جذاب است، اما گاهی این توصیفات با شخصیت راوی همخوانی ندارد.

او درباره فضای اجتماعی داستان افزود: این کتاب با وجود تمام ضعف‌ها، از نظر تمرکز بر سوژه‌های اجتماعی و پرداخت به زیست‌جهان شخصیت‌ها، اثر ارزشمندی است. روایت زندگی در محدوده حرم و بازتاب جنبه‌های اجتماعی آن، از نکات مثبت داستان است. 
در پایان، حسینی تاکید کرد که این اثر به‌عنوان اولین تجربه داستان‌نویسی فتحی، نشان‌دهنده استعداد و پتانسیل او در خلق داستان‌هایی عمیق‌تر است.

او گفت: اگرچه در این اثر گاهی هماهنگی بین زبان، روایت و شخصیت‌ها کم‌رنگ است، اما تمرکز روی موضوع و فضای داستانی قابل تحسین بوده و مطمئنم فتحی می‌تواند در آثار بعدی این چالش‌ها را برطرف کند و روایت‌های قدرتمندتری خلق کند.

از «بچه صدام» بودن تا زندگی در محله‌های جنگ‌زده مشهد

در پایان قاسم فتحی با اشاره به خاطراتی از دوران کودکی‌اش توضیح می‌دهد: من چند سالی خودم بچه صدام بودم بدون اینکه خواسته باشم. پدر من متولد نجف بود همیشه فکر می‌کردم هر کسی بالاخره یک جایی زندگی می‌کند. این در حالی بود که در انتهای شهر مشهد و در محله‌ای به نام محمد آباد مدرسه‌ای بود به نام خیام که بسیار عجیب و در عین حال درست بود. یک روزی از ما خواستند که کپی شناسنامه‌‌هایمان را به مدرسه ببریم که کپی شناسنامه من دست به دست بین بچه‌های کلاس می‌چرخید و دیدند که شناسنامه پدر من صادره از نجف است و به یک باره ورق برگشت و من در جایگاه دشمن آن‌ها قرار گرفتم. در آن موقع ما در شهرک‌ جنگ‌زده عرب‌ها زندگی‌ می‌کردیم. صدام همیشه مسئول آوارگی خانواده ما بوده است.

نویسندگی و زبان عربی، دوری از مفاهیم و چالش‌های ترجمه

او درباره چالش‌های نویسندگی و تأثیرات جنگ و مهاجرت در نوشتارش توضیح داد:  برای من، همیشه نویسندگی با زبان عربی و ترجمه‌ پیوند خورده بود. زمانی که از زبان عربی دور شدم، دیگر برخی از مفاهیم را نمی‌فهمیدم، به‌ویژه زمانی که مترجمان بحرینی به ایران می‌آمدند و سعی می‌کردم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم. به‌طور طبیعی، نوشتن برای من همیشه یک فرایند پیچیده بود. با همکاری نشر اطراف رمانی را ترجمه کردم که خیلی کوچک و ساده بود.

این نویسنده بیان کرد: ما در شهری زندگی می‌کنیم که قبرها ضامن سکونت ما هستند. خرید خانه و حفظ کردن آن در اطراف حرم اصلا کار ساده‌ای نیست. به واسطه شغلی که داشتم با این آدم‌های نایاب که در حال حفظ خانه‌های خود بودند، گفتگو می‌کردم. 

دغدغه حفظ خانه‌ها و تأثیرات آن بر زندگی و نویسندگی

فتحی در ادامه با اشاره به اهمیت حفظ این خانه‌ها تأکید کرد: تخریب این خانه‌ها برای ما مسئله مهمی بود و فکر می‌کردیم که این‌ها دارند می‌میرند و از دست می‌روند و به این فکر کردیم که تا از دست نرفتند و نمردند کاری انجام دهیم.  

نویسنده «ناخن کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» در پایان گفت: کتاب من حاصل همین تصورات بود، درست یا غلط نمی‌دانم. این تصورات و دغدغه‌ها به من این امکان را داد تا از زاویه‌ای دیگر به مفاهیم مختلف نگاه کنم. از زیارت و مسائل مرتبط با آن گرفته تا نقش زبان و ترجمه در ارتباط با دنیای امروز، همه و همه برای من اهمیت داشت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.